پنجشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۵

بدون عنوان

«چون گل نیلوفر              زندگی من 

همین یک روز به نظر می اید ...از کتاب نورماه بر درختان کاج (ذن هایکو) ترجمه نیکی کریمی »










چهارشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۹۵

نیکی کریمی روی جلد نشریات

به نظرم رسید گزیده ای از تصاویر روی جلد نشریه های مختلف  با عکس های نیکی کریمی  را در این بخش قرار دهم ،این قسمت تکمیل و به روز خواهد شد.(تصویر جلد ها در ادامه مطلب)




دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۵

چهارشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۹۵

باران های بهاری

«وقت باران های بهاریست                  اما شب هنگام 

نور ماه بر درختان کاج افتاده...از کتاب نورماه بر درختان کاج (ذن هایکو ) ترجمه نیکی کریمی »



شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۴

بدون عنوان

 به یاد ترانه ی « تقویم کهنه » از سروده های دلنشین یغما گلرویی و صدای زنده یاد ناصر عبداللهی 




سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۴

نیکی کریمی و اکران شیفت شب در لس انجلس

فیلم سینمایی شیفت شب به کارگردانی نیکی کریمی در لس انجلس (Los Angeles) هم به نمایش در امد و با استقبال مخاطبان مواجه شد ،نیکی کریمی به همراه گوهر خیراندیش بازیگر شیفت شب در مراسم فرش قرمز و نشست پرسش و پاسخ این فیلم حضور داشتند ،گزیده ای از عکس های این مراسم که سایت دریچه سینما به اشتراک گذاشته است.
















چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۴

امریکا به روایت تصویری نیکی کریمی

نیکی کریمی که به خاطر برنامه های ویژه نمایش فیلم سینمایی شیفت شب در امریکا حضور دارد،عکس هایی هم از زاویه نگاه خودش می گیرد و در صفحه های شخصیش به اشتراک می گذارد.

شاید در نگاه اول این عکس ها به نظر تصاویر کم اهمیتی جلوه کنند ولی بیشتر که فکر می کنم،این عکس ها برخلاف نگاه  کلیشه ای از یک شهر  و نگاه توریستی به برج های معروف، ساختمان های پر زرق و برق ،موزه ها و... (که البته در جای خودش دیدنی و جذاب هستند )به زندگی جاری و حضور انسان هایی پرداخته  که در موقعیت های ساده و روزمره  قرار دارند و می توان با تخیل برای هر کدام داستانی روایت کرد و به نظرم جذاب و جالب هستند و  از زاویه دید متفاوتی به شناخت یک شهر  فراتر از هویت تاریخی و اجتماعی  ان مکان کمک می کند. 

نیکی کریمی که با عکس هایی از «طبیعت» و همین طور عکس هایی با حضور« انسان »فعالیت عکاسی هم داشت  و عکس هایش در نمایشگاه های عکاسی حضور پیدا می کرد ،چند سالی هست که  نمایشگاه عکسی  برگزار نکرده و خبری هم از برگزاری نمایشگاه نیست .








دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۴

نیکی کریمی در مراسم اکران شیفت شب در واشنگتن

نیکی کریمی که این روزها  به خاطر اکران فیلم سینمایی شیفت شب در امریکا هست در مراسم فرش قرمز و نشست پرسش و پاسخ «شیفت شب» در واشنگتن، دی .سی (Washington,D.C)حضور پیدا کرد .

قرار است این برنامه در لس انجلس (Los Angeles)هم برگزار شود ،جدول برنامه ی اکران شیفت شب به کارگردانی نیکی کریمی و مراسم فرش قرمز و دیگر جزییات در سایت« دریچه سینما»در دسترس قرار دارد.























پنجشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۴

نگاهی به مستند سینمایی «به من گوش کن ،مارلون »

دیدن مستند سینمایی «به من گوش کن ،مارلون »(Listen to me Marlon)من را با خودش به سفری برد از روایت داستان زندگی هنرمندی که نگاهی انسانی به دنیای اطرافش داشت،مستندی که «استیون رایلی »(Steven Railey) کارگردانی کرده و از ارشیو صداهای واقعی مارلون براندو به خوبی استفاده شده،صداهایی که توسط خود براندو ضبط شده بوده و به نوعی حدیث نفس سال هایی است که در جستجوی حقیقت و ارامش واقعی  زندگی را تجربه می کند،تجربه ای که شاید اهمیت ان برای براندو بیشتر از  شهرت در سینما به حساب  می امد.





مستند «به من گوش کن ،مارلون » از ریتم خوبی در روایت زندگی مارلون براندو برخوردار است و از منابع ارشیوی به  خوبی کمک گرفته ،با این وجود بیشتر به ارشیو صدای براندو تکیه کرده و به لحاظ فرم روایت شاید امکان خلاقیت های بیشتری انتظار می رفت ،مستندی که فراتر از منابع ارشیوی می توانست به فیلم بهتری تبدیل شود.

 کتاب« اوازهایی که مادرم به من اموخت »که سرگذشت مارلون براندو هست  هم حدود پانزده سال قبل توسط نیکی کریمی ترجمه شد ،این کتاب هم به نظرم از منابع مهم درباره ی مارلون براندو هنرمند و بازیگر تاریخ سینما به شمار می رود .

بخشی از کتاب «اوازهایی که مادرم به من اموخت »ترجمه نیکی کریمی را نقل می کنم :

«این داستان پایانی ندارد. اگر می دانستم ،خوشحال می شدم به شما بگویم .درست همان طور که نمی دانم پیشتر از ان که با دستان گشاده در انتظار ظهور ان معجزه ها زیر درخت نارون در انتهای خیابان سی و دوم بنشینم کجا بودم ،پس از این هم برای خودم معمایی خواهم بود در دنیایی که هنوز هم گیج و متحیرم می کند.

با این که زندگی تفسیر ناپذیر باقی می ماند ،در این که در ناشناخته فرا زمان کجا خواهم بود،جایی برای کنجکاوی نمی بینم ولی مطمئنم که وقتی نفسم به اخر می رسد ،از ان چه در خیابان سی و دوم بودم ،شگفت زده تر نخواهم شد.

هر وقت خودم را در حالی مجسم می کنم که شب هنگام ،در جزیره ام وقتی نسیمی نرم و ملایم می وزد ،نشسته ام ،ذهنم ارامش پیدا می کند.

با دهانی باز و سری به پشت خم شده ،در حال تماشای نقطه های نورانی گذرا ،در انتظار ان درخشش خوفناکم تا مرا با خود از این سوی اسمان سیاه به ان سو بکشاند و خاموشم کند،دیگر دستانم را نمی گشایم ،ولی هرگز از انتظار کشیدن برای جادویی دیگر خسته نمی شوم»