شنبه، آذر ۲۵، ۱۴۰۲

شروع فصل دوم «سرزمین مادری» با نقش افرینی نیکی کریمی

فصل دوم سریال سرزمین مادری با نقش افرینی نیکی کریمی  و کارگردانی کمال تبریزی از این هفته شروع خواهد شد.

مجموعه ی سرزمین مادری چهارشنبه ها روی سایت «تلوبیون» در دسترس قرار می گیرد و پنج شنبه ها و جمعه ها حدود ساعت ۲۰:۱۵ از شبکه سه سیما پخش می شود.


دوشنبه، آذر ۰۶، ۱۴۰۲

یادداشت نیکی کریمی به خاطر درگذشت زنده یاد بیتا فرهی

 نیکی کریمی به خاطر درگذشت زنده یاد بیتا فرهی این یادداشت را در +اینستاگرام خودش به اشتراک گذاشت،به همراه تصویری از بیتا فرهی برای تست گریم فیلم سینمایی «زمانی در ابدیت» به کارگردانی مهدی نوروزیان و تهیه کنندگی نیکی کریمی.

«چقدر سخت است اين روزها … غم از دست دادن اين عزيزان … داريوش مهرجويى و بعد هم بيتا خانم فرهى … خانم فرهى در آخرين فيلمى كه تهيه كردم سال گذشته،بازى كرد برايش راحت نبود اما امد،با اين كه ناخوش بود امد خانم بود … بى ادا و با متانت بازى كرد و رفت بى حاشيه،سر به زير و مودب … 

دنبال چيزى نبود كه ميان گپ هاى كوتاه اتاق گريمى بخواهد پيدا كند،دنيا ديده و دنيا گشته بود …

خانم …غمگين بود،ناخوشى غمگين اش كرده بود اما عمق و جهان بينى را نه،كه ته نگاهش می ديدى …در مهربانى، لبخند عميق اش و چشمانش …ادم حسابى و درجه يک ادم هاى بزرگ زياد نيستند به قول " پرى " كاش يكى بود كه می شد بهش تكيه داد … كسى كه بزرگ باشه،بزرگ و متاسفانه بزرگ هايمان كم هستند.»

 



چهارشنبه، آذر ۰۱، ۱۴۰۲

مصاحبه نیکی کریمی درباره ی بازی در اثار زنده یاد داریوش مهرجویی با «اندیشه پویا»

 نیکی کریمی در گفتگو با ماهنامه «اندیشه پویا» به تجربه نقش افرینی در اثار زنده یاد داریوش مهرجویی پرداخته و مطالب مختلفی در پاسخ به سوال های مریم شبانی مطرح کرده،این مصاحبه در شماره ۸۷،«اذرماه ۱۴۰۲»این نشریه منتشر شده است.

اولین همکاری شما و داریوش مهرجویی به بازی در فیلم «سارا »بر می گردد ایا اغاز اشنایی شما با ایشان به همکاری در این فیلم باز می گردد؟

تا قبل از بازی در فیلم«سارا»از نزدیک با اقای مهرجویی اشنا نبودم.«گاو»را دیده بودم،«هامون »را هم دیده بودم و خیلی دوست داشتم.

تازه «عروس» را کار کرده بودم و فیلم هنوز اکران نشده بود که یک روز دستیار اقای مهرجویی با من تماس گرفت و برای بازی در نقشی در فیلم «بانو» دعوت کرد.

نقشی که بعدا خانم تیرانداز بازی اش کرد،از دستیار اقای مهرجویی پرسیدم نقشی که باید بازی کنم نقش اصلی است،که گفت نه،یکی از نقش های فرعی است،به اقای مهرجویی سلام رساندم و گفتم به ایشان بگویید خیلی دوستشان دارم و برای کارهایشان احترام و ارزش قائلم و خیلی هم دوست دارم با ایشان کار کنم،اما برای نقش اصلی.

تا این که «عروس» اکران شد و فیلم «رد پای گرگ» را هم با اقای کیمیایی کار کردم،که یک روز خود اقای مهرجویی تماس گرفت و گفت فیلم «عروس» را دیده و اگر چه نشده برای «بانو» با هم کار کنیم یک فیلمنامه ی جدید دارد و دوست دارد با هم کار کنیم.

این طور شد که فیلمنامه ی«سارا»را  برای من فرستاد تا بخوانم و تصمیم بگیرم،یادم نمی رود همان شبی که فیلمنامه «سارا »را می خواندم و بعد همان شبی که فیلمنامه ی «پری» را می خواندم برق رفته بود و با نور شمع و چراغ سناریوها را خواندم .

بعد از خواندن «سارا» برای صحبت بیشتر به منزل اقای مهرجویی رفتم و ان جا با خانم فریار جواهریان همسر ایشان اشنا شدم که این اشنایی به یک دوستی نزدیک میان ما منتهی شد و هنوز هم ایشان از نزدیکترین دوستان من است،خلاصه این که بله،اشنایی و دوستی من با خانواده ی مهرجویی با «سارا» شروع شد.

 

 


مهرجویی با« سارا» سه گانه ی فمینیستی مشهورش را کلید زد و شما در دو فیلم از این سه گانه بازی کردید در« سارا »و «پری» بودید و در« لیلا» نبودید جهان ذهنی کارگردانی را روایت کنید که در ان دوره ی خاص به سراغ ساختن چنین سه گانه ای رفته بود. فلسفه ذهنی مهرجویی در این سه گانه را چکونه می دیدید؟

البته تجربه فمینیستی مهرجویی با «بانو» اغاز شده بود،درباره ی جهان ذهنی مهرجویی حرف های بسیار گفته شده و ادم های زیادی جزییات موشکافانه ای در این باره گفته اند.

می دانیم که او به ادبیات ،فلسفه غرب و نماشنامه های غربی علاقه زیادی داشت.

«سارا» بر اساس نمایشنامه ی« خانه ی عروسک »هنریک ایبسن و« پری» را هم برگرفته از «فرانی و زویی »سلینجر ساخته بود،اما به نظر من مهرجویی به رغم اقتباس از یک اثر ادبی،خوانش نویی از ان اثر ارائه می دهد،خوانشی برگرفته از ناخواداگاه و تجربه ی زیسته ی خود او و در نهایت فیلمی می ساخت که متاثر از ناخوداگاه خودش بود مثل «هامون» که برگرفته از ذن وسوزوکی و مفاهیم شرقی و عرفانی و همین طور کتاب بوف کور هدایت بود.

اما درباره ی این گرایش فمینیستی با اطمینان می گویم که فریار جواهریان بسیار تاثیرگذار بود،فریار زنی قوی و مقتدر و در عین حال با روحیه ای زنانه و شکننده است،او سال های زیادی کنار مهرجویی بود و روحیات و نگاه و رفتار او بر ذهنیت کارگردانی که قصه های زنانه ساخته موثر بود.

زمان فیلم «سارا »اقای مهرجویی و فریار دائم به من می گفتند نورا یا سارایی که از خانه ی عروسک به این فیلم امده باید بسیار زنده شود،می گفتند سارا کار می کند و دور از چشم شوهرش زحمت می کشدو مخفیانه سیگار هم می کشد اما در عین حال زن طریف و شکننده ای است که باید  در جامعه ای به شدت خشن از خودش و خانواده اش محافظت کند.

 من احساس می کردم مهرجویی در روایت و ساختن شخصیت سارا،بسیار تحت تاثیر فریار و ژیلا خواهرش است مهرجویی زنی را روایت می کند که میان قوی بودن از یک طرف و ظرافت و شکنندگی زنانه در رفت و امد بود،مثل زنان اطرافش.

برای بازی در فیلم«پری» از امریکا به ایران امدید به خاطر این فیلم برگشتید یا دوره ی تحصیلتان تمام شده بود؟

من بعد از فیلم سارا با خانواده اقای مهرجویی دوست شده بودم خواهرشان ژیلا هم از دوستان صمیمی من شده بود،نشست و برخاست هایی که داشتیم و صحبت های دوستانه مان درباره ی کتاب هایی که می خواندیم و زیست روزمره مان از یک جایی به ساخته شدن فیلم پری منجر شد.

مهرجویی به سلینجر علاقه داشت و از فرانی و زویی او می گفت،از دختری که به دنبال گم گشته اش می گردد،دختری که شبیه خود من در ان سال ها بود.

من بعد از سارا رفتم امریکا که درس بخوانم تا این که اقای مهرجویی گفت پیرو گفت و گوها و صحبت هایمان چیزی نوشته و دوست دارد بخوانم،فیلمنامه ی پری را فرستاد و من هم برای بازی در پری به ایران امدم.

 


 امادر فیلم اخر از این مجموعه یعنی« لیلا »حضور نداشتید.

بعد از پری نوبت «سروناز» بود که از یک جایی تبدیل شد به «لیلا»، قرار بود در سروناز بازی کنم از یک سال قبل از ان که فیلمنامه اش نوشته شود در جریان قصه بودم و تمرین هایش را هم کرده بودیم،اما اتفاقی افتاد که منجر شد به این که من این فیلم را بازی نکنم،نمی توانستم سر ان فیلم بمانم،اقای مهرجویی هم مدتی دنبال بازیگر گشت و به لیلا حاتمی رسید.

تجربه ی بازی در سارا و پری چقدر شبیه بود و چقدر متفاوت؟اگر قرار باشد از هر کدام از این دو تجربه فقط یک روایت و یاداوری در ذهن شما مانده باشد چیست؟

بازی در دو فیلم سارا و پری دو تجربه ی کاملا متفاوت برای من بود،حس و حال دو فیلم فرق می کرد و فیلمبردارها هم متفاوت بودند،من هم این وسط رفته بودم امریکا و برگشته بودم،اصلا می دانید ادم ها مدام در حال کامل شدن هستن.

شاید اگر من با تجربه ای که امروز دارم فیلم سارا را در ان زمان بازی می کردم بهتر در نقش فرو می رفتم،ان زمان در سنی نبودم که دقیقا بتوانم همه ی جوانب شخصیت سارا را مطابق شناخت امروزم فهم کنم،من خیلی جوان بودم و داریوش مهرجویی در ان زمان در اوج فیلمسازی خودش قرار داشت به شدت روی کار متمرکز بود و اگر اتفاقی سر صحنه باعث می شد کار ان طور که می خواست و پیش بینی کرده بود پیش نرود به شدت براشفته می شد .

زمان ساخت پری گاهی احساس می کرد کارها ان طور که می خواهد پیش نمی رود و دائم در خروش بود،به خاطر ساده ترین چیزها مثل یک کاسه ی سبز گل مرغی که می خواست سر صحنه باشد و نبود،فیلمبرداری را تعطیل می کرد.

مهرجویی روی نگاه بازیگرها بسیار حساس بود از ان طرف من بازیگری بودم که دربست در اختیار کارگردان بودم،برای فیلم ساعت ها با چادر و بدون ارایش توی خیابان ها راه می رفتم و خودم را کامل به نقش سپرده بودم .

در حین فیلمبرداری پری، من تمام زمان فیلمبرداری فیلم را روزه بودم تا هر چه بیشتر خودم را به شخصیت پری نزدیک کنم اما چیزی که خیلی ما را به همدیگر نزدیک می کرد،کتاب بود،من اهل کتاب خواندن بودم و نویسنده ها را می شناختم و این ها ما را به هم نزدیک می کرد.

من با خیلی از کارگردان های به  نام هم کار کرده ام و دیده ام که ان ها سناریو را عین به عین به فیلم تبدیل می کنند اما مهرجویی با این که فیلمنامه را خودش نوشته بود،در حین کار مدام اضافه می کردو انگار فیلمنامه برای او تمام شده نبود و باید مدام کامل می شد،این سبک مهرجویی بود که روز به روز و توی صحنه قصه را از نو افرینش می کرد الان هم که دارم به پرسش شما پاسخ می دهم یاد ان دیالوگ پری افتادم که می گوید« کسی که بزرگ باشد بزرگ است» این جمله به نظرم خیلی ماندگار است مثل خودش.

کار کردن با مهرجویی به عنوان کارگردان چه رهاوردی برای شما داشت؟

روایت کردن مهرجویی سخت است،به نظر من او از ان مردهای غیر مستقلی است که همیشه باید یک عده مثل زن و بچه،دور و برشان باشند،خانواده برای او خیلی مهم بود و از این لحاظ فیلم هایش یک جورهایی شبیه زندگی خودش بود،زنان هم در اطراف او حضور پررنگی داشتند،مثل خواهرش و مثل فریار .

بقیه را نمی دانم، اما من با مهرجویی و خانواده اش یک دوست خانوادگی بودم و بنابراین حرص خوردنش را برای تک تک بازیگرها از خسرو شکیبایی و امین تارخ تا یاسمین ملک نصر و دیگران می دیدم.

مدل مهرجویی این طور بود که به بازیگر و فیلمبردارش نزدیک می شد تا هر دو متوجه حساسیت های مختلف روحی و روانی همدیگر  بشوند.

 


منتقدان توصیف کارگردان-فیلسوف را برای مهرجویی به کار برده اند،فکر می کنید این اصطلاح چقدر توصیف کننده ی شخصیت مهرجویی است؟

به مهرجویی از این حیث کارگردان- فیلسوف می گویند که در فیلم هایش مقوله های انسان،تنهایی و اگزیستانسیالیسم و این که ما کجای کاریم،همیشه مهم و برجسته بوده،به نظر من این خصوصیت  تا فیلم لیلا در کارهای مهرجویی وجود داشت اما بعد از لیلا من دیگر ردپایی از این ویژگی در فیلم هایش ندیدم،یا اگر ردی بودبسیار کمرنگ بود.

البته برای خیلی از هنرمندان می تواند این اتفاق بیفتد،متمرکز و ثابت قدم بودن روی یک نگاه و مسیر و انگاره در جامعه ای سخت و با هزار دغدغه ی روزمره که گریبانگیر ادم هاست،طاقت فرساست،اما من فکر می کنم سینرژی ای که مهرجویی داشت از یک جایی به بعد از بین رفت،بازیگران و هیچ کدام از عواملش هم نتوانستند به او کمک کنند تا روی خط قبلی بماند،چون خط و جریان فکری اش تغییر کرده بود،ما از یک جایی به بعد دیگر ان مهرجویی را که همه در اختیارش بودند تا که او فقط فکر کند و فیلمش را بسازد،ندیدیم ،معلوم بود که تمرکزش به هم خورده است.

می بینید که هامون و سارا و پری از لحاظ کارگردانی چقدر استریلیزه است و حتی یک پلان اضافه ندارد،حتی لیلا هم همین طور است اما از سنتوری به بعد دیگر این طور نیست ،تاسف می خورم که او نتوانست داستان هایی را که خیلی دوستشان داشت مثل سووشون دانشور و کاراگاه یحیی که بر اساس رمانی از رضا جولایی نوشته شده بود بسازد.

مهرجویی روشنفکری بود که باید اجازه پیدا می کرد تا بتواند دغدغه هایش را فیلم کند.

این سال های اخیر هم از اقای مهرجویی خبر داشتید؟او را می دیدید؟

این سال ها در زمان های مختلف و در مناسبت های مختلف چه در منزل ایشان و چه در جشنواره های خارجی و نمایش های فیلم می دیدمشان .

اتفاقا زمان زیادی را هم با ایشان سر فیلم «مونا »که قرار بود من و حامد بهداد بازی اش کنیم گذارندیم،مونا از پروژه هایی بود که خیلی علاقه داشت بسازدش اما نتوانست سرمایه گذار برای ان پیدا کند،دورخوانی ها و تمرین های مونا را در همان ویلای زیبادشت انجام می دادیم و خوشحالم که به این بهانه این اواخر زمان کافی و درستی را با هم گذراندیم.

مونا داستانی کم و بیش سورئال درباره ی تولد یک بچه در میانه ی این همه اتفاقات جهان بود و مواجهه ی والدینش درباره ی این که به دنیا بیاید یا نیاید،قبول کردم در مونا بازی کنم چون مهرجویی توی ذهنم همیشه جزء دو سه کارگردان مهم کشور بوده،عباس کیارستمی بارها می گفت فیلم پری فیلم محبوبش است.

چرا این طور بود چون شبیه این فیلم در سینمای ایران نداشتیم فارغ از این که سلیقه ی من چه باشد و فارغ از این که نگاه من به سینمای مهرجویی چقدر دور یا نزدیک باشد و باز هم فارغ از این که مهرجویی چقدر توانست ان چه را که دغدغه اش بود و به ان فکر می کرد بسازد یا نه،نگاه و کار مهرجویی منحصر به فرد و خاص بود،حتی اگر در کارهای او پراکندگی هم وجود داشته اما منحصر به فرد بودن فیلم هایش را نمی شود کتمان کرد.

چند روز قبل دوباره  دایره ی مینا را می دیدم فکر کردم چقدر جرئت می خواهد در سال هایی که سینمای ایران در قبضه ی فیلمفارسی بوده کیارستمی «گزارش »را بسازد و مهرجویی «دایره ی مینا» را.

دایره ی مینا با ان کاراکترهای اثیری خاصی که سرنوشتی پیچیده داشتند،فیلمی ست ماندگار.

شاید اشتباه می کنم اما دلم می خواهد این طور فکر کنم که اگر مهرجویی فراغت بال می داشت و دغدغه ی هیچ چیزی را نداشت ان وقت قصه ی خودش را می گفت مثل هامون و ان وقت ما با یک داستان و روایت شاهکار و دیدنی طرف بودیم،قصه ی مرد هفتاد یا هشتاد ساله ای که چه ها بر او گذشته است من دلم می خواست چنین فیلمی از او ببینم.

 اگر قرار باشد از سینمای مهرجویی فقط یک فیلم را انتخاب کنید انتخابتان کدام است؟

خیلی سخت هست،انتخاب از میان فیلم های خوب او ،شاید هامون.نمی دانم.

هامون بر ای خود من چه ان زمان و چه امروز یک فیلم شخصی و تاثیرگذار است یکی از نکاتی که در جریان کار برای مهرجویی مهم بود همان نکته ای است که برای خیلی از کارگردان های دیگر مهم نیست وقتی می خواست کلوزاپ بگیرد پیش می امد به بازیگرش نگاه می کرد و کات می داد و می گفت پشت نگاهت باید چیزی باشد چون وقتی ما به هم نگاه می کنیم فکری پشت چشمانمان است.

این نکته برای منی که ان زمان سن و سالی نداشتم مهم بود و خیلی به ان فکر می کردم و فیلم های زیادی را می دیدم تا بفهمم این نگاه چیست که این قدر برای او مهم است.

این شاید مهمترین درسی باشد که از کارگردانی مهرجویی در ذهن من مانده است و هنگام کارگردانی خودم هم نگاه بازیگر برایم بسیار مهم است .

و دوست دارم این را هم بگویم که مهرجویی در نهایت جدی بودن،خودش بود و گاهی هم کودکی خودش،ادای چیزی یا کسی را در نمی اورد و هر چه بود کاملا از درون خودش برامده بود،فیلسوف بود یا کارگردان یا هر چه بود به نظر من خود خودش بود.


سه‌شنبه، آبان ۲۳، ۱۴۰۲

شروع سریال «هفت» با بازی نیکی کریمی

 سریال «هفت» به کارگردانی کیارش اسدی زاده و بازی نیکی کریمی و دیگر بازیگران در شبکه نمایش خانگی «+تماشاخونه» در دسترس قرار گرفت.

 


 

 


جمعه، آبان ۱۹، ۱۴۰۲

چهارشنبه، مهر ۲۶، ۱۴۰۲

دل نوشته ی نیکی کریمی برای درگذشت دلخراش داریوش مهرجویی و همسرش

 نیکی کریمی این دل نوشته را برای درگذشت دلخراش داریوش مهرجویی و همسرش در +صفحه شخصی اینستاگرام خودش منتشر کرد.

 «واقعا چه باید گفت ؟ … قبل از هر چیز تسلیت به فریار عزیزم به مریم … به مونا و صفا … و به همه خانواده سینما و به همه.

 ما هنوز همه در شوک از دست دادن داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر هستیم و کلمات یاری نمی کنند به قول فریار جواهریان،دوست صميمى و نزديكم از همان فيلم سارا تا به الان، آخر چه پایان ناشایست و چه مرگ تلخ و غمباری …

 


همه ما نه فقط داغدار این مرگ هستیم بلکه ناباورانه به سهمگینی خشونت و قساوت بشر نگاه می کنیم. بشری که تمام منبع الهام داریوش مهرجویی برای خلق آثارش بود و دائم کنجکاوانه و بازیگوشانه روح خود و انسان ها را میان کتاب ها می جست تا زاویه ای جدید از ان را از طریق سینما واکاوی کند .

این اواخر این شانس را داشتم که برای تمرین فیلمی که قرار بود با هم کار کنیم به نام مونا، می دیدم که چطور هنوز همان طور فقط و فقط انسان برایش مهم است ….و انسان … همان انسانی که با دست های پلیدش جان عزيزش را گرفت.تا ابد مهرتان در دل ماست، داريوش مهرجويى.»

دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۴۰۲

یادداشت نیکی کریمی

 نیکی کریمی این یادداشت را  در +صفحه شخصی  اینستاگرام خودش به خاطر خبر قتل دلخراش داریوش مهرجویی و همسرش منتشر کرد.

نیکی کریمی در فیلم های سارا،پری،میکس به کارگردانی زنده یاد داریوش مهرجویی نقش افرینی کرده است.

«گيج و ماتم .چيزى درونم شكسته كه با كلام وصف نمى شود و نخواهد شد .سنگى بزرگ روى جسم و روحم افتاده و من آن زير دست و پا مى زنم.

بايد بروم جايى و از ته دل فرياد بزنم ، مگر از اين خشم و غصه كم شود … 


مى شود ؟ 


تلخ است ، تلخ ، زهر است ، زهر …»

 


 

 


یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۴۰۲

«اتابای» و جشن حافظ (دنیای تصویر)

در  این دوره جشن حافظ ۱۴۰۲،اتابای اثر نیکی کریمی در بخش های بهترین فیلم،کارگردانی،فیلمنامه،

فیلمبرداری،تدوین،بازیگری(دو بازیگر)نامزد شد.

جایزه بهترین موسیقی متن به حسین علیزاده برای «اتابای»تعلق گرفت.

 «عکس روی جلد نیکی کریمی،دنیای تصویر،بهمن ۱۳۷۹

 


 

پنجشنبه، مهر ۰۶، ۱۴۰۲

دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۴۰۲

نگاهی به فیلم سینمایی «تا فردا»

فیلم سینمایی «تا فردا» به کارگردانی علی عسگری و تهیه کنندگی نیکی کریمی روایت چالش های دختری از نسل امروزی است که میان انتخاب پنهان نگه داشتن فرزندش از پدر و مادرش یا بیان واقعیت و مواجه شدن با برخورد های منفی ان ها تردید دارد.

فرشته(صدف عسگری) و دوست همراهش (غزل شجاعی) شاید در سفری یک روزه از مسیری عبور می کنند که در نهایت با وجود تلخی ها و دردها به تصمیم دشوار فرشته ختم می شود.

 

 «تا فردا» با قصه ای جذاب،ریتم مناسب و طراحی شخصیت هایی باورپذیر،موفق به همراهی مخاطب با اثر شده،فضای  این فیلم  به اولین فیلم بلند سینمایی علی عسگری با عنوان «ناپدید شدن»نزدیک است،دغدغه فیلمساز به طرح  مسائل جوانان باعث شده،این موضوعات با بیان تصویری درست و فرم مناسب در مدیوم سینما خلق شوند.

فیلم سینمایی «تا فردا» به رعایت حقوق قانونی و انسانی مادر و فرزندی که خارج از محدوده ی ازدواج ثبت شده به دنیا امده ،تاکید می کند تا از اسیب های اجتماعی در اینده جلوگیری شود.

طرح مسائل اجتماعی در قالب های متفاوت هنری می تواند فرصتی برای نقد و بازیبنی دوباره  در اختیار همه قرار دهد و یک جامعه ی پویا از ان استقبال خواهد کرد،چون بررسی پدیده های مختلف به روشن دیدن بهتر وضعیت موجود کمک می کند.

زمانی تهمینه میلانی با سه گانه ی «دو زن»،«واکنش پنجم» و «نیمه پنهان» با  طراحی شخصیت «فرشته»( با نقش افرینی نیکی کریمی)به مسائل اجتماعی زنان نسلی پرذاخت که چالش های متفاوتی با فرشته ی امروزی فیلم سینمایی «تا فردا»(صدف عسگری) داشتند ولی به نظرم مهمترین  انتظار هر دو شخصیت،دیدن و درک درست جامعه از شرایط و موقعیت های ان هاست.

 «ان گاه زنی که کودکی در اغوش داشت گفت با ما از فرزندان سخن بگو

و او گفت :فرزندان شما،فرزندان شما نیستند.

ان ها پسران و دختران خواهشی هستندکه زندگی به خویش دارد.

ان ها به واسطه ی شما می ایند اما نه از شما و با ان که با شما هستند از ان شما نیستند.

شما می توانید مهر خود را به ان ها بدهید اما نه اندیشه های خود را

زیرا که ان ها اندیشه های خود را دارند.

شما می توانید تن ان ها را در خانه نگاه دارید ،اما نه روحشان را.

زیرا که روح ان ها در خانه ی فرداست، که شما را به ان راه نیست ،حتی در خواب.

شما می توانید بکوشید تا مانند ان ها باشید،اما مکوشید که ان ها را مانند خود سازید.

زیرا که زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند.»


                       « بخش هایی از کتاب پیامبر و دیوانه اثرجبران خلیل جبران ترجمه نجف دریابندری»

 


سه‌شنبه، مرداد ۳۱، ۱۴۰۲

نمایش فیلم سینمایی «تا فردا» در فیلم نت

فیلم سینمایی «تا فردا» به کارگردانی علی عسگری و تهیه کنندگی نیکی کریمی در «+فیلم نت» در دسترس قرار گرفت.

 فیلم سینمایی «تا فردا» در جشنواره های مختلف جهانی حضور داشته و مورد تحسین قرار گرفته از جمله جایزه جشنواره MONS که به این اثر تعلق گرفت.

 این فیلم در جشنواره فیلم زوریخ حضور داشت و تقدیر ویژه هیئت داوران این  دوره جشنواره را دریافت کرد.

فیلم سینمایی «تا فردا» در جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۲ هم حضور داشت.

 

+ نمایش فیلم سینمایی «تا فردا» در فیلم نت

 


 

دوشنبه، تیر ۱۲، ۱۴۰۲

یادداشت نیکی کریمی به خاطر درگذشت زنده یاد «فریماه فرجامی»

 نیکی کریمی در یادداشتی به خاطر درگذشت  زنده یاد فریماه فرجامی بازیگر سینمای ایران با به اشتراک گذاشتن این عکس،خاطرات گذشته را مرور کرده،این مطلب و عکس در +اینستاگرام نیکی کریمی منتشر شده است.

«عكسى كه مي بينيد از خانم فريماه فرجامى و من و خانم تهمينه ميلانى،سال ۱۳۷۵ است سفرى به چند ايالت در آمريكا داشتیم به دعوت موسسه اى و بايد بگويم سفرى شد بسيار دلچسب و خاطره انگيز .

 از شيكاگو و حضور دسته جمعى ما در برنامه تلويزيونى خانم آپرا وينفرى، تا جست و جو در زيرزمين هاى تاريك و دلچسب براى شنيدن قديمى ترين موسيقى بلوز و جز، تا نيويورك و نمايش فيلم پرى ، كه دقيقا صبح نمايش فيلم جى ، دى ، سلينجر توسط وكيلش جلوى نمايش فيلم را گرفت !

 خانم فرشته طائر پور هم بود و گروهى خانم هاى فيلمساز و بازيگر و تهيه كننده .

درست يادم نيست اما فكر كنم سه هفته اى طول كشيد.

فريماه ، دلنشين ، آرام و بسيار فروتن بود. هميشه در دسترس ، براى پياده روى يا قهوه … و خلاصه هيچ نشانه اى نمی ديدى از كسى كه سر نام خودش معطل باشد و به هر دليل نخواهد ارتباط برقرار كند  روان بود. 

 

 

گاهى اوقات فكر مى كنم چقدر آن زمان اتفاق ها ى سينمايى بود اما چون سوشال ميديا به اين صورت نبود ، هيچ خبرى هم بازتاب پيدا نمی كرد مگر در سفر نامه هاى مجله فيلم …يا فوقش در يك خبر چند سطرى در روزنامه سينما.

 اما اولين آشنايى من با فريماه فرجامى بر مى گردد به همان سال اولى كه با فيلم عروس كانديد بهترين بازيگر فجر شده بودم . پرده آخر هم در همه رشته ها كانديد داشت همين طور بهترين بازيگر زن.

من با پدرم رفته بودم اختتاميه و زمانى كه جاى ما را نشان دادند درست بغل خانم فرجامى بود كه نشستيم و سلام و احوال پرسى كردم . من سن و سالى نداشتم . يك بازيگر تازه وارد …

 منتظر شروع مراسم بوديم كه يك دفعه ايشان برگشت و گفت اميدوارم بگيرى جايزه را … و لبخندى زد.  می دانستم كه جايزه متعلق به خودش است و تعارف مى كند. 

گفتم بازيتان را چند بار بايد ديد و … اين خاطره را برايش در سفر آمريكا گفتم و هر دو خنديديم و سر تكان داديم چقدر زمان زود مى گذرد … دريغ و افسوس روحش شاد و يادش گرامى.

 

جمعه، تیر ۰۲، ۱۴۰۲

یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۴۰۲

بدون شرح

 «شب های شیرین بهاری 

                                      با عطر شکوفه های گیلاس 

                                                                                  به پایان رسید.»

 

                                                               کتاب نور ماه بر درختان کاج ترجمه نیکی کریمی 

 

 



پنجشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۴۰۲

«زمانی در ابدیت»

رسانه ها از صداگذاری فیلم سینمایی «زمانی در ابدیت» به کارگردانی مهدی نوروزیان خبر دادند.

«زمانی در ابدیت» به تهیه کنندگی نیکی کریمی و نقش افرینی لیلا حاتمی و دیگر بازیگران سینمای ایران،از اخرین مراحل فنی عبور می کند تا در مسیر اکران سینمایی قرار گیرد