چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۱

روزی روزگاری در اناتولی(Once Upon a Time in Anatolia)

گاهی پیش می امد اسم نوری بیگله جیلان کارگردان مطرح اهل ترکیه را جایی بخوانم یا بشنوم و خبر موفقیت فیلم های او در جشنواره کن هم در ذهنم ماند ولی هیچ وقت فیلمی از این فیلمساز ندیده بودم .

روزی روزگاری در اناتولی را دیدم و با دنیای خاص و شاعرانه ی روایت همراه شدم،بدون تردید اثری تاثیر گذار و عجیب بود.

همه چیز در نگاه اول ساده به نظر می رسید از خط داستانی تا میزانسن و نقش افرینی بازیگران ولی پایان فیلم کشف تازه ای هست از پیچیدگی هایی که ساده به نظر می رسیدند .




همه چیز به سادگی روزمرگی زندگی واقعی به نظر می رسید ولی دنیای درون ادم ها و فضاسازی های واقعی جیلان اثر را جذاب کرده بود،ادم هایی که به دنبال کشف جسد یک مرده هستند ولی در طول این مسیر شاید اول باید خودشان را پیدا کنند،استفاده ی هوشمندانه از سکوت به نظرم در تاثیر بیشتر فیلم نقش داشت .

قاب بندی های درخشان و شخصیت پردازی دقیق و متناسب با فضای روایت فیلم از نکته هایی هستند که به نظرم فیلم روزی روزگاری در اناتولی را موفق کرده بود.




نزدیک بودن فضای فیلم به فیلم های بعضی فیلمسازان دیگر به نظرم چیزی از ارزش های این اثر کم نمی کند و بعضی مقایسه ها شاید چندان درست نباشند،ریتم فیلم با نوع خاص زبان فیلم همخوانی دارد و نبایدبا ریتم یک فیلم تریلر هالیوودی مقایسه شود .

سکانس های ماندگار فیلم همه به یادماندنی هستند،نوری بیگله جیلان تردید های ادم ها را با مهارت دقیقی به تصویر کشیده،معمایی که وقتی به ظاهر حل می شود در پاسخش معماهای جدیدی شکل می گیرند،معماهایی که نه از فضای بیرون که به نظرم از درون ادم ها می ایند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر