چهارشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۱

به یاد ماهی سیاه کوچولو

«ماهی سیاه کوچولو دل به دریا زد و رفت

                       از مرغ ماهی خوار بد هرگز دیگه ترسی نداشت

                                        ماهی سیاه کوچولوخداش رو فریاد زد و رفت ...»


بخش هایی از متن ترانه ی ماهی سیاه کوچولو با الهام از قصه ی صمد بهرنگی از البوم «روی دیگر »با صدای بهرام رادان 




پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۱

از برج مینو تا فانوس دریایی و مانی بال

سوم خرداد سالروز ازادی خرمشهر باز به یاد برج مینو افتادم،فیلمی از ابراهیم حاتمی کیا با نقش افرینی نیکی کریمی و علی مصفا که یادگار سال های گذشته است،روایت برج مینو باز هم همان حکایت تقابل ارمانگرایی با روزمرگی ادم های قصه است .

دیالوگ های ماندگار میان موسی (علی مصفا) و مینو(نیکی کریمی )و روایت خاطرات مربوط به برج مینو از نگاه علی مصفا توی ذهن می مانند،بعد از این همه سال باز هم برج مینو یکی از اثار مهم در کارنامه ی همه ی عوامل ان به حساب می اید.




هر وقت صحبت برج به میان می اید یاد فانوس دریایی هم می افتم ،هر چند تا حالا هیچ وقت از نزدیک هیچ فانوس دریایی را ندیدم ولی فکر می کنم چقدر جالب است توی دل تاریکی شب وسط امواج خروشان دریا ناگهان سوسوی چراغی راه نجات را نشان می دهد، چقدر رویایی و ارزشمند است .

سرنوشت کشتی هایی که فانوس دریایی را گم کنند خیلی غم انگیز است شاید یک عمر سرگردانی میان هزار راه نرفته ،کاش به فانوس ها ی دریایی اعتماد کنیم ،کاش فانوس ها را دوست داشته باشیم .

پی نوشت:فیلم سینمایی مانی بال به کارگردانی بنت میلر و بازی برد پیت را هم دیدم ،اول فکر کردم درباره ی بازی بیسبال هست و من هم نه از این بازی سر در می اورم نه علاقه ای دارم ولی هر چه فیلم جلوتر رفت دنیای بزرگی را جلوی چشمهایم به نمایش گذاشت که ارتباطی به بیسبال نداشت .




مانی بال سفر ی هست توی دنیای پیچیده ای که قواعد حرفه ای و پول شخصیت ها را توی تنگنا گذاشته ولی پایان این سفر پیروزی فکر و اراده بر علیه  قواعد بی رحم حرفه ای و پول های کلانی که همه تصور می کنند حرف اول را می زند.

مانی بال در قالب داستانی جذاب و واقعی به دور از شعار زدگی اصالت فکر و اندیشه را در تقابل با ابزارهای مادی نشان می دهد .

دوشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۱

مصاحبه نیکی کریمی درباره ی مهاجران افغان

مدت کوتاهیست حرف و حدیث مهاجران افغان تبدیل به موضوعی شده که  واکنش  بعضی از هنرمندان سینمای ایران  از جمله نیکی کریمی را به همراه داشته،تاریخ غم انگیز کشور افغانستان و سایه ی جنگ و خشونت همیشه بخشی از خاطره ی تلخ مردمانی است که برای التیام زخم های درونشان به مهربانی بیشتری نیاز دارند.
نیکی کریمی بازیگر و کارگردان سینمای ایران هم در گفتگویی که با نشریه ی چلچراغ شماره ی ۴۷۱ انجام داده به این موضوع پرداخته که  نقل می کنم:

خانم کریمی چرا تصمیم گرفتید با حرکت اقای حقیقی همراه شوید؟

موضوع محرومیت حضور افغان ها در استان مازندران از همان اول برای من حساسیت ایجاد کرد،چرا که جزییات ان معلوم نیست و هیچ توضیح منطقی برای ان ارائه نشده است و به نظرم این رفتار اعجاب اور است.


هدفتان از شرکت در این حرکت رسیدن به تغییر این سیاست است یا صرفا یک دلجویی ؟

به نظرم هیچکدام از این ها لزوما هدف و نتیجه این کار نیست ،هر هنرمندی و هر کسی که صاحب فکر است نمی تواند نسبت به  اتفاقات اطرافش بی تفاوت باشد باید به ان ها حساسیت نشان بدهد و برایش سوال ایجاد شود .

خیلی ها ممکن است در این شرایط با وجود حساسیت و سوالی که برایشان پیش امده چیزی نگویند این وظیفه ماست که به مانند وجدان بیدار جامعه عمل کنیم و به این گونه اتفاقات واکنش نشان دهیم .


این اتفاق ان قدر مهم است که چنین برنامه ای برای نشان دادن حساسیت لازم باشد؟

این گونه مسائل به هر حال بر جامعه تاثیر گذار هستند و مسائل جامعه ان قدر مهم هستند که ما از ان ها فیلم می سازیم پس نمی توانیم ار کنار ان ها بی تفاوت گذر کنیم

فکر می کنید این کار باعث تغییری در این دست قوانین می شود؟

این اتفاق ممکن است بیفتد،اما کار ما این نیست کار هنرمند این نیست که به دنبال کارهای تغییر قانون باشد،ما می توانیم این حساسیت را ایجاد کنیم که توجه ها جلب این اقدام شود تا دیگرانی که در حوزه کار قانون گذاری هستند برای تغییر ان اقدام کنند.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۱

یکشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۱

البوم پرچم سفید با صدای محسن چاوشی

شعر و موسیقی و صدا که دست به دست می دهند،اگر اتفاق درستی رخ دهد به نظرم فرقی میان گونه های مختلف موسیقی و اواز نیست،جایی می شود روی امواج سحر انگیز موسیقی اصیل پرواز کرد یا موقعی با ترانه های البومی مثل پرچم سفید با صدای محسن چاوشی همراه شد ،نوایی که با هر لحن و گلایه ای باز حدیث دوست داشتن است .





به یاد ایرج قادری

خبر درگذشت ایرج قادری بازیگر و کارگردان سینمای ایران که منتشر شد،به یاد فیلم های او افتادم فیلم های زیادی که هر چند با سینمای مورد علاقه ی من فاصله داشت ولی حکایت هنرمندی را روایت می کرد که با همه ی وجود در گونه ی سینمای مورد نظرش فعالیت می کرد .




ایرج قادری در حدود هفتاد فیلم به نقش افرینی پرداخت و چهل فیلم را کارگردانی کرد ،فیلم هایی که در گونه ی سینمای تجاری موفق بودند و نشان می داد ایرج قادری فاکتورهای خاص این نوع سینما را به خوبی می شناسد و ادعایی بیشتر از این هم نداشت .

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۱

روزی روزگاری در اناتولی(Once Upon a Time in Anatolia)

گاهی پیش می امد اسم نوری بیگله جیلان کارگردان مطرح اهل ترکیه را جایی بخوانم یا بشنوم و خبر موفقیت فیلم های او در جشنواره کن هم در ذهنم ماند ولی هیچ وقت فیلمی از این فیلمساز ندیده بودم .

روزی روزگاری در اناتولی را دیدم و با دنیای خاص و شاعرانه ی روایت همراه شدم،بدون تردید اثری تاثیر گذار و عجیب بود.

همه چیز در نگاه اول ساده به نظر می رسید از خط داستانی تا میزانسن و نقش افرینی بازیگران ولی پایان فیلم کشف تازه ای هست از پیچیدگی هایی که ساده به نظر می رسیدند .




همه چیز به سادگی روزمرگی زندگی واقعی به نظر می رسید ولی دنیای درون ادم ها و فضاسازی های واقعی جیلان اثر را جذاب کرده بود،ادم هایی که به دنبال کشف جسد یک مرده هستند ولی در طول این مسیر شاید اول باید خودشان را پیدا کنند،استفاده ی هوشمندانه از سکوت به نظرم در تاثیر بیشتر فیلم نقش داشت .

قاب بندی های درخشان و شخصیت پردازی دقیق و متناسب با فضای روایت فیلم از نکته هایی هستند که به نظرم فیلم روزی روزگاری در اناتولی را موفق کرده بود.




نزدیک بودن فضای فیلم به فیلم های بعضی فیلمسازان دیگر به نظرم چیزی از ارزش های این اثر کم نمی کند و بعضی مقایسه ها شاید چندان درست نباشند،ریتم فیلم با نوع خاص زبان فیلم همخوانی دارد و نبایدبا ریتم یک فیلم تریلر هالیوودی مقایسه شود .

سکانس های ماندگار فیلم همه به یادماندنی هستند،نوری بیگله جیلان تردید های ادم ها را با مهارت دقیقی به تصویر کشیده،معمایی که وقتی به ظاهر حل می شود در پاسخش معماهای جدیدی شکل می گیرند،معماهایی که نه از فضای بیرون که به نظرم از درون ادم ها می ایند .