سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۰

اسب جنگی اثر اسپیلبرگ(war horse)ا

دیشب فیلم اسب جنگی اثر اسپیلبرگ را دیدم و به نظرم در ردیف یکی از اثار محبوب او در کارنامه موفقش قرار دارد،اسب جنگی روایت یک داستان انسانی در جنگ جهانی اول است ،هر چند اسب مورد نظر فیلم پیوند دهنده ی داستان های کوتاه به هم هست ولی در واقع قهرمان اصلی جوهره ی وجودی انسان در میانه ی چالش های زندگی است.

قاب بندی های درخشان که به نوعی خاطره ی وسترن ها را زنده می کند،به همراه فیلمنامه ای جذاب و کارگردانی خاص اسپیلبرگ ،اسب جنگی را به فیلمی دیدنی تبدیل کرده است.


اسپیلبرگ از مضمون جنگ برای بیان نگاه انسانی خود در فیلم اسب جنگی به خوبی بهره برده شخصیت های به ظاهر پراکنده و قصه های کوتاه از انسجام قابل قبولی برخوردار هستند و درست جای خودشان قرار گرفتند ،بیان روایی اثر روان و هماهنگ با فضاسازی های متناسب با قصه است .

سکانس های گیر کردن اسب میان سیم های خاردار دو طرف میدان جنگ و همکاری دو سرباز برای نجات اسب،فراتر از اختلاف هایی که انها را مقابل هم قرار داده یکی از زیباترین بخش های فیلم بود. 

تاکید اسپیلبرگ روی طبیعت در تقابل با خشونت های جنگ جهانی اول هوشمندی او را نشان می دهد.

فیلمنامه اسب جنگی بر اساس رمانی نوشته شده و یک اثر اقتباسی به حساب می اید نکته مهمی که در سینمای امروز به ان توجه ویژه ای می شود بهره بردن از پتانسیل ادبیات داستانی در سینما است .

جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

مصاحبه ی نیکی کریمی درباره ی سینما ،ادبیات و سوت پایان با روزنامه شرق


میان مصاحبه های مختلف نیکی کریمی موقع اکران فیلم سوت پایان ،نیکی کریمی مصاحبه ی جالبی هم با روزنامه شرق انجام دادکه به دیدگاه های خودش درباره ی سینما و ادبیات پرداخت و به نکات مهمی در مورد سوت پایان اشاره کرده ،متن کامل این گفتگو  در روزنامه شرق شماره ی ۱۳۱۹ در تاریخ بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰منتشر شده است.


 شما در پرونده كاريتان تجربه بازيگري و ترجمه كتاب را داشته‌ايد،اما خواستيد تجربه كارگرداني را هم داشته باشيد؟ آيا بازيگري آن چيزهايي را كه مي‌خواستي به شما نمي‌داد؟

بازيگري در جاي خودش مي‌تواند خيلي هم زيبا و كامل باشد اما از آن جايي كه ادبيات، كتاب و نوشتن از ابتدا علاقه اصلي من بوده‌اند، هميشه همه چيز را از دريچه ادبيات مي‌بينم. نگاه من در سينما هم همين گونه بود. هنگامي كه فيلمنامه‌ای را مي‌خوانم يا زماني كه سر صحنه فيلمي هستم يا در هر موقعيت ديگری، نوشتن برايم مهم است. من همواره قصه‌هايی داشتم كه دلم مي‌خواست آن ها را به طريقي بيان كنم و چون حرفه‌ام سينماست دلم مي‌خواست كه اين قصه‌ها را از طرق مديوم سينما روايت كنم. كارگرداني جايي است كه شما مي‌تواني حرف‌هايت را در آن بيان كني.

برخلاف ادبيات كه حرفه‌اي يك نفره است، سينما يك كار فردي نيست و بايد مجموعه‌اي از عوامل كنار هم قرار بگيرند تا يك كار ساخته بشود. حالا كه فيلم‌تان ساخته شده از آن راضي هستيد؟

درست است. ولي نه در شيوه‌اي كه من فيلم مي‌سازم زماني هست كه شما تصميم به ساختن فيلمي مي‌گيريد كه به‌طور مثال فيلمنامه آن را كس ديگري نوشته يا اينكه يك گروه توليدي مسئول ساختن فيلم هستند ولي اين نوع سينمايي كه من در آن فيلم مي‌سازم سينمايي است كه به نوعی مي‌توانم آن را فردي بنامم. در آن خودت مي‌نويسي و دغدغه‌هاي شخصي خودت را به فيلم تبديل مي‌كني. البته عوامل ديگر هم در ساختن فيلم به تو كمك مي‌كنند اما آن ها هم در راستايي كه تو مي‌خواهي هستند. من كاملا مقصودت را مي‌فهمم، چون خيلي از فيلم‌هايي كه من كار كرده‌ام بازيگر محور بوده‌اند و بازيگران بودند كه به فيلم شكل مي‌دادند. بسياري از فيلم‌ها را
فيلمنامه نويس‌ها شكل مي‌دهند. اما اين نوع سينما كاملا متفاوت است




پس مايليد در سينماي فردگرايانه كار كنيد؟

نه، منظورم سينماي فردگرايانه نيست. مقصودم سينمايي است كه كمي شخصي‌تر و در واقع بتواند مولف باشدبراي ساختن يك فيلم بايد در درجه اول قصه و داستاني برايم جالب باشد و چيزي باشد كه مايلم با مردم در ميان بگذارم و اين كه بتوانم حرفم را در قالب يك قصه روايت كنم و خوب اين سينماست ديگرسينما برشي از زندگي است، من آن را روايت مي‌كنم و شما ممكن است آن را دوست داشته باشي يا نه.

يعني زيبايي‌شناسي من از طريق مديوم سينما به شما منتقل مي‌شود. در اين زيبايي‌شناسي مي‌توانم دغدغه‌هاي خودم را بيان كنم. ممكن است بعضي‌ها اين نوع سينما را دوست نداشته باشند، اما من ترجيح مي‌دهم كه فيلمسازي جايي براي بيان دغدغه‌هايم باشد.

پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۰

به یاد تئو انجلوپلوس و گام معلق لک لک

درگذشت انجلوپلوس فیلمساز یونانی موقع فیلمبرداری سر صحنه و بر اثر یک تصادف،خبری هست که منتشر شده و حالا فقط تصاویری از فیلم های او جلوی چشمان دوستداران دنیای سینما نقش می بندد و فیلمی نیمه تمام با نام دریایی دیگر که باید منتظر ماند تا دید به چه سرنوشتی دچار خواهد شد .





پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۰

از پدرخوانده تا اوازهایی که مادرم به اموخت ترجمه ی نیکی کریمی

پدرخوانده فیلم بزرگی در تاریخ سینماست ،سه گانه ای که ماندگار شد ،نشریه ی دنیای تصویر ویژه نامه ی جالبی برای این فیلم منتشر کرد که باز باعث یاداوری این اثر به یاد ماندنی سینما شد ،بازی مارلون براندو ،رابرت دنیرو ،ال پاچینو با کارگردانی کاپولا همیشه توی ذهن دوستداران سینما می ماند و سه گانه ی پدرخوانده فیلم هایی تاثیرگذار برای نسل های مختلف خواهد شد .




مارلون براندو هم در کتاب اوازهایی که مادرم به من اموخت ترجمه ی نیکی کریمی در بخش هایی از ان به خاطرات خود از زمان ساخته شدن فیلم پدر خوانده می گوید ،قسمت هایی از این مطالب را  نقل می کنم.


به خاطر این که کنجکاویم را ارضا کنم،کمی تمرین کردم تا ببینم می توانم نقش یک ایتالیایی را بازی کنم یا نه.گریم کردم و مقداری دستمال کاغذی زیر چانه ام گذاشتم و جلو اینه شروع کردم به در اوردن نقش و بعد مقداری فیلمبرداری کردم و نوارش را گذاشتم و دیدم .

پس از کمی کار متوجه شدم که می توانم نقش را در جهت قصه در بیاورم .پارامونتی ها هم فیلم را دیدند و خوششان امد و این طوری شد که پدرخوانده شدم...




اما من پس از این که کتاب را خواندم ،تصمیم گرفتم نقش دن کورلئونه را به صورت ازمایشی اجرا کنم فکر کردم به جای ایفای نقش او به صورت ادمی کله گنده بهتر است او را مردی ارام و فروتن نشان دهم،همان طور که در کتاب هم بود.

دن کورلئونه از ان دسته مهاجرانی بود که در قرن حاضر به این کشور امده بودند و مجبور شده بودند برای نجات خودشان خلاف موج شنا کنند و تا انجا که می توانند برای بقایشان تلاش کنند .

او هم همان امیدها و ارزوها یی را برای پسرش داشت که به طور مثال جوزف کندی برای پسر خود داشت ...

فکر کردم جالب است که دارم نقش گانگستری را بازی می کنم که احتمالا برای اولین بار در سینما مثل ادم بدهایی که ادوراد رابینسن بازی می کرد نبود.



شنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۰

یادداشت نیکی کریمی درباره ی «جهان پهلوان تختی»

جهان پهلوان تختی فراتر از ورزش و موفقیت های بزرگ به عنوان شخصیتی مثال زدنی همیشه در تاریخ ایران باقی خواهد ماند،تختی از خوان هشتم هم عبور کرد و به جایی رسید که شاید نقطه  تعالی شخصیت او بود

نیکی کریمی بازیگر فیلم جهان پهلوان تختی به کارگردانی بهروز افخمی در یادداشتی که سال گذشته در نشریه ی تماشاگر شماره ۳۹ منتشر شده به بیان دیدگاه های خود درباره ی شخصیت تختی پرداخته که نقل می کنم:

«غلامرضا تختی نامی آشنا برای تمام  ایرانیان است و از لحاظ شخصیتی می‌توان گفت یكی از چهره‌های ماندگار در تاریخ ماست كه نه‌تنها در حوزه ورزش بلكه در میان چهره‌های برتر تمام عرصه‌ها جای دارد.

از هر فردی درباره نام تختی پرسیده شود،شخصیت او را به یاد می‌آورد و پهلوانی‌هایی كه در نوع خود بی‌نظیر بود،تختی در شرایطی نام پهلوانی را به خود اختصاص داد كه بسیاری علیه او برخاسته بودند.

 هر كسی از تختی برداشتی دارد و شاید تا زمانی كه با داستان زندگی او آشنا نشده بودم به این اندازه درباره او نمی‌دانستم،شناخت از جنبه‌های مختلف شخصیتی او به من كمک كرد تا بهتر این پهلوان را بشناسم و درک بهتری از واژه پهلوانی داشته باشم،این شناخت همچنین كمک كرد تا در ایفای نقش خود با احساس قریب‌تری رو‌به‌رو شوم.



هرچند نام تختی در ورزش ایران به عنوان سایبانی برای واژه پهلوانی قلمداد می‌شود اما نمی‌خواهم به گونه‌ای از او صحبت كنم كه به قدیس‌پروری نزدیک شوم،هرچند او شخصیت استثنایی داشت اما به‌وجود آوردن یك قدیس كار چندان به‌جایی نیست،ازخودگذشتگی، ایثار، فداكاری، جوانمردی و ده‌ها صفت دیگر خوب را می‌توان به او نسبت داد، به عقیده من تختی نامدار بود. او توانست نام خود را در تاریخ به ثبت برساند.

در واقع همچون نامدارانی كه در تاریخ به‌خوبی از آن‌ها یاد می‌شود،تختی نیز نام خود را به یك صفت خوب تبدیل كرد.

 امروز هر كه در دنیای ورزش به جوانمردی روی می‌آورد،با صفت تختی مقایسه می‌شود، این جنبه‌های وجودی تختی بود كه من را جذب فیلمنامه جهان‌پهلوان كرد،با حضور در این فیلم قصد داشتم دین خود را به نوعی به این صفت برتر در ورزش ادا كنم،در زمان اجرا و قبل از آن به گونه‌ای با جنبه‌های وجودی تختی درگیر شدم كه گاهی احساس كردم اصلا انتخاب شده‌ام برای شناخت بیشتر این شخصیت.




احساس كردم خود تختی من را انتخاب كرده و اگر به این انتخاب جواب رد بدهم،نمی‌توانم با وجدان خود كنار بیایم،از این‌رو انتخاب من،حضور در این فیلم بود كه در نهایت دین خود را به این طریق ادا كردم.



 با این حال فكر می‌كنم این فیلم تمام و كمال درباره جنبه‌های وجدانی تختی بیان نداشت و می‌توانست آن چه در پس ذهن این پهلوان می‌گذشت به زبان شیواتری بیان كند.

در نهایت با حضور در این فیلم احترامی كه برای این شخصیت برجسته داشتم، چند برابر شد و حالا بهتر می‌دانم تختی كه بود و چرا امروز او صفتی است در ورزش و نمادی است از جوانمردی و پهلوانی.»