دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۸

نگاهی به فیلم بوی پیراهن یوسف با بازی نیکی کریمی


دوشنبه بیست و ششم  مرداد ماه،سالروز بازگشت ازادگان به کشور هست،رزمندگانی که بعد از سال ها اسارت به اغوش سرزمین مادریشان برگشتند،این اتفاق باعث شد،ابراهیم حاتمی کیا،فیلم بوی پیراهن یوسف را بسازد،فیلمی که در سال هفتاد و چهار ساخته شد و بازی نیکی کریمی ،علی نصیریان ،جعفر دهقان ،شیرین بینا و... همراه با موسیقی سحر انگیز مجید انتظامی،فیلمی به یاد ماندنی با موضوع ازادی اسیران را به یادگار گذاشت.





بوی پیراهن یوسف ،با وجود گذشت بیش از یک دهه که از ساخت ان می گذرد هنوز هم از اثار دلنشین به حساب می اید.

شخصیت شیرین خواهری که در انتظار بازگشت برادر در اسارتش،چشم انتظار است،با نقش افرینی ماندگار نیکی کریمی همه را شریک این انتظار می کند و شخصیت  دایی غفور با بازی علی نصیریان که یکی از بازی های فراموش نشدنی او شد.




 ابراهیم حاتمی کیا ،در شخصیت پردازی و روایت قصه ی صبر و انتظار موفقیت خوبی پیدا کرده و کشش داستان تا اخر به خوبی حفظ می شود .






سکانس پایانی شاید بهترین پایانی هست که می شد برای این فیلم تصور کرد،فیلم سرشار از احساسی عمیق نسبت به موضوعات انسانیست،دیالوگ ها با شخصیت پردازی هایی که شده هماهنگی دارند و در خدمت روایت  داستان هستند.




عجیب است هنوز هم با وجود تکرار زیاد این فیلم به خصوص موقع سالگرد بازگشت ازادگان،که فیلم باز از رسانه ها تکرار می شود،فیلم را می بینم،نگاه منتظر شیرین و سوال هایی که دارد هنوز هم برایم دیدنی هستند.

مونولوگ های دایی غفور و فریاد هایی که ادم را یاد فریاد های تنهایی شخصیت از کرخه تا راین می اندازد دیدنی و شنیدنی هستند،ان چراغ های رنگی که با قطره های باران یکی یکی می ترکند حس خاصی به ادم دست می دهد،انگار خبر پایان یک انتظار را می دهند. 



رویارویی پدر برگشته از اسارت با صورتی شیمیایی شده با فرزندش و ان سکانس توی تاکسی که حاتمی کیا هم خودش هم به همراه بقیه شاهد این اتفاق هست،تاثیر عجیبی دارد، بوی پیراهن یوسف سرشار از لحظه های به یادماندنیست.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر