حرف مریخ نورد «کنجکاوی» که شد و اولین عکس هایی که برای زمین ارسال کرد به این فکر کردم که ما توی مریخ به دنبال چه چیزی یا شاید چه کسی می گردیم،به این که شاید بدمان نمی اید مریخ را هم مثل زمین تقسیم کنیم بین خودمان و یک کره ی بامزه ی همسایه درست کنیم،از این جور تخیل ها و رویاها که ژول ورن استادانه قصه هایش را وقتی نوشت که رفتن به فضا بیشتر شبیه یک شوخی بود.
چند روز قبل خبر درگذشت نیل ارمسترانگ اولین فضانوردی که به کره ی ماه قدم گذاشت باز ذهنم را به این موضوع کشاند،دنیای پر رمز و راز اسمان و ناشناخته هایی که بخشی از رویاهای انسان بوده و هست.
انسان به دنبال ناشناخته هاست و ابزارهایی که انسان را یاری می دهند در واقع وسیله هایی هستند تا به او کمک کنند دنیای پیرامونش را بهتر درک کند ،ولی وقتی به ادیسه فضایی کوبریک فکر کردم یاد نگاه جالب او در نقش انسان و ماشین برای کشف ناشناخته ها افتادم ،انسانی که در واقع باید نقش انسان بودنش را در کنار اهمیت ماشین ها و ابزارها حفظ کند .
ادیسه فضایی اثر کوبریک به نظرم یکی از مهمترین اثار سینمایی در پرداختن به اصالت نقش انسان در میان پیچیدگی های خاص زمانه است .
به نظرم جستجو در فضا برای تحقیقات علمی و تحقق رویاهای بشر ارزشمند و قابل احترام است ولی گاهی فکر می کنم هنوز در کنار شور و شعفی که از حرکت مریخ نورد و عکس های ارسالی از مریخ به همه دست می دهد به زمین هم فکر کنیم،به زمین خسته و اشنایی که سال هاست میزبان انسان بوده و هست به دنیای اطرافمان ،به دنیایی که مثل مریخ خالی نیست ،کاش دوباره نگاه می کردیم .
شاید مریخ نورد «کنجکاوی» توی جستجوهایی که در پیش رو دارد نشانی از شازده کوچولوی قصه انتوان دوسنت اگزوپری هم پیدا کند ،یا نشانی از گل سرخ .