یکشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۹

به یاد اولین نمایشگاه انفرادی عکسهای نیکی کریمی

یک سال گذشت،هشتم ابان ماه ۱۳۸۸ اولین نمایشگاه عکس های نیکی کریمی در گالری گلستان بر پا شد،نمایشگاهی شامل عکس هایی سیاه و سفید از طبیعت که مورد توجه زیادی قرار گرفت،در انعکاس نشست خبری نیکی کریمی و لیلی گلستان قبل از شروع کار نمایشگاه مطالب جالبی وجود داشت و  به نظرم اولین نمایشگاه عکس نیکی کریمی نقطه ی عطفی در شروع انفرادی نمایشگاه عکس او به حساب می اید.





باید منتظر نمایشگاه های دیگری از نیکی کریمی بود.


 گزیده ای از عکس های گرفته شده توسط نیکی کریمی در ادامه مطلب



دوشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۹

گفتگوی نیکی کریمی درباره ی مارلون براندو

نشریه نقش افرینان در شماره ی هشتم خودش،مرداد ۱۳۸۳ گفتگویی با نیکی کریمی در مورد کتاب اواز هایی که مادرم به من اموخت و مارلون براندو انجام داده بود که نقل می کنم

چه طور شدبه این فکر افتادیدکه زندگی نامه براندو را ترجمه کنیدو اصلا این کتاب چطور به دست شما رسید؟

من ابتدا تصمیمی برای ترجمه این کتاب نداشتم اما اقای هوشنگ گلمکانی که بخش هایی از این کتاب را قبلا با ترجمه ی شخص دیگری در مجله ی فیلم چاپ کرده بودند،از من خواستند که برگردان فارسی ان را بر عهده بگیرم و من پس از این که بخش هایی از ان را خواندم تصمیم گرفتم ان را ترجمه کنم ولی این که چرا برای این کتاب انتخاب شدم را هنوز خودم هم نمی دانم به هر حال کتاب جذاب و هیجان انگیزی بود که با خواندن قسمت هایی از ان مجذوبش شدم.



چقدر قبل از ترجمه ی این کتاب براندو را می شناختیدو بعد ار ترجمه به چه شناخت تازه ای از او رسیدید؟

ابتدا مثل خیلی های دیگر جزییات زندگی اش را نمی دانستم اما شاید همین جمله ی پدر و مادرم که به من گفته بودند او کسی است که جایزه اسکار را نپذیرفته است برای من کافی بود تا او را بشناسم.

این کار او در من تاثیر زیادی داشت چون او را یک انسان قوی می دانستم که مقابل زور می ایستد،اما الان براندو برای من حس شدنی است.یکی از رو راست ترین ادم هایی که تاکنون او را شناخته ام،براندو در این کتاب می گوید که چه ادمی است و چه ضعف ها و قدرت هایی دارد در حقیقت خودش را پنهان نمی کند او نه تنها زمانی که در سینمای جهان به جایگاهی رسید این رویه شخصیتی را در پیش گرفت بلکه از ابتدا نیز همین اخلاق را داشت.

ترجمه ی کتاب چقدر طول کشید؟

نزدیک به دو سال که پس از پایان کتاب، قسمت هایی اولیه ان را که خودم ترجمه نکرده بودم را هم به فارسی بر گرداندم و سپس ویراستاری کرده و ان را به دست چاپ سپردم.



ایا ترجمه های دیگر کتاب را هم خوانده بودید؟
 
خوب ترجمه به سلیقه مترجم بستگی دارد ،من اصولا ترجمه های پیچیده و غیر قابل فهم را نمی پسندم و معتقدم ترجمه باید ساده و همه فهم باشد به خصوص وقتی پای ترجمه زندگینامه ای وسط باشد که با نظارت اول شخص ان نوشته شده است

چرا برای کتاب مقدمه ای ننوشتید؟

الان که نگاه می کنم می بینم لازم بوده،ولی ان زمان ناشر از من چیزی نخواست امیدوارم در چاپ های بعدی مقدمه ای بر این کتاب بنویسم.




ایا این کتاب عینا از روی متن اصلی ترجمه شده یا شما با توجه به شناختی که از جزییات زندگی براندو پیدا کرده بودید ،چیزی به ان افزوده یا کاسته اید؟

نه ،کاملا به نوشته ی اصلی وفادار بوده ام،چون خود براندو نسبت به نوشته های این کتاب حساسیت داشته و کاملا به جزییات نگارش ان نظارت کرده است.من این مطلب را در خلال خواندن مقدمه رابرت لیندزی دریافتم که براندو شخصیتی است که به ما می فهماند نباید شعار بدهیم،او با شناختی که به ان رسیده بی پرده خود را ابراز می کند،پس باید ترحمه ی زندگینامه اش هم برگردان کامل ان باشد بدون کم و کاست.

ایا تصمیم به ترجمه ی زندگینامه بازیگر دیگری را هم گرفته اید؟

حقیقتا این کتاب و شخصیت براندو ان قدر برای من جذاب بود که نمی شود یک دفعه سراغ ترجمه زندگینامه بازیگر دیگری رفت ولی چند وقت پیش زندگینامه اینگرید برگمن را خواندم که جمع اوری شده از یک نویسنده بود و چندان نظر مرا به خود جلب نکرد که ان را ترجمه کنم.

ایا پس از پایان ترجمه ،تاثیری از براندو در زندگی اجتماعی و بازیگری خود گرفتید؟

بله ،این تاثیری است که در ناخوداگاه انسان رخ می دهد ولی نمی شودزیاد راجع به ان توضیح داد،قطعا اگر در سینما کار نمی کردم هم ،تنها با خواندن این کتاب از ان تاثیر می گرفتم.


فکر می کنید این کتاب بیشتر روی بازیگران تاثیر دارد یا می تواند برای همه مفید باشد؟

این کتاب ان قدر شفاف است که هر کسی با هر معلوماتی ان را بخواند به یافته های تازه ای در زندگی خود می رسدو از ان تاثیر می پذیرد.اما قطعا کسی که به براندو علاقه مند باشد از ان تاثیر بیشتری می گیرد.





با تمام این تفاصیل تعریف شما از براندو چیست؟

خوب او بازیگر بزرگی بود که وقتی فوت کردخیلی ها متاثر شدند و مرگ او در نظر من هم غریب بودهمین چند وقت پیش که فیلم دون ژوان دی مارکو( Don Juan DeMarco)را می دیدم به این قضیه فکر کردم که او کماکان بازیگر خوبی است و بعد به این فکر کردم که چرا براندویی که از مکتب استلا ادلر و اکتورز استودیو برخاسته و درس تکنیکی را خوانده ،هیچ گاه تکنیکی بازی نکرد او شخصیتی بود که همواره می گفت از قدرت متنفرم و از ظلم بیزار.

او حتی وقتی نقش بازی می کرد خودش بود،علت دوست داشتنی بودنش هم همین بود،یک موجود ملموس که یک عمر تلاش کرد و با تزویر و ریا در جامعه امریکایی و هالیوود مبارزه کرد،در مجالس و مهمانی هایشان شرکت نکرد و اسطوره شد.

من به این فکر می کنم که ایا بازیگرانی مثل دنیرو ،ال پاچینو و ... می توانند جایگزین مناسبی برای او باشند به نظر من واقعا براندو جایگزینی ندارد.

فکر می کنید چرا با این که براندو یکی از شاگردان خوب استلا ادلر و یکی از پیشگامان سیستم متد اکتینگ بوده ،همیشه اصرار داشت که بازیگری برایش جدی نیست و اصلا اعتقاد داشت که کار ساده ای است؟

سوال جالبی است،به نظر من این رفتار او به این خاطر بود که این ادم هیچ حدی برای خود قائل نبود و هیج خط کشی مشخصی نمی توانست او را در یک قالب از پیش تعیین شده قرار دهد.

من فکر می کنم او اگر قرار بود بازیگری را جدی بگیرد این موضوع بیش از حد برایش جدی می شد و او همان قدر که به بازیگری علاقه داشت همان قدر هم نمی خواست خود را در دنیای بازیگری محدود کند.

 اماهمه می دانیم که چقدر بازیگری را دوست داشت و چقدر بازیگر خوبی بود و این جدی نگرفتن کار بازیگری از طرف او ،به نظر من دلیل دیگری نداشت جز این که روحیه و شخصیت او از محدودیت بیزار بود.

پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۹

نگاهی به فیلم شکلات داغ با بازی نیکی کریمی

فیلم شکلات داغ اولین تجربه ی کارگردانی حامد کلاهداری را دیدم،نیکی کریمی نقش شخصیتی را بازی کرده که محور قصه هایی هست که ادم هایش در یک کافی شاپ گرد هم می ایند،فیلم از قصه های کوتاهی تشکیل شده که هر کدام از این ادم ها با ان دست و پنجه نرم می کنند،شاید هفت شخصیت به نوعی هفت قصه دارند که کافی شاپ هفت دریا صحنه ی نمایش زندگی ان هاست.






فیلمنامه تا حدود زیادی در طرح قصه ها و روایت موفق بوده و کلاهداری در اولین قدم فیلمسازی گام بلندی برداشته که سزاوار تحسین است.

نیکی کریمی در نقش افرینی شخصیت زن بی نام و نشانی که در واقع باعث بازشناسی ادم ها از خود واقعی خویش می شوند موفق بوده ،شخصیتی که گاهی ادم را یاد ژولیت بینوش در فیلم شکلات اثر هالستروم می انداخت،کسی که مثل نسیم می اید و مثل نسیم پاییزی می رود و توی ذهن نقش اسطوره ای پیدا می کند.

سه‌شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۹

حافظ

«من که از اتش دل چون خم می در جوشم

                                              مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم»...«حافظ»

باز هم به بیستم مهرماه سالروز بزرگداشت حافظ رسیدیم،هر چند مولانا،سعدی،
خیام،عطار و بزرگان شعر و ادب این سرزمین هر کدام جایگاه خاصی دارند ولی حافظ به جایگاهی متفاوت از دیگران دست پیدا کرده که به حق سزاوارش است.


فضای زیبای حافظیه ارامش خاصی دارد،قدم زدن کنار ارامگاه حافظ،سروهای افراشته،حوض اب و عطر گل های رنگارنگ الهام بخش یک حس خوب برای همه هست.

بخش هایی از فیلم زن دوم به کارگردانی سیروس الوند و بازی نیکی کریمی هم در حافظیه ی شیراز می گذرد.




حافظ با عبور از زمان متعلق به همه ی روزگاران شده و با زبانی خاص به  درون دل ها و قلب ها راه پیدا کرده و محبوب عام و خاص است.





حرف و حدیث شعر و شاعران شد که یاد فیلم سینمایی  پری اثر داریوش مهرجویی افتادم،سکانسی که  (نیکی کریمی) سر کلاس ادبیات دانشگاه با استاد بر سر موضوع مقایسه ی شاعران بزرگ بحث می کند.