سه‌شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۸

یک عکس،یک لحظه،یک زندگی


«کنار ابشار، ابرها امدند ابرها رفتند بالای برگ های درخت افرا »... نور ماه بر درختان کاج ترجمه ی نیکی کریمی 

عکس بخشی از زندگی همه ی ادم های امروز عصر ما شده،شاید زمانی عکس فقط منحصر به جایگاهی خاص یا موارد استفاده ی به خصوصی بود،ولی به نظرم امروز جایگاه عکس فراتر از تصور گذشته ،همه ی مرزها را شکسته و تبدیل به زبانی مشترک میان همه ی ادم ها شده،زبانی که با حس و اندیشه،برای بیان بصری انسانی به یاری بشر امروز امد.

نیکی کریمی از جمعه هشتم ابان ماه ،اولین نمایشگاه عکس انفرادی خودش را در گالری گلستان برگزار می کند،نمایشگاهی  از ۳۳ عکس سیاه و سفید که از طبیعت ایران گرفته شده است.

گالری گلستان، متعلق به لیلی گلستان است که مترجم و نویسنده اثار بسیاری است، فعالیت های فرهنگی و هنری لیلی گلستان او را به جایگاهی مستقل از نام پر اوازه ی  ابراهیم گلستان پدرش رساند،هر چند خاطره ی حضور موثر ابراهیم گلستان،نویسنده و فیلمساز توانا ،در سال هایی که استودیو فیلمسازی گلستان در ایران فعال بود بخشی از تاریخ سینمای ایران به حساب می اید که اثار مهمی توسط او ودیگران ساخته شد.






عکس های سیاه و سفید همشه از حال و هوای خاصی برخوردار هستند ،نوعی سادگی که یک جور زلال بودن حس می شود،یک جور شاید به خاطره نزدیک می شوند و همان حس نوستالژی .


سه‌شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۸

بدون عنوان

«بدون خستگی            بارها به تماشای ماه نشسته ام

           نه یک بار نه دو بار.» کی جین ...نور ماه بر درختان کاج ،ترجمه ی نیکی کریمی






دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸

خانه دوست کجاست؟

خانه ی دوست کجاست؟  در فلق بود که پرسید سوار

اسمان مکثی کرد.

رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت




نرسیده به درخت،

کوچه باغیست که از خواب خدا سبز تر است

و در ان عشق به اندازه پر های صداقت ابی ست.


می روی تا ته ان کوچه که از پشت بلوغ ،سر به در می ارد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی 

دو قدم مانده به گل






پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد

درصمیمیت سیال فضا ،خش خشی می شنوی

کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه نور

و از او می پرسی خانه ی دوست کجاست؟

سهراب سپهری ...هشت کتاب