دیدن این عکس روی جلد ماهنامه فیلم بهمن سال هفتاد و نه برای این روزها که حدود پانزده سالی از ان می گذرد خالی از لطف نیست .
توی همین روزهای گذشته ،خبر درگذشت ایرج کریمی منتقد و فیلمساز ،علی طباطبایی بازیگر و همین طور تصویر تکان دهنده کودک سوری که موقع مهاجرت توی دریا غرق شد ،شاید بتوانند ناپایداری روزگار را دوباره یاداوری کنند.
از دنیا رفتن دیگران موقعیت عجیبی که به نظرم دوسویه است ، هم انسانی که زندگیش ازدست می رود و هم دنیایی که ان انسان را از دست می دهد ، دو سوی این اتفاق قرار دارند، برای بخش اول داستان راهی نیست ولی کاش دنیایی که می ماند و زندگی که قرار است ادامه پیدا کند به مرگ عادت نمی کرد.
کاش مرگ دیگران چشم هایمان را به روی زندگی خودمان و انسان هایی که هنوز هستند ،بازتر می کرد .
به یاد دیالوگ ویرجینیا ولف (نیکول کیدمن ) در فیلم ساعت ها افتادم ،موقعی که به زمان نوشتن مرگ شخصیت نویسنده می رسد .
«یکی باید بمیره تا بقیه ارزش زندگی رو بهتر درک کنند ...»
«یکی باید بمیره تا بقیه ارزش زندگی رو بهتر درک کنند ...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر