جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

مصاحبه ی نیکی کریمی درباره ی سینما ،ادبیات و سوت پایان با روزنامه شرق


میان مصاحبه های مختلف نیکی کریمی موقع اکران فیلم سوت پایان ،نیکی کریمی مصاحبه ی جالبی هم با روزنامه شرق انجام دادکه به دیدگاه های خودش درباره ی سینما و ادبیات پرداخت و به نکات مهمی در مورد سوت پایان اشاره کرده ،متن کامل این گفتگو  در روزنامه شرق شماره ی ۱۳۱۹ در تاریخ بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰منتشر شده است.


 شما در پرونده كاريتان تجربه بازيگري و ترجمه كتاب را داشته‌ايد،اما خواستيد تجربه كارگرداني را هم داشته باشيد؟ آيا بازيگري آن چيزهايي را كه مي‌خواستي به شما نمي‌داد؟

بازيگري در جاي خودش مي‌تواند خيلي هم زيبا و كامل باشد اما از آن جايي كه ادبيات، كتاب و نوشتن از ابتدا علاقه اصلي من بوده‌اند، هميشه همه چيز را از دريچه ادبيات مي‌بينم. نگاه من در سينما هم همين گونه بود. هنگامي كه فيلمنامه‌ای را مي‌خوانم يا زماني كه سر صحنه فيلمي هستم يا در هر موقعيت ديگری، نوشتن برايم مهم است. من همواره قصه‌هايی داشتم كه دلم مي‌خواست آن ها را به طريقي بيان كنم و چون حرفه‌ام سينماست دلم مي‌خواست كه اين قصه‌ها را از طرق مديوم سينما روايت كنم. كارگرداني جايي است كه شما مي‌تواني حرف‌هايت را در آن بيان كني.

برخلاف ادبيات كه حرفه‌اي يك نفره است، سينما يك كار فردي نيست و بايد مجموعه‌اي از عوامل كنار هم قرار بگيرند تا يك كار ساخته بشود. حالا كه فيلم‌تان ساخته شده از آن راضي هستيد؟

درست است. ولي نه در شيوه‌اي كه من فيلم مي‌سازم زماني هست كه شما تصميم به ساختن فيلمي مي‌گيريد كه به‌طور مثال فيلمنامه آن را كس ديگري نوشته يا اينكه يك گروه توليدي مسئول ساختن فيلم هستند ولي اين نوع سينمايي كه من در آن فيلم مي‌سازم سينمايي است كه به نوعی مي‌توانم آن را فردي بنامم. در آن خودت مي‌نويسي و دغدغه‌هاي شخصي خودت را به فيلم تبديل مي‌كني. البته عوامل ديگر هم در ساختن فيلم به تو كمك مي‌كنند اما آن ها هم در راستايي كه تو مي‌خواهي هستند. من كاملا مقصودت را مي‌فهمم، چون خيلي از فيلم‌هايي كه من كار كرده‌ام بازيگر محور بوده‌اند و بازيگران بودند كه به فيلم شكل مي‌دادند. بسياري از فيلم‌ها را
فيلمنامه نويس‌ها شكل مي‌دهند. اما اين نوع سينما كاملا متفاوت است




پس مايليد در سينماي فردگرايانه كار كنيد؟

نه، منظورم سينماي فردگرايانه نيست. مقصودم سينمايي است كه كمي شخصي‌تر و در واقع بتواند مولف باشدبراي ساختن يك فيلم بايد در درجه اول قصه و داستاني برايم جالب باشد و چيزي باشد كه مايلم با مردم در ميان بگذارم و اين كه بتوانم حرفم را در قالب يك قصه روايت كنم و خوب اين سينماست ديگرسينما برشي از زندگي است، من آن را روايت مي‌كنم و شما ممكن است آن را دوست داشته باشي يا نه.

يعني زيبايي‌شناسي من از طريق مديوم سينما به شما منتقل مي‌شود. در اين زيبايي‌شناسي مي‌توانم دغدغه‌هاي خودم را بيان كنم. ممكن است بعضي‌ها اين نوع سينما را دوست نداشته باشند، اما من ترجيح مي‌دهم كه فيلمسازي جايي براي بيان دغدغه‌هايم باشد.



براي رسيدن به اين نقطه بايد تجربه كسب كرد و جلو رفت. فكر مي‌كنيد در «سوت پايان» چقدر در رسيدن به هدفت و ارتباط با مخاطب موفق بوده‌ايد؟

من از اين فيلم خيلي راضي هستم، با وجود اين كه در راه ساخته شدن آن سختي‌هاي زيادي متحمل شدم. حدود سه‌سال زمان روي تكميل فيلمنامه صرف شد و بعد مشكلات عديده‌اي كه در مسير توليد فيلم وجود داشت، چون من هم سرمايه‌گذار فيلم بودم و هم نويسنده و كارگردان.

بازيگرش هم بودم. ولي بايد بگويم كه گروه فوق‌العاده‌اي در كنارم بودند و آن اتفاق‌هايي كه مي‌خواستم در فيلم افتاد. مي‌توانم بگويم در مجموع از چيزي كه به عنوان فيلم مقابلم هست بسيار راضي‌ام. البته قطعا در كارهاي آينده به سمت جلو حركت مي‌كنم، اما اين كار را هم بسيار دوست دارم و به بسياري از هدف‌هايم در آن رسيده‌ام.

منظورتان چه اتفاق‌هايي است؟ 

زماني هست كه شما ايده‌اي در ذهن‌ داري و وقتي در حال نوشتن فيلمنامه هستي نگراني كه آيا مي‌تواني مقصودت را دقيقا بيان كني يا نه اين فيلم، فيلم دشواري است. فيلمي است درباره انتخاب‌هاي ما و باري كه اين انتخاب‌ها بر شانه‌هاي ما مي‌گذارند و اينكه به قول سارتر ما در هر لحظه مسئول انتخاب‌هايمان هستيم تصور كنيد كه من بخواهم در چنين فيلمي بازي كنم. در حالي كه قرار است فيلمي مستند و واقع‌گرا باشد. اين نگراني در من وجود خواهد داشت كه چقدر مردم آن را باور مي‌كنند. اين خيلي سخت است كه شما با واقعيتي روبه‌رو باشيد كه كمي هم ناملموس باشد. يعني در اين قصه، من به عنوان يك كارگردان قصد دارم جان دختري را نجات بدهم و دارم از خودم مي‌گويم و ممكن است اين شبهه پيش بيايد كه دارم از خودم تعريف مي‌كنم و خطر مصنوعي جلوه كردن فيلم هم وجود دارد

يعني نگران بوديد كه حمل بر خودستايي شود؟

نگران اين چيزها نيستم. بيشتر حواسم را متوجه آن كرده بودم كه بازي‌ام و به طور كلي نقشم باورپذير باشد. يعني مخاطب اين داستان را باور كند، چون به هر حال باورش سخت است.




نگران نبوديد انتقال آنچه در ذهن داشته‌اي به خوبي انجام نشود؟

چرا. اين ترس هر لحظه همراهم بود و بسيار نگران بودم. اما از آن جايي كه هر چه از دل برآيد لاجرم بر دل مي‌نشيند، تلاش كردم كه حرفم را از صميم قلبم و به بهترين شكل ممكن بيان كنم و اميدوارم كه بينندگان فيلم هم اين حس را بگيرند

كمي به گذشته برمي‌گرديم.بعد از فيلم «عروس» مصاحبه‌اي داشتيد با مجله فيلم و اگر درست به خاطر داشته باشم در آن مصاحبه از علاقه‌ات به مطالعه و كتاب گفتي از آن زمان تا حالا تجربه‌هاي زيادي را پشت سر گذاشته‌اي، از دستياري كيارستمي گرفته تا ترجمه. به نظرت آيا زمان مناسبي را براي فيلمسازي انتخاب كرده‌ايد؟

به عقيده من هر چيز در زماني كه بايد اتفاق مي‌افتد. به هر حال براي كسي كه به ادبيات و سينما علاقه دارد طي اين مسير طبيعي است. هدف بازيگر مشهور شدن نيست. شما مثال خوبي زديد.

من در همان زماني هم كه فيلم «عروس» را بازي كردم شهرت و ديده شدن برايم مهم نبود و هميشه يك جور از بالا به قضيه نگاه مي‌كردم. هرگز مسحور بازيگري نشدم، تحت تاثير آن قرار نگرفتم و در آن گم نشدم. هدفم اين بود كه سينما جايي باشد براي بيان حرف‌هايم. جايي كه بتوانم دغدغه‌هاي ذهني‌ام را در آن بيان كنم.

عروس دومين فيلمي بود كه در آن بازي كرديد.

تقريبا و به طور همزمان و با فاصله كمي در دو فيلم «عروس» و «وسوسه» بازي كردم و بعد هم نقش كوچكي در فيلم «ردپاي گرگ» داشتم و بعد هم «سارا.» و اين در حالي بود كه در آن زمان و بعد از موفقيت «عروس» نقش‌هاي بسياري شبيه آن چه در اين فيلم بازي كردم به من پيشنهاد مي‌شد، ولي من «سارا» را انتخاب كردم خوب مي‌دانيد كه در سن و سال ما بازيگرهاي زن يكي از دغدغه‌هايشان بچه داشتن يا نداشتن در هنگام ساخته شدن فيلم‌هاست ولي من در فيلم «سارا» با وجود اينكه ۱۹ ،۲۰ ساله بودم نقش يك زن سي و چند ساله را بازي كردم كه يك بچه داشت و گريم صورتم هم خيلي سنگين و دفرمه بودچيزي كه مي‌خواهم بگويم اين است كه از همان ابتدا هم ايستادن در يك جايگاه جدي برايم مهم بود و اينكه بتوانم در فيلم‌هايي جدي و سطح بالا حضور داشته باشم خوشبختانه بارها اين فرصت را داشتم و در فيلم‌هايي خوب با حضور كارگردان‌هايي برجسته كار كردم


‌اگر بازيگري در فيلم «سوت پايان» به شما پيشنهاد مي‌شد آيا آن را مي‌پذيرفتيد؟

حتما مي‌پذيرفتم، اما مي‌دانستم كه براي بازي در اين نقش، دشواري‌هاي زيادي خواهم داشت، چرا كه بايد اين نقش را باورپذير مي‌كردم. اما حالا كه خودم متن را نوشته‌ام، دشواري‌ام كمتر بود. خيلي دوست دارم در فيلم‌هايي بازي كنم كه حرف‌هاي روز جامعه را مطرح مي‌كنند و دغدغه‌شان مسائل و مشكلات اجتماعي است
گذشته از مشكلاتي كه در كار حرفه‌اي به وجود مي‌آيند، براي به تصوير كشيدن دغدغه‌هايت تا چه حد با خطوط قرمز مواجه بوديد؟

خيلي زياد هم در زمان نوشتن فيلمنامه و هم در زمان ساخت فيلم ناچار شديم تغييرات زيادي را اعمال كنيم و حدود چند بار فيلمنامه را براي تاييد شدن ارائه كرديم .
و آيا اين تغييرات به فيلمنامه ضربه زد؟

خوب مسلما ضربه زد، چون خيلي قسمت‌ها حذف شد. اما من معتقدم مهم اين است كه كار كنيم و حرف‌مان را بزنيم. ممكن است شما با بعضي چيزها موافق نباشيد اما بايد كارتان را به بهترين شكل و در حد توانتان انجام بدهيد و براي كار و حرفه‌تان احترام قايل باشيد.
به اعتقاد برخي در جوامعي كه خطوط قرمز و مميزي وجود دارد، هنرمندان به سمت استفاده از بياني هنري براي انتقال ايده‌ها و مفاهيم ذهني‌شان سوق داده مي‌شوند، شما چقد‌ر در اين مسير حركت كرديد؟

خيلي زياد به‌طور مثال قسمت‌هايي از فيلم، در يك خانه مي‌گذرد و روابط يك زن و شوهر را نشان مي‌دهد. ما مجبور بوديم با توجه به باورهاي جامعه و خط قرمزهايي كه در به تصوير كشيدن روابط وجود دارد به گونه‌اي اين صحنه‌ها را بسازيم كه براي بيننده باور‌پذير باشد. من در اين مورد بسيار فكر كردم و اين كه چطور آن را نشان بدهم كه علاوه بر رعايت يك سري مسائل شبيه فيلم‌هاي ديگر هم نباشد و اين كار دشواري است به‌ويژه هنگامي كه قصد‌داري واقع‌گرا باشي

‌آيا به آن صورتي كه مي‌خواستيد در آمد؟

بله نتيجه خوب بود. به نظر من به نوع جالبي از زيبايي‌شناسي مي‌رسيد.

‌علاوه بر مسائل اجتماعي كه در فيلم‌هايتان به آن پرداختيد آيا دغدغه‌هاي ديگري هم هست كه بخواهيد در فيلم‌هايتان مطرح كنيد؟ چون شما فيلم‌هايي مثل «سارا» يا «پري» در كارنامه‌تان‌ داري كه دغدغه‌ها و حرف‌هاي متفاوتي براي گفتن دارند...

فكر مي‌كنم كه من بيشترين نقش‌هاي زن تاثيرگذار در سينماي بعد از انقلاب را بازي كرده‌ام.

فيلم‌هايي مثل «پري»، «سارا»، «واكنش پنجم»، «دو زن»، «نيمه پنهان»، «زن دوم»، «رواني»، «ديوانه از قفس پريد» و... اتفاقا نگرش من در فيلم «سوت پايان» بيشتر از آن كه اجتماعي باشد نگرشي انساني است. يعني بحث بر سر این است که ما واقعا براي چه فيلم مي‌سازيم. اين سوال برايم مطرح بود كه اصلا فيلمسازي به چه دردي مي‌خورد.

‌گنجاندن شخصيت كارگردان در فيلم آيا به اين علت بود كه بگوييد اين ها حرف‌ها و دغدغه‌هاي خودتان است كه در فيلم مطرح مي‌شود؟

بله. حرف‌هاي من و البته حرف‌هاي خيلي‌هاي ديگر. سوالي كه هميشه براي من مطرح بوده اين است كه هدف ما از ساختن يك فيلم مستند صرفا ساختن فيلم و نشان دادن انسان است يا كمك كردن به او؟ اين دو هدف كاملا با هم متفاوت است

 مانند آنچه در قضيه شهلا جاهد پيش آمد. يعني خيلي از مستندهايي كه ساخته شد در نهايت توانست خيلي از آدم‌ها را وادار به تفكر در مورد آن موضوع كند. در حقيقت سينما ابعاد بسيار وسيعي دارد. هنر و فيلمسازي دو موضوعي است كه در امتداد هم پيش مي‌رود. مانند اين كه يكي از دوستان شما گرفتار مشكلي باشد و شما تصميم بگيري كه دوربين‌برداري و از او و مشكلش فيلم بسازي يا اين كه كمكش كني اين سوال اصلي است.

‌اگر دوست شما گرفتار باشد از او فيلم مي‌سازيد يا به كمكش مي‌رويد؟

من در مستندي كه درباره نازايي ساختم و طي يك سالي كه درگير ساختن فيلم بودم خيلي از انسان‌هايي را كه مشكل داشتند به پزشكان متخصص معرفي كردم. و البته فيلم مستند هم ساختم.

‌به نظر شما كدام موثرتر است؟ كمك كردن يا فيلم ساختن؟

در اين فيلم من به اين سوال پاسخ داده‌ام. يعني هم فيلم مي‌سازم و هم درباره مشكل و راه‌حلش فكر مي‌كنم. صحنه‌اي در فيلم هست كه كارگردان به شوهرش مي‌گويد «من در اين حال و روزش بروم از او فيلم بسازم؟» يعني به نظرش اين خيلي عجيب است. آن هم آدمي كه اين قدر مشكل دارد. به نظر من نمي‌شود از يك نفر كه اين همه مشكل دارد فيلم ساخت.




‌اگر از نيكي كريمي بخواهيم در مورد كارگرداني كه از او تاثير گرفته و شيوه كارش را تاييد مي‌كند نام ببرد از چه كسي نام مي‌برد؟ مثلا كيميايي اغلب از جان فورد نام مي‌برد...

ما متعلق به يك نسل ديگريم. نسل سينماي كلاسيك و نسل ديگري كه اين ميان به عرصه آمد، شهيد ثالث يا كيارستمي. نسل ما كمي مدرن‌تر است. يعني كمي ديدگاه‌مان به ادبيات مدرن شبيه‌تر است. مانند موراكامي، پل آستر، حنيف قريشي و در بين سينمايي‌ها، نوري بيگله‌جيلان را مي‌توانم نام ببرم، فيلمساز تركي كه به نظر من يك شاعر است و فيلم‌هاي اجتماعي هم مي‌سازد فيلم‌هايي شعر گونه مثل «فاصله» خيلي سينماي خاص و مدرني دارد.

‌از كارگردان‌هاي شناخته شده‌تر چطور؟

البته نوري بيگله‌جيلان را همه مي‌شناسند اما اگر بخواهم از سينماي آمريكا مثال بزنم، مي‌شود از خانم كاترين بيگلو نام برد كه ديدگاه خيلي مدرني دارد

‌شما فيلم «سوت پايان» را چند بار در كنار تماشاگرها ديديد و در سينما آزادي در فروش بليط هم مشاركت داشتيد... واكنش مردم نسبت به اين كار چه بوده و خودتان چه احساسي داشتيد؟

من سه شب است كه بليط مي‌فروشم. خيلي تجربه لذت بخشي است. شما فيلمي را ساخته‌اي و همان لحظه‌ داري مخاطبانتان را مي‌بيني. چون ما تا ساعت ۱:۳۰ در سينما هستيم بعد از پايان سانس مردم با ما صحبت مي‌كنند و خيلي جالب است. مي‌توانم دقيقا بگويم مخاطبي را كه بتوانم با او ارتباط برقرار كنم پيدا كرده‌ام. اين، فيلم «ورود آقايان ممنوع» نيست كه مطمئن باشيد مخاطبتان با خنده از سالن بيرون مي‌آيد. مثلا شب گذشته كساني بودند كه مي‌گفتند خيلي دوست داشتند چنين فيلمي را تماشا كنند يا مثلا تشكر مي‌كردند كه يك كاري انجام شده كه معمولا كمتر مي‌شود. به هر حال فيلم را فهميده بودند



.
‌آيا آن واكنش‌ها و بازخوردهايي را كه هنگام نوشتن فيلمنامه دوست داشتيد از مخاطب دريافت كنيد در زمان تماشاي فيلم مطابق انتظار و پيش‌بيني‌تان بود؟

بله، بله. خوشبختانه فكر مي‌كنم ريتم فيلم به گونه‌اي است كه مردم آن را تا انتها دنبال مي‌كنند. واكنش‌ها هم مطابق آني بود كه فكرش را مي‌كردم. به هر حال حضور در كنار مردم كمك خوبي برايم بود.

‌‌فكر مي‌كنيد حضورتان در كنار تماشاگران چقدر مي‌تواند در علاقه‌مند كردن مردم به سينما و فيلم ديدن موثر باشد؟

فكر مي‌كنم تاثير‌گذار باشد. چون به هر حال فيلم‌هايي الان روي پرده هست كه پرفروش بودنشان پيش‌بيني مي شده و اتفاقا سينماي ما به اين دست از فيلم‌ها نياز دارد. اگر مردم بخواهند انتخاب كنند اكثر آن ها آن فيلم‌هاي ديگر را انتخاب خواهند كرد. اما من آنجا و در سالن سينما هستم، حتما مردم به اين مسئله توجه مي‌كنند. من به احترام تماشاگران به ميانشان رفتم تا بتوانم از فيلمم حمايت كنم. با حضورم در سينما نشان مي‌دهم كه چقدر به اين فيلم دلبستگي دارم و چقدر برايم مهم است تماشاگران آن را ببينند. 















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر