جمعه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۵

به یاد «دره من چه سرسبز بود»

بیشتر فیلم های جان فورد ان قدر جذاب و دیدنی هستند که به نظرم گنجینه ای برای تاریخ سینمای دنیاست،گاهی توی زمان ها و مقاطع خاصی به یاد فیلم به یادماندنی «دره من چه سرسبز بود» می افتم،فیلمی که موقع دیدن باید با تمام وجود خودم را رها کنم و با شخصیت ها و موقعیت ها همراه شوم.



تصویری که جان فورد از این روایت به تصویر کشیده با فضاسازی های درخشان،شخصیت پردازی های درست و باورکردنی،دیالوگ های ماندگار،قاب بندی و میزانسن های تاثیرگذار، فیلم«دره من چه سرسبز بود»را به یکی از فیلم های ماندگار تاریخ سینما تبدیل کرده که همیشه در یاد می ماند.

«دره من چه سرسبز بود» شاید روایتی در ستایش زندگیست با همه شیرینی ها و تلخی ها،روایت رویاهایی که ارام سبز شده و جوانه می زنند هر چند در تقابل با تلخی ها و واقعیت های موجود به چالش کشیده می شوند.

روایت وضعیت های از دست رفته ای که شاید هرگز دوباره برنگردند،ولی هر بار که پایان تلخ فیلم را می بینم به سرسبزی دره فکر می کنم،فراتر از همه تلخی ها،شکست ها،ازدست دادن ها،هنوز هم به سرسبزی دره فکر می کنم  و سهراب سپهری چه زلال نوشت که «تا شقایق هست زندگی باید کرد»



پی نوشت: انتخاب فیلم از میان اثار جان فورد کار دشواریست ،ولی فیلم های «جویندگان» ،«دره من چه سرسبز بود» ،«خوشه های خشم» «،دلیجان» ،«مرد ارام »،«پاییز قبیله شاین»،«خبرچین»،«چگونه غرب تسخیر شد» به نظرم از  بهترین اثار او هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر