سه‌شنبه، دی ۰۷، ۱۴۰۰

چهارشنبه، دی ۰۱، ۱۴۰۰

بزرگداشت سالگرد درگذشت مرتضی ممیز با حضور نیکی کریمی

 شانزدهمین  سالگرد درگذشت مرتضی ممیز طراح گرافیک و تصویرگر جمعه گذشته  (۲۶ اذرماه )با حضور جمعی از هنرمندان و با حضور نیکی کریمی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

نمایشگاه گزیده ای از اثار بهزاد حاتم و گزیده اثاری از پوسترها (کشور پرتغال) و نمایش فیلم کوتاه«یک روز در کردان» ساخته نیکی کریمی (با حضور مرتضی ممیز و عباس کیارستمی)از برنامه های این بزرگداشت بودند.

بازدید از نمایشگاه ها تا هفتم دی ماه ادامه خواهد داشت.

طراحی جلد کتاب نزدیکی نوشته حنیف قریشی،ترجمه نیکی کریمی(چاپ اول،نشر توفیق افرین) توسط مرتضی ممیز انجام شده بود.




سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۴۰۰

مصاحبه نیکی کریمی درباره فیلم سینمایی «اتابای»با ماهنامه صبا

 نیکی کریمی در مصاحبه ای که با ماهنامه صبا داشته به سوال های دنیا خمامی درباره ی فیلم سینمایی «اتابای»پاسخ داده،این گفتگو در سایت +ماهنامه صبا در دسترس قرار دارد.

درست در سینمایی که بیش از هر چیز نمایش اجتماع شلوغ یا تصاویر پر از خشونت اپیدمی و همه‌گیر شده است، شما از پایتخت خارج و به قاب‌بندی و ثبت تصاویر کارت‌پستالی رسیدید، چه نیاز و احساسی بود که خواستید «آتابای» را با این فرم بسازید؟

بله، دلم می خواست هم خودم و هم بیننده فیلم با هم نفسی بکشیم، من جهان هر فیلمی را خیلی کشف و شهودی در ذهن خودم می‌سازم و می‌بینم. در مورد «آتابای» هم از قبل می‌دانستم که ما افق‌های وسیعی می‌خواهیم چرا که می‌خواهیم یک آدمی را گرفتار و مانده در قاب ها و دشت های بزرگ ببینم.

برای شما چقدر ریسک داشت فیلمی بسازید که مجبورتان کند با زیرنویس مخاطب را نگاه دارید؟ به این فکر نکردید که ممکن است یک بخشی از مخاطب عام که اغلب هم کم‌حوصله هستند با خواندن متن خسته شوند و فیلم را از دست بدهند؟

خیر، به ریسکش فکر نکرده بودم، یعنی در حقیقت اصلا به چنین مسئله‌ای فکر نکردم. می خواستم به قصه‌ای که در یک روستا یا یک شهر کوچکی می‌گذرد وفادار باشم؛ قصه‌ ای از یک فرهنگ و اقلیم خاص به زبان همان محل و منطقه . 

فیلم و سینما برای من کشف دنیاهای تازه است حالا با درون خودم یا ادم ها. وقتی فیلم خوب می بینم یا کتاب خوب می خوانم زمانی ست که حرفی نو بر دلم نشسته و دید و افق تازه ای در برابر چشمانم گشوده . دلم می خواست همین هم برای تماشاچی همراه با من اتفاق بیافتد. در واقع در یک دایره ذهنی . آن چیزی که با کشف و شهود به آن می‌رسیم، می‌تواند برای من لااقل مفهوم سینما را بسازد. در مورد «آتابای» هم همین بود و وقتی که یک فیلمی در یک اقلیم دیگری دارد ساخته می‌شود قطعا همان زبان و شیوه‌ خودش را دارد ولی واقعیتش این است که این سینما سینمای جمع ‌وجوری است و در حقیقت هیچ حدسی نداشتم که مخاطب وقتی که فیلم را ببیند چه واکنشی نشان می‌دهد. ولی می دانستم که هر فیلم مخاطب خودش را پیدا خواهد کرد و قطعا برای آن مخاطب مثل خود من ؛ دیگر مهم نیست که فیلم زیرنویس باشد یا نباشد. در واقع مهم این است که با دنیای فیلم ارتباط برقرار کند و بخواهد که در آن سهیم شود.



پرونده فیلمسازی شما نشان داده که با اینکه به قصه علاقه‌مند هستید اما فرم برای شما مسئله مهم‌تری است اما در «آتابای» بسیار بسیار در خدمت قصه، زیست‌بوم و روایت هستید. تمایل شما به سمت تجربه این نوع روایت در خدمت قصه بیشتر بود؟

بله؛ فرم برای من خیلی مسئله‌ مهمی است و خیلی قبل‌تر از زمان فیلمبرداری سعی می‌کنم کم کم همراه با فیلم‌نامه آن را در ذهن خودم شکل ‌دهم و مشخص کنم. 

در طول فیلم‌برداری هم باز بارها و بارها «فرم» خودش را برایم بازسازی می‌کند و این بازسازی به وسیله کنکاش و کشف آدم‌ها، دیدن و مشاهده کردن سر صحنه، حضور در کنار بازیگران، فیلمبردار و به طور کل گروهم، همین طور با دیدن و کشف سکوت محیط و فضای بین محیط اتفاق می‌افتد.

فیلم یک تحلیل شخصیت از یک شخصی در مرز ویرانی ارائه می‌دهد که خود شخصیت یعنی آتابای است و مراحل رسیدن به فروپاشی به درستی در دیالوگ‌های شیرین فیلم خودافشایی می‌کند، سیری که از انتقام به خشم و از خشم به عشق و مهربانی می‌رسد کاملا ملموس است. چقدر شخص نیکی کریمی علاقه به ساخت فیلم‌هایی با کانسپت و ریشه روانشناسانه دارد و چقدر در این زمینه مطالعه و اهل معاشرت‌های حرفه‌ای با روانکاوان یا روانشناسان هستید؟

من به مباحث و موارد زیادی علاقه دارم یعنی چیزهای مختلفی هست که یکی از آنها روانشناسی است. شما به مطلب خوبی اشاره کردید. نه‌تنها همیشه درباره روانشناسی خوانده‌ام بلکه دو، سه سال قبل دوره‌ای دیدم که به واسطه این ها الان تقریبا می‌توانم روانکاوی انجام دهم . 

به هرحال شخصیت‌پردازی «آتابای» خیلی برای من مهم بود ، همان‌طور که گفتم دوست‌دارم تجربه کنم و فکر می‌کنم که آدم نباید همیشه یک‌جور کار کند.

برای رسیدن به یک قصه و طرح چه پروسه‌ای برای شما تا جرقه‌زدن طی می‌شود خاصه فیلمنامه که در این آخری روند ملایمی دارد و پرحادثه نیست و گویی فقط یک واقعه در میدان دید است و مخاطب قرار است واکنش‌ها را تماشا کند؟ مثلا درباره شکل عشق و نگاه عاشقانه آتابای چه طور به این فرم رسیدید؟

رسیدن به یک فیلمنامه و زمانی که یک شخصیت ساخته می‌شود پروسه‌ خیلی اسرارآمیزی دارد و من به طور غریزی سعی می کنم بفهمم چه باید بسازم . مثلا یادم می اید یک روزی در فصل بهار روزی به پیاده روی رفته بودم ، هوا بسیار زیبا بود و شکوفه ها درآمده بودند، با خودم گفتم همین ها را ما باید در سینما نشان بدهیم ؛ عشق و شعر را ،موضوع دیگر شخصیتی بود که در ادبیات برای من همیشه جذاب بوده ؛ نمایش یک آدم بیگانه ای که با محیط و اطرافش نمی تواند ارتباط برقرار کند . این شخصیت بیگانه در خیلی از آثاری که در ادبیات دوست داشتم حضور داشته است مثل آثار سلینجر ؛ پل استر و حتی همین کتاب نزدیکی که ترجمه کرده ام . بگذارید اصلا این طور بگویم که همه ما یک جورهایی بیگانه ایم و احساس می کنیم در جامعه درست درک نمی شویم .و اما درباره بخش بعدی سوال که عشق هست هم باید بگویم که آتابای ارتباط سالم نمی تواند برقرار کند مغلوب همان مسائل روانی ، کمپلکس‌ها و پیچیدگی‌های شخصی خودش می‌شود و این عشق، یک عشق واقعی نیست.

و این نشان می‌دهد به نظر می‌آید که جزییات خیلی برای شما مهم است.

بله؛ در پروسه‌ فیلمنامه جزئیات برای من بسیار مهم است، در واقع زندگی و جزئیات زندگی همیشه در فیلم‌هایم خیلی مهم بوده‌ است و خیلی روی این قضیه کار می‌کنم. شخصیت‌های مختلف زنی که در فیلمنامه هست که همه قوی و مهم هستند از مردهای فیلم قوی ترند و دقیقا میدانند چه می خواهند و این شخصیت های که طراحی می کنم همه حتی با وجود کوتاهی بسیار عمیق و تاثیرگذار هستند .

نقدی که به فیلم «آتابای» می‌شود پایان آن است و تکلیفی که می‌شد روشن شود اما در ابهام ماند. برخلاف سال‌های قبل حالا دیگر روند پایان‌بندی در سینمای جهان پایان‌های مشخص و بسته است؛ چند بار در ذهنتان این پایان‌بندی را تغییر دادید تا به این برسید و اگر دوباره بسازید باز همین پایان را انتخاب می‌کنید؟

از ابتدا همین پایان‌بندی در ذهنم بود. همان‌طور که گفتم هر فیلمی حرف و فرم خودش را دارد ولی به نظر من شخصیت آتابای شخصیتی است که تا زمان مرگش همین حالت را دارد. یعنی از اول و همیشه در یک برزخی از زندگی‌ خودش دست‌و‌پا زده چون هیچ‌وقت آدمی نیست که بتواند درست تصمیم بگیرد و یا به موقع‌اش یک کار درستی را انجام دهد. آدم‌ها برزخ و جهنم زندگی خودشان را خودشان می‌سازند و آتابای از این دست است. این تصمیم من بود که در پایان در همان برزخ بماند .

سینمای ما از نگاه بین الملل با چند سینماگر خاص معرفی می‌شود که قطعا یکی از آن‌ها عباس کیارستمی است؛ شما در حضور و داوری‌هایتان با چه واکنشی درباره‌ی سینمای ایران مواجه می‌شوید؟

به نظر من در طی سال‌های گذشته فیلم‌سازان و سینماگران بین‌المللی زیادی از ایران داشته‌ایم و همه‌ی آن‌ها هم فعالیت‌های مناسبی داشته‌اند و آثارشان هم دیده شده‌است؛ عباس کیارستمی هم قطعا از هنرمندانی است که فیلم‌هایش زیاد دیده شده‌است. سوال شما دو بخش است. درباره‌ی حضور در جشنواره‌ها می‌توانم بگویم به هرحال هرکس در جایگاه کارگردان مشتاق است که نگاه تماشاگران، مخاطبان و بینندگان در کشورهای دیگر را هم همراه خود داشته باشد و این خیلی جذاب است که تماشا کنی اثرت در خارج از کشورت هم تاثیرگذار است یا نه. هر آدمی دوست دارد فیلمش هم در کشور خودش و هم در کشورهای دیگر اکران شود و این یکی از جذابیت‌های فیلمسازی است.

درباره‌ی مبحث داوری هم باید بگویم که سال‌ها به عنوان داور برای جشنواره‌های بین‌المللی مختلف انتخاب شدم که تجربیات جالبی برای من رقم زده است. در پروسه داوری فیلم‌هایی می‌بینید، نظرات مختلفی می‌شنوید و در نهایت گاهی یک اتفاق نظر بین چند داور شکل می‌گیرد. ولی به طور کلی این موضوع برای من در طی این سال ها باعث اندوخته شدن تجربیات جذابی از سینمای جهان شده است. هرچند این را هم بگویم، زمان‌هایی پیش آمده که پیشنهاد داوری را رد کنم و حوصله‌اش را نداشته باشم اما اکثرا پذیرفته‌ام چون همان طور که گفتم به چشم تجربه به آن نگاه می‌کنم؛ فرصتی که باعث می‌شود فیلم‌هایی را که جایی اکران نشده‌اند، تماشا کنم.

شما سعی کردید در چند جبهه فعالیت کنید؛ یعنی بازیگری، فیلمسازی، مستند‌سازی، ترجمه و… در کدام بیشتر با خود خودتان مواجه شدید و برای شما یک جور تراپی و آرامش هم به همراه دارد؟

تقریبا تمام کارهایی که من انجام می‌دهم به هم مربوط است و به نوعی همه را با علاقه انجام می‌دهم. مستندسازی را خیلی وقت است که انجام نداده‌ام، در واقع من اولین فیلمی که ساختم یک مستند بود و بعد از آن دیگر مستند کار نکردم ولی عکاسی و ترجمه می‌کنم .

صادقانه بخواهید بگویید اقبال مخاطب عام برایتان اولویت بیشتری دارد یا اجرایی شدن همان چیزی که مدنظرتان است و جلب کردن توجه مخاطب صاحب‌فکر؟

فکر کنم از فیلمی که ساخته ام مشخص است . اتابای شخصی و بسیار دلی است اما قطعا کسی هم هست که این دنیا را دوست داشته باشد با آن ارتباط برقرار کند . طبیعت هر هنری این است که تماشاچی اختصاصی خودش را دارد. یعنی شما الان اگر حتی فیلم‌های پر فروش را هم نگاه کنید، دلیل این که می‌روند آن ها را می‌بینند چیست؟ چون آن ها تماشاچی اختصاصی آن دسته از فیلم‌ها هستند.

 بنابراین مثل همه‌ هنرهای دیگر، هر کسی کار خودش را انجام می‌دهد و طبیعتا اگر همه‌ آدم‌ها از یک فیلم خوششان بیاید دیگر این اسمش هنر نیست. همه‌ ما سلیقه‌های مختلفی داریم و هر کسی دارد کار خودش را انجام می‌دهد و اصلا این طبیعت هنر است. فکر می‌کنم که من دیگر بعد از پانزده سال فیلمسازی نوع کارم مشخص است .

سیستم حاکم با ستاره‌سازی مخالف است چرا که ستاره را الگوی مخاطب می‌داند و احساس می‌کند با هر رفتار اشتباه یک سلبریتی توده تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد و این حاکمیت است که باید درباره سلبریتی پاسخ‌گو باشد. شما به عنوان یک بازیگر که صاحب‌اندیشه هستید ستاره و یک آرتیست معروف را الگویی می‌دانید که رفتارش جریان‌ساز است یا او را یک آدم عادی صاحب اکت و رفتار شخصی می‌دانید که قرار نیست الگو باشد؟

آن چیزی که برای من مهم هست این است که به هر حال همه‌ ما به عنوان یک هنرمند رفتار و کردار درستی داشته باشیم و این به نظر من می‌تواند یک الگو باشد. یعنی این که در حقیقت بتوانیم همان کاری را کنیم که تاثیر خوبی بر جامعه بگذاریم و این قضیه همیشه برای من مهم بوده‌است.

آتابای برخلاف این‌که در وهله اول فیلمی با دنیای مردانه به نظر می‌رسد، اما جزییاتی که برای شخصیت‌های زن آن تعریف کرده‌اید، کاملا ذهن مخاطب را درگیر می‌کنند. حتی کوتاه‌ترین بازی‌های زنان فیلم هم در روند قصه نقش موثر دارند و شخصیت‌ها هم بسیار ملموس هستند

بله، به نکته‌ی درستی اشاره کردید. اتفاقا فیلم من با این که فیلم مردانه‌ای به نظر می‌رسد اما شخصیت‌های زن بسیار قوی دارد که اتفاقا از شخصیت‌های مرد داستان شخصیت‌های محکم‌تری هستند و جزئیات خیلی خوبی هم راجع به آن‌ها دیده می‌شود. 

مهم‌ترین شخصیت این داستان خواهر آتابای یعنی فرخ‌لقا است که فوت شده اما ما دائم از او می‌شنویم. پس از او شخصیت پاپل است، زنی قوی که شوهرش را از دست داده و با دخترش و فرزند او زندگی می‌کند. جیران هم شخصیتی است که من خیلی دوستش دارم. او دختر نوجوانی است که آمال و آرزوهای بسیاری دارد و چون اهل کتاب و درس است دلش می‌خواهد که خودش را از این وضعیت رهایی ببخشد؛ به شهر برود و به درسش ادامه دهد و تنها راه را در وجود آتابای می‌بیند.

 سیما دختری که خارج از کشور زندگی کرده، شوهرش به دلیل این که سرطان گرفته از او جدا شده سیما به ایران بازمی‌گردد و برای این که حال و هوایی عوض کند به همراه پدرش به آن منطقه می‌آید و آتابای را می‌بیند. به هر حال هر دو شخصیت به دلیل سرگشتگی‌ها و مشکلاتی که دارند، نسبت به هم شیفتگی پیدا می‌کنند.


شنبه، آذر ۲۰، ۱۴۰۰

«اتابای»در بخش مسابقه جشنواره فیلم «منار صوفیه »بلغارستان

 فیلم سینمایی« اتابای» به تهیه کنندگی و کارگردانی نیکی کریمی در جشنواره منار صوفیه کشور بلغارستان حضور خواهد داشت،این جشنواره از ۲۴ دی تا ۱۰ بهمن ۱۴۰۰(۱۴ تا ۳۰ ژانویه ۲۰۲۲) برگزار می شود.

نیکی کریمی هم این خبر را به همراه این عکس در +صفحه شخصی خودش به اشتراک گداشت.





چهارشنبه، آذر ۱۷، ۱۴۰۰

مصاحبه نیکی کریمی با روزنامه همشهری درباره «اتابای»

 نیکی کریمی در مصاحبه ای که درباره فیلم سینمایی «اتابای» داشته به سوال های فهیمه پناه اذر پاسخ داده، این گفتگو روزگذشته (۱۶ اذرماه ۱۴۰۰) در روزنامه همشهری منتشر شده است.

شما فاصله میان فیلم آخرتان تا زمان ساخت «آتابای» چند سالی بود که کم کار شده بودید. به فکر ساخت «آتابای» بودید؟

پایان اکران «شیفت شب» بود، همان روزها به فیلم بعد فکر می‌کردم. همیشه پروسه رسیدن به یک داستان برایم رازآلود است. سعی می کنم به خودم رجوع کنم و با خودم روراست باشم.

 داستان کوتاهی به‌نام «عشق و کاهگل» نوشته علی اشرف درویشیان از مجموعه داستان «فصل نان» در ذهنم بود که البته از جمله قصه‌هایی بود که از بچگی با من بود مثل خیلی قصه‌های دیگر «لاک‌صورتی» جلال‌آل‌احمد یا «الدوز و کلاغ‌ها»؛ مقصود فضاهای جادویی و افسانه‌ای و رازآلود هستند.

 دیدم باید به این کشف و شهود اعتماد کنم. داستانی درباره فاصله طبقاتی و درباره مفاهیمی چون عشق که عمیقا آن را حس کردم و رویم تأثیر گذاشته بود. بالاخره تصمیم به نگارش فیلمنامه گرفتم. با خانواده ایشان تماس گرفتم و به دیدارشان رفتم. اجازه اقتباس آزاد از داستان کوتاه را گرفتم و مشغول شدم.


فیلم «آتابای» اصیل است این اصالت یک فضاسازی خوبی دارد،از پروسه ایده تا نگارش فیلمنامه بگویید.

بعد از ملاقات با خانواده آقای درویشیان و اجازه اقتباس، بلافاصله جلسات فیلمنامه را برگزار کردیم. در میان گفت‌وگوها همان‌طور که به طرح اولیه می‌رسیدیم به آن شاخ و برگ هم می‌دادم.

 همیشه مرحله فیلمنامه‌نویسی برایم زمان می‌برد. اعتقادم بر این است که برای آن که به طرح اولیه فیلم برسم، زمان زیادی نیاز دارم و این که از ایده تا اجرای ساخت فیلم مثلا یک سال طول بکشد، نوع و مدل فیلمسازی من نبوده و نیست. همانطور که گفتم در این مدت فاصله پایان اکران فیلم شیفت شب تا سال تولید آتابای درگیر فیلمنامه بودم.

بیشتر از هر چیزی دلم می‌خواست به ناخودآگاه خودم رجوع کنم. واقعا آن چه در زمان نگارش فیلمنامه برایم مهم بود این بود که تحت تاثیر هیچ چیزی قرار نگیرم،دوست داشتم تحت تاثیر دوران کودکى‌ام  باشم و این که در کودکی چه چیزهایی دوست داشتی. پدر و مادر من اهل تفرش هستند. ما در کودکی و سال‌های سال بعد از آن سفرهای زیادی به این شهر داشتیم. خیلی دلم می‌خواست به چیزهایی که عوالم کودکی من را شکل دادند، نقبی بزنم. دلم می‌خواست در فضای کتاب‌هایی که دوست داشتم؛ فیلمنامه دلخواهم را نوشته و از آن فیلم بسازم.

 همه تصویرهای ذهنی که داشتم و همه چیزهای دیگر که می‌توانست به آن اضافه شود. مسائلی چون بشر، اگزیستانسیالیسم، مسئولیت، انتخاب و... همه دغدغه‌های فکری من بودند. همچنین کتاب‌هایی که خیلی دوست داشتم از ادبیات روس تا ادبیات فرانسه که می‌خواندم و علاقه‌مندش هستم. از تورگنیف تا همینگوى و... .





می‌توان گفت «آتابای» فیلمی است که انگار به فیلمساز الهام شده؛ تا جهانی و شخصیت‌هایی را خلق کند که تماشاگر با دیدنش لحظات لذت‌بخشی را برای خودش و درونیاتش رقم بزند. این جهانی که خلق کردید چقدر مورد دلخواه خودتان هست و آیا به آنچه می‌خواستید از فیلم رسیدید؟

دلم می‌خواست همه این ها را با تماشاگران به اشتراک بگذارم و با حال و احوالی که در ناخودآگاه خودم داشتم فیلم جدیدم را بسازم. معتقدم که فیلمسازی، به اشتراک‌گذاشتن خاطرات است؛ به اشتراک گذاشتن تجربه بصری که به آن علاقه‌مندیم و به نوعی فیلمسازی تبادل اندیشه با تماشاگر است. فیلمسازی من درباره ایدئولوژی و یا ایدئولوژیک نیست. 

یک مقدار دلم می‌خواست ساختار شکنی داشته باشم در فیلم  «آتابای». این که اکثر فیلمسازان خانم درباره زنان فیلم می‌سازند همیشه برایم عجیب بود و این‌بار خواستم درباره زندگی و شخصیت یک مرد فیلم بسازم. هر‌چند باز معتقدم که شخصیت اصلی فیلم خواهر آتابای است. موضوعی که از سوی منتقدان به آن هنوز اشاره نشده است؛ و یا شخصیت «سیما» یا «جیران» که به نظرم نقش‌های مهمی در فیلمنامه دارند.

تصمیم گرفتید که در محلی جز تهران کار کنید چرا منطقه آذربایجان و به دنبالش شهر خوی را انتخاب کردید؟ و این که تعامل با هادی حجازی‌فر در طول نگارش فیلمنامه چطور شکل گرفت؟

بر آن بودم تا در دنیای جدیدی کار کنم. با توجه به این که قصه اصلی در کردستان می‌گذشت؛ چون فیلم‌های زیادی دراین منطقه و یا شهرهای شمالی ساخته شده و می‌شود؛ منصرف شدم. دوست نداشتم لوکیشنی باشد که قبلا دیده شده باشد در فیلم‌ها. در نهایت به آذربایجان رسیدیم و با توجه به این که حجازی‌فر زاده  اهل خوی بود؛ لوکیشن‌های آن منطقه را دیدیم. با مشخص‌شدن لوکیشن سعی کردم تصویر ذهنی که داشتم را در آن منطقه ترسیم کنم. فیلمنامه شکل گرفت. یک منطقه جدید و با یک فرهنگ بومی جدید. بعد از انتخاب شهر، به روستاهای مختلف رفتیم. هنگامی که وارد روستای «پیرکندی» شدیم انرژی و موقعیت خوب روستا آنقدر زیاد بود که با توجه به طبیعت و افقی که داشت، آنجا را انتخاب کردم. در پروسه نگارش دیدگاه‌های من و هادی حجازی‌فر فرق می‌کرد و خیلی اختلاف داشتیم. با این سینما بیگانه بود.فیلم‌ها و کتاب‌های زیادی را با او به اشتراک گذاشتم تا وارد جهان من بشود. سلیقه و نظر دیگری داشت که با بحث و گفت‌و‌گو درباره آنچه می‌خواستم، او نیز کم‌کم متوجه شد و کار ادامه یافت.

در گفت وگویی که زمان جشنواره فیلم فجر و زمان اکران فیلم در جشنواره داشتیم، گفتید زمانی که حجازی‌فر متن را می‌نوشت شما او را برای بازی در نقش آتابای انتخاب کردید؟

بله به نظرم این بهترین انتخاب بود. حجازی‌فر هم درک درستی از فرهنگ این شهر داشت و هم خودش اهل آن منطقه بود.

انتخاب بازیگران دیگر به چه شکل بود؟

جز بازیگران اصلی، سر بازیگران دیگر دچار چالش شده بودم؛ انتخاب بازیگران برای شخصیت‌های جیران و پاپل برایم سخت بود، تصویر ذهنی درباره بازیگران داشتم که باید به آن می‌رسیدم و این کار را سخت‌تر می‌کرد. دو بازیگر برای نقش «جیران» و «پاپل» انتخاب شده بودند که از همان تهران به گروه پیوستند و در تمرین‌ها بودند و حتی سر صحنه هم آمدند اما ته دلم احساس می‌کردم آن چیزی نیستند که می‌خواستم؛ یعنی با تصویر ذهنی‌ام جور نبودند. دو روز قبل از فیلمبرداری بازیگر نقش جیران را رد کردم و بلافاصله از بچه‌ها خواستم که فراخوان نقش داده شود که بتوانیم باز هم تست بگیریم. یک روز قبل از فیلمبرداری نقش «جیران» بازیگر را انتخاب کردیم.

 برای نقش «پاپل» هم بازیگران زن زیادی آمدند و تست دادند؛ اما با تصویری که می‌خواستم؛ جور در نمی‌آمد و در نهایت سه روز قبل از فیلمبرداری بازیگر انتخاب شد و جلوی دوربین رفت. برای انتخاب بازیگران مراحل سختی گذراندیم و توانستم بازیگرانی که می‌خواستم را انتخاب کنم.

با توجه به زبان فیلم آذری تمرین با بازیگرانی چون عزتی که زبان ترکی بلد نیستند؛ زمان بر بود. چه کسی با آنها کار می کرد و چگونه این تعامل ایجاد می شد؟

جواد عزتی وقتی که فیلمنامه را خواند، نقش را خیلی دوست داشت. در تهران بعد از تست گریم و جلسات آشنایی با شخصیت داشتیم. روتوش بازی‌ها را انجام می‌دادم و همزمان هادی حجازی‌فر لهجه را با او کار می‌کرد و در طول حفظ‌کردن دیالوگ‌ها، به او کمک می‌کرد.

موسیقی، «آتابای» و همکاری با حسین علیزاده چگونه شکل گرفت؟

آلبوم «به تماشای آب‌های سفید» آقای علیزاده را خیلی دوست دارم و همیشه کارهایشان را دنبال کرده ام. خیلی اتفاقی در زمان پیش تولید؛ همکاری با ایشان در «آتابای» به ذهنم رسید. با دستیار آقای علیزاده تماس گرفتم و پیشنهاد دادم. وقتی فیلمنامه را خواندند، پذیرفتند و درباره ساخت موسیقی صحبت کردیم. از همان ابتدا انرژی که برای کار گذاشتند؛ فوق‌العاده بود. آقای علیزاده سر فیلمبرداری هم آمدند، چند روزی پیش ما بودند. در طول تصویربرداری راش‌ها را به ایشان نشان می‌دادیم و در ضمن نوازنده‌های آذری که در فیلم می نوازند را هم ایشان انتخاب کردند.

فیلم به زبان آذری و لهجه خویی هست.پر از دیالوگ هست، برای اکران عمومی این موضوع را در نظر گرفتید و این که شاید یک ریسک باشد؟

از همان ابتدا نه به ریسک پرداختن به این موضوع فکر می‌کردم و نه این که در اکران عمومی آیا فروش خواهد داشت یا خیر. یا این که واکنش مخاطب زمان اکران چگونه خواهد بود. آن چه برایم مهم بود این که به قصه‌ای که می‌خواستم، برسم. «آتابای» یک فیلم مستقل و جمع و جور است. 

معتقدم هر هنرمندی در هر مقطعی از زندگی خود، حال و هوای خاص خودش را دارد. هیچ شاعر و نویسنده‌ای در همه برهه‌های زندگی آثارشان به یک شکل و پیرامون یک موضوع نبوده و نیست. در فیلمسازی نیز این گونه است. فیلمساز هم در هر برهه نگاه خود را دارد و همه این نگاه‌ها تغییرپذیر هستند. مهم این است که هنرمند در تولید یک اثر به خود رجوع کند و آن لحظه از زندگی‌اش و آن چیزی که اهمیت دارد را تصویر کند.


حال و هوا و مضمون فیلم و حتی خود «آتابای» مانند یکی از قهرمانان فیلم‌های نوری بیلگه جیلان را به یاد می‌آورید؟ دلبستگی به سینمای جیلان دارید؟

من به موسیقی کلاسیک؛ به ادبیات و سینمای کشورهای مختلف علاقه‌مند هستم که یکی از آن ها بیلگه جیلان است، اتفاقا خاطرم هست زمانی من داور جشنواره تسالونیکی بودم، به فیلم جیلان جایزه دادم و یکی دو سال بعد او را در جشنواره‌ای دیدم و گفت «یک شب»  اولین فیلم من را دیده و فیلم را دوست دارد. فیلمسازان می‌توانند از هم تاثیر بگیرند. همه ما با هر چه در ناخودآگاهمان می گذرد تخیل می‌کنیم و بعد سعی می کنیم جهان خودمان را بسازیم.

سه‌شنبه، آذر ۱۶، ۱۴۰۰

اکران مردمی «اتابای» با حضور هنرمندان در سینما کورش

 رسانه های مختلف از اکران مردمی«اتابای»در پردیس سینمایی «کورش» خبر دادند،در این مراسم که شب گذشته برگزار شد،نیکی کریمی(کارگردان و تهیه کننده اتابای)،مه لقا می نوش،دانیال نوروش،معصومه ربانی نیا(از بازیگران اتابای) به همراه پارسا پیروزفر و نوید محمد زاده از بازیگران سینمای ایران حضور داشتند.


























شنبه، آذر ۱۳، ۱۴۰۰

اختتامیه جشنواره «جنایت و مکافات» استانبول

 جشنواره بین المللی« جنایت و مکافات» استانبول (ترازوی طلایی) به پایان رسید،ریاست هیئت داوران این دوره جشنواره را نیکی کریمی به عهده داشت که از ۲۶ نوامبر تا ۲دسامبر ۲۰۲۱ برگزار شد.

مطلب مرتبط:+نیکی کریمی ریاست هیئت داوران جشنواره ترازوی طلایی