دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۴۰۲

نگاهی به فیلم سینمایی «تا فردا»

فیلم سینمایی «تا فردا» به کارگردانی علی عسگری و تهیه کنندگی نیکی کریمی روایت چالش های دختری از نسل امروزی است که میان انتخاب پنهان نگه داشتن فرزندش از پدر و مادرش یا بیان واقعیت و مواجه شدن با برخورد های منفی ان ها تردید دارد.

فرشته(صدف عسگری) و دوست همراهش (غزل شجاعی) شاید در سفری یک روزه از مسیری عبور می کنند که در نهایت با وجود تلخی ها و دردها به تصمیم دشوار فرشته ختم می شود.

 

 «تا فردا» با قصه ای جذاب،ریتم مناسب و طراحی شخصیت هایی باورپذیر،موفق به همراهی مخاطب با اثر شده،فضای  این فیلم  به اولین فیلم بلند سینمایی علی عسگری با عنوان «ناپدید شدن»نزدیک است،دغدغه فیلمساز به طرح  مسائل جوانان باعث شده،این موضوعات با بیان تصویری درست و فرم مناسب در مدیوم سینما خلق شوند.

فیلم سینمایی «تا فردا» به رعایت حقوق قانونی و انسانی مادر و فرزندی که خارج از محدوده ی ازدواج ثبت شده به دنیا امده ،تاکید می کند تا از اسیب های اجتماعی در اینده جلوگیری شود.

طرح مسائل اجتماعی در قالب های متفاوت هنری می تواند فرصتی برای نقد و بازیبنی دوباره  در اختیار همه قرار دهد و یک جامعه ی پویا از ان استقبال خواهد کرد،چون بررسی پدیده های مختلف به روشن دیدن بهتر وضعیت موجود کمک می کند.

زمانی تهمینه میلانی با سه گانه ی «دو زن»،«واکنش پنجم» و «نیمه پنهان» با  طراحی شخصیت «فرشته»( با نقش افرینی نیکی کریمی)به مسائل اجتماعی زنان نسلی پرذاخت که چالش های متفاوتی با فرشته ی امروزی فیلم سینمایی «تا فردا»(صدف عسگری) داشتند ولی به نظرم مهمترین  انتظار هر دو شخصیت،دیدن و درک درست جامعه از شرایط و موقعیت های ان هاست.

 «ان گاه زنی که کودکی در اغوش داشت گفت با ما از فرزندان سخن بگو

و او گفت :فرزندان شما،فرزندان شما نیستند.

ان ها پسران و دختران خواهشی هستندکه زندگی به خویش دارد.

ان ها به واسطه ی شما می ایند اما نه از شما و با ان که با شما هستند از ان شما نیستند.

شما می توانید مهر خود را به ان ها بدهید اما نه اندیشه های خود را

زیرا که ان ها اندیشه های خود را دارند.

شما می توانید تن ان ها را در خانه نگاه دارید ،اما نه روحشان را.

زیرا که روح ان ها در خانه ی فرداست، که شما را به ان راه نیست ،حتی در خواب.

شما می توانید بکوشید تا مانند ان ها باشید،اما مکوشید که ان ها را مانند خود سازید.

زیرا که زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند.»


                       « بخش هایی از کتاب پیامبر و دیوانه اثرجبران خلیل جبران ترجمه نجف دریابندری»

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر