نیکی کریمی در گفتگویی که حدود هشت سال قبل، سال هشتاد و پنج با
نشریه «مصاحبه» انجام داده بود به مطالب جالبی اشاره کرده که بازخوانی دوباره ان
خالی از لطف نیست متن این گفتگو را که در شماره ۱۴۲ این نشریه منتشر شده بود
نقل می کنم
چه انگیزه ای شما را وارددنیای بازیگری کرد؟
همیشه به بازیگری علاقه داشتم ،برایم دنیای ناشناخته و جالبی بود و علاقه مند بودم ببینم در ایفای نقش های مختلف چقدر توانایی دارم و چقدر می توانم در سینما پیشرفت کنم در واقع انگیزه اصلیم تخمبن زدن توانایی هایم در عرصه سینما بود .
این تصمیم را قبل از اولین پیشنهاد و بازیگری در فیلم وسوسه (۱۳۶۸)گرفتید یا بعد از ان؟
در واقع اول تصمیم گرفتم بعد پیشنهاد به من شد ،شاید بهتر باشد بگویم همزمان اتفاق افتاد ،من چون کار تئاتر هم می کردم تصمیم داشتم وارد دنیای بازیگری شوم ولی این کار خیلی برایم مهم نبود تا این که پیشنهاد بازی در فیلم وسوسه (جمشید حیدری ) را گرفتم .
اشاره کردید که کار تئاتر می کردید در این خصوص توضیح بیشتری بدهید؟
تئاتر به این صورت که مثلا فکر کنید نمایشی را در تالار وحدت یا تئاتر شهر اجرا کرده باشم نه ،ولی در مدرسه ،تئاتر کار می کردم منتها خیلی جدی توی این کار بودم.یعنی همه می دانستند که نیکی کریمی کار تئاتر انجام می دهد ،چون در دوران مدرسه هم می نوشتم هم کارگردانی می کردم.
زمانی که تصمیم به حضور در سینما گرفتید دوره های خاصی را هم برای کار بازیگری گذراندید؟
دوره خاصی ندیدم ولی به شدت فیلم می دیدم و کتاب می خواندم و بعد از فیلم عروس مطالعه کتاب های سینمایی را افزایش دادم ،کتاب هایی مانند بازیگری سینما ،کارگردانی سینما و فیلمنامه نویسی.
ملاک انتخاب شما برای بازی در فیلم ها چیست ؟
ملاک انتخابم بیشتر فیلمنامه است ،فیلمنامه خوب و کارگردان خوب ،هر چند در طول سال در سینمای ایران چند فیلم خوب بیشتر ساخته نمی شود ،ولی از همان هایی که به من پیشنهاد می شود سعی کرده م نکاتی را که روی ان تاکید دارم یا فکر می کنم خوب است در نظر بگیرم و ان گاه برای بازی اعلام امادگی کنم.
در انتخاب هایتان به ژانر خاصی علاقه دارید؟
منظورتان از تاثیرگذاری روی جامعه چیست؟
یعنی فقط داستان نباشد،به نوعی به مردم اگاهی بدهد.
بازی در کدامیک از فیلم ها بیشتر نظراتتان را تامین کرده و ان را دوست دارید؟
در فیلم سارا این حس را داشتم،چون از طرفی هم از نظر ادبی برگرفته از رمان خانه عروسک بود و از طرفی دیگر خیلی خوب جامعه و قشرهای مختلف در ان به تصویر کشیده شده بودند.
بازیگری ،کارگردانی ،مترجمی و داوری در جشنواره های مختلف کارهایی است که شما ان ها را تجربه کرده و خیلی هم خوب از پس ان برامده اید ،کدامیک از این کارها بیشتر شما را ارضا می کند؟
کارگردانی رابیشتر می پسندم و دوست دارم ،چون تقریبا مجموعه ای از اکثر این کارهاست که برشمردید و یک جوری باعث می شود ادم فکر کند یک مجموعه از خلاقیت ها را پشت سر گذاشته است .
البته بازیگری هم اگر فیلمنامه و کارگردان خوبی داشته باشد چنین حسی را به من می دهد ،هر چند باز خود ادم نیست که این کار را انجام می دهد و از طرف شخص دیگری کار دیکته می شود ولی کارگردانی این حس را کاملا منتقل می کند که ادم می تواند مستقل عمل کند و تصمیم بگیرد و کاری از شخص دیگری دیکته نمی شود .
البته بازیگری هم اگر فیلمنامه و کارگردان خوبی داشته باشد چنین حسی را به من می دهد ،هر چند باز خود ادم نیست که این کار را انجام می دهد و از طرف شخص دیگری کار دیکته می شود ولی کارگردانی این حس را کاملا منتقل می کند که ادم می تواند مستقل عمل کند و تصمیم بگیرد و کاری از شخص دیگری دیکته نمی شود .
من موقعی که کار ترجمه یک کتاب را به انجام می رسانم و به قولی ان را می بندم تا تحویل ناشر بدهم همین حس را دارم ،حسی که فکر می کنم از وقتم خوب استفاده کرده ام و مفید بوده ام .
گفتید وقت با توجه به مشغله های متعددی که دارید (مثل داوری در جشنواره های خارجی که سفرهای متعددی می طلبد )وقت خودتان را چطور تنظیم می کنید تا به همه انها برسید؟
شما هم تعجب می کنید؟خوب این سوال را خیلی ها از من می پرسند که در پاسخ می گویم من وقت پرتی کمی دارم ،مثلا اطرافیانم را می بینم که در انجام کارهایشان خیلی زمان از دست می دهند ولی من حتی مواظبم که چی دارم گوش می دهم ،چی می بینم یا به عبارتی برای خودم و دردرونم یک مربی دارم که این ها رابرایم تنظیم می کند.
البته راستش من هنور از خودم راضی نیستم و فکر می کنم از وقتم درست استفاده نمی کنم که بخشی از ان به جامعه بر می گردد ،جامعه ،رسانه ها هیچ کدام این این اجازه را به ما نمی دهند من به عنوان نیکی کریمی که می دانم خیلی کارها را می توانم انجام بدهم ولی قادر به این کار نمی شوم چون مجبور هستم همه کارها را خودم انجام بدهم و هیچ کسی هم نمی اید پیشنهاد کمک بکند.
در جامعه ایران کسی به کسی کمک نمی کند و خود شخص باید روی پای خودش بایستد و بگوید می خواهم این کار را انجام دهم ،تازه باید انرژی بگذارد تا موانع را هم از سر راهش بر دارد و شاید به همین دلایل است که من الان می توانم بگویم فقط از نصف انرژی خودم استفاده می کنم.
سال ها پیش در یک گفتگوی مطبوعاتی گفته بودید که معتقدید سینمای ایران سوپر استار ندارد و به نوعی وجود خود سینما را هم زیر سوال برده بودید در حال حاضر چه نظری دارید به ویژه این که شاید خود شما یک سوپر استار محسوب می شوید؟
همان طور که ان موقع هم گفتم به نظر من سینما در ایران صنعت نیست و فقط در این عرصه هر سال تعدای فیلم ساخته می شود ،دستمزد استارها یا سوپر استارها (از این جملات خوشم نمی اید ) هم مانند دیگر نقاط دنیا نیست و خیلی از مسائل دیگر که من همه را روی هم گذاشتم و گفتم سوپر استار نداریم ولی اگر منظور شما بخش مربوط به شهرت باشد مسئله فرق می کند ،ما استار داریم خیلی هم داریم ولی سوپر استار نه ...
چون اصلا جامعه ایران این اجازه را نمی دهد که یک نفر حالا چه نویسنده ،چه شاعر چه فیلمساز از حدی که اجازه دارد بالاتر برود ،هر چند بعضی وقت ها یک اتفاقی هم می افتد ،به این معنا که یک سری ادم ها موجی دارند که جامعه نمی تواند کنترلشان کند و ان ها فراتر از دیگران گام بر می دارند هر چقدر جامعه هم بخواهد نمی تواند جلویشان را بگیرد و انها رشد خودشان را می کنند.
نیکی کریمی بازیگر در کاربازیگریش به موفقیت های زیادی رسیده است ولی از جایی بارقه کارگردانی در ذهنش نقش می بندد ،ار کجا و چرا؟
دلیل روی اوردن به کارگردانی این بود که احساس می کردم که بازیگری در سینما برایم کافی نیست و خلاقیت های بیشتر در خودم حس می کردم که بیشتر از بازیگری است ،دلم می خواست بنویسم و کارگردانی کنم ،این چیزی است که شاید هر کس ان را احساس نکند ،ولی برای من این اتفاق افتاد و دیدم باید این کار را انجام دهم حسی که از چند سال قبل شروع شده بود ،جون قبلا می نوشتم و بارها شده بود که به خودم گفته بودم باید یک روز فیلمی را که در ذهن دارم بسازم و بالاخره شروع کردم و اول به ساخت مستند و کارهای مشابه پرداختم و بعد کار اول و کار دوم را.
هیچ وقت پیش امده هنگامی که به عنوان بازیگر در یک کار سینمایی حضور داشته اید احساس کنید اگرخودتان پشت دوربین بودید بهتر می توانستید ان کار را انجام دهید؟
خیلی از اوقات برایم پیش امده ولی هرگز احساس درونم را بیان نکرده ام ،چون به شدت ادمی حرفه ای هستم یعنی وقتی کاری را می پذیرم به خوبی می دانم که باید ذهنیت کارگردان را عینا پیاده کنم ،ذهنیت کارگردان شاید با ذهنیت من یکسان نباشد ،ولی این موضوع ربطی به من ندارد و من باید کار خودم را انجام دهم .
با شهرت و مسائل ان چطور کنار می ایید؟
الان خیلی ان را احساس نمی کنم در اوایل کار برایم خیلی سخت بود ،الان هم تا حدودی سخت است چون دیگر مردم ما را می شناسند و نمی توانیم هر کاری دلمان می خواهد انجام دهیم یا برای خودمان بی خیال زندگی کنیم
از طرفی من به موضوع شهرت زیاد فکر نمی کنم ،چون اگر بخواهم دائما به این مسئله فکر کنم ذهن و انرژیم از دست می رود و به کارهای دیگر نمی رسم ،پس به ان فکر نمی کنم بلکه فکر می کنم من یک زن سی و چهار ساله هستم و در این جامعه شهرت برایم خیلی مهم نیست اما به هر حال قشنگه و جذاب ،ولی باز هم می گویم برایم مهم نیست.
متولد چه سالی هستید و در کجا متولد شدید؟
۱۳۵۰- تهران
درباره ی کتاب هایی که ترجمه کرده و به چاپ رسیده است برایمان بگویید ؟ظاهرا سومین کتابتان هم اماده انتشار است؟
اولین کتاب ترجمه ای است زندگی نامه مارلون براندو،دومی با عنوان نزدیکی به چاپ رسیده که رمانی است از حنیف قریشی نویسنده پاکستانی و سومین کتاب نورماه بر درختان کاج نام دارد که توسط نشر چشمه منتشر می شود.
دو فیلم هم در مقام کارگردان کار کرده اید ،یک شب و دیگری چند روز بعد کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
خوشبختانه هر دو را،چرا که در هر دو فیلم به تهیه کننده ها و بقیه افرادی که با ان ها کار کرده ام گفتم این فیلم ها قرار نیست صرفا برای فروش و پیدا کردن بازار ساخته شود ،بلکه تا حدودی شخصی هستند و خوشبختانه ان ها هم با دانستن این موضوع هیچ وقت چیزی را به من تحمیل نکردند ،متن دو فیلم را هم خودم نوشته ام .
برسیم به فیلم سه زن کاری از منیژه حکمت در این فیلم چه نقشی دارید؟
نقش دختری به نام مینو که یک کارشناس فرش است و قالیچه ای که برایش خیلی با ارزش و مهم بوده و ان را رفو کرده است ،به شکلی از دستش در می اورند ،مینو به دنبال ان است که قالیچه را پیدا کند و در طی این مسیر متوجه می شود چه اشتباهی انجام داده و به نوعی خودشناسی و حقیقت شناسی می رسد و متوجه می شود که خیلی چیزها را درست نمی دیده .
در ارتباط با دو زن دیگری که در فیلم سه زن حضور دارند ؟
مادر و فرزند که در حقیقت سه نسل ارائه شده است.
چه جذابیتی در این نقش دیدید ؟
همین که از فیلم های عشق و عاشقی و بزک دوزکی نیست برایم کافی بود ،فیلمی است که حرفی برای گفتن دارد و مشکلات زنان را در جامعه مطرح می کند،زنی که مدرن است و روی پای خودش ایستاده با چه مشکلاتی در تهران روبرو است .
در پایان ضمن تشکر از وقتی که برای این گفتگو به ما داده اید اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید ؟
حرف خاصی که نه ،همه گفتنی ها را گفتم ولی من با یک نکته مشکل زیادی دارم و ان هم سطح اگاهی در جامعه است .
متاسفانه مردم کتاب کم می خوانند و از خیلی از استاندارد ها فاصله گرفته ایم ،ما باید سعی کنیم سطح اگاهی هایمان را در جامعه بالا ببریم ،حالا هر کس در رشته خودش ،هدف نباید فقط پول دراوردن باشد ما باید سعی کنیم جامعه به استاندارد های لازم برسد.
متاسفانه مردم کتاب کم می خوانند و از خیلی از استاندارد ها فاصله گرفته ایم ،ما باید سعی کنیم سطح اگاهی هایمان را در جامعه بالا ببریم ،حالا هر کس در رشته خودش ،هدف نباید فقط پول دراوردن باشد ما باید سعی کنیم جامعه به استاندارد های لازم برسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر