«می خواستم بمانم،رفتم می خواستم بروم ،ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن مهم من بودم که نبودم...گروس عبدالملکیان»
فیلم سینمایی «اذر» اولین تجربه کارگردانی محمد حمزه ای با نقش افرینی و تهیه کنندگی نیکی کریمی به نظرم فراتر از اثر اول یک کارگردان جوان از اب در امده ولی فیلمنامه «اذر» هر چند می توانست با ظرافت بیشتری ایده خودش را در بستر روایت جلو ببرد در بخش هایی تمرکزش را روی شخصیت های اصلی از دست داده،با این وجود،نقصان های احتمالی فیلمنامه به خاطر پرداخت قابل قبول در کارگردانی و بازی های درست بازیگران چندان به چشم نمی اید.
شباهت شخصیت اذر و نوع واکنش او در برابر چالش هایی که با ان ها روبرو می شود ،من را به یاد شخصیت ناهید (لیلا زارع) در فیلم سینمایی شیفت شب اثر نیکی کریمی هم انداخت،هر دو شخصیت جایی که همسرانشان دچار مشکل می شوند،تلاش می کنند تا راهی پیدا کنند،ناهید در فیلم «شیفت شب» در پایان می ماند و اذر در فیلم «اذر»می رود و «باران» که به نظرم نام دختر معصوم هر دو زن در دو فیلم هست در این دو فیلم باید در کودکی شاهد این رنج ها باشد.
شاید ناهید و اذر هر کدام برای تعامل با همسرشان خط قرمزهای متفاوتی داشتند،شاید دروغ امیر (حمید رضا اذرنگ) در فیلم سینمایی اذر برای اذر بسیار سختتر از پرخاشگری های فرهاد(محمد رضا فروتن) در شیفت شب برای ناهید بوده،نمی دانم ،ولی این قدر می دانم که ناهید و اذر چه با رفتن، چه با ماندن بغض های فروخورده ی زیادی را تحمل کردند و رنج بزرگی به دوش کشیدند.
طرح موضوع موتورسواری اذر به عنوان یک زن به نظرم به شخصت پردازی اذر در فیلم کمک زیادی کرده بود،باید به این نکته توجه کرد که گاهی در نظر داشتن شرایط اجتماعی داستان یک اثر برای مخاطب اهمیت زیادی دارد و موضوع موتورسواری این شخصیت با این زاویه نگاه می تواند مهم باشد.
کاش بخش های بیشتری به همراهی مخاطب با تنهایی های اذر اختصاص داشت ،تکرار ملاقات های زندان با وجود میزانسن های متفاوت به نظرم به ریتم و کشش دراماتیک فیلم کمکی نکرده بود .
فیلم سینمایی «اذر»با سکانسی به یادماندنی به پایان می رسد،اذر از مغازه بیرون می رود و کرکره اتوماتیک درب ها ارام ارام پایین می ایند،در تاریکی حس کردم پرده های یک سالن نمایش پایین می اید،نمایش یک واقعیت.
«اذر »ان سوی تاریکی توی روشنایی سوار موتورش می شود و دوباره راه می افتد.