جمعه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۴

نگاهی به فیلم ردپای گرگ اثر مسعود کیمیایی

رد پای گرگ فیلمی است اثر مسعود کیمیایی که  این روزها بیست و چهار سال از ساخت ان می گذرد ،فرامرز قریبیان گلچهره سجادیه و نیکی کریمی نقش افرینی های این روایت کیمیایی را به عهده داشتند.

رضا شخصیت جداافتاده ای که تاوان رفاقت می دهد در میانه ی جامعه ای که او را نمی شناسد دنیایی که تغییر کرده و رضا هنوز مثل وسترن های اسب سوار، قهرمان جایی است که سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند.

تضاد به یادماندنی و تلخی که رضای اسب سوار توی خیابان های شلوغ به وجود می اورد، اغاز روایت فیلمی می شود که بعد از گذر دهه ها از تولید ان هنوز هم حرف این روزهاست.



روایت عشق و دوست داشتن رضا و طلعت (گلچهره سجادیه ) در سکانس های میانه ی فیلم با دیالوگ های به یادماندنی هنوز هم بعد از گذر سال ها دلنشین و باور پذیر است.




در میانه ی این سیاهی نور امید دوست داشتن چراغی می شود تا قهرمانی که کیمیایی خلق کرده راهش را گم نکند،نوری که چشم های او را بازتر می کند .





پایان امیدوار کننده ی فیلم با این که از پایان بندی های خاص فیلمساز فاصله می گیرد ولی می تواند شروع روایت های بعدی کیمیایی باشد،رضا رد پای گرگ در پایان بر بخشی از پلیدی ها غلبه می کند،طلعت  و دخترش نگین (نیکی کریمی ) را پیدا می کند و همه در کنار هم راهی مسیر زندگی می شوند این با سرنوشت  تلخ رضا موتوری (بهروز وثوقی )شخصیت دیگری که کیمیایی ساخته فاصله معناداری می گیرد ولی  هر دو شخصیت به یادماندنی هستند.



رد پای گرگ


شاید کیمیایی در  رد پای گرگ و اثار دیگرش  نشان داد، تلخی ها تمام نمی شوند ولی کلید طلایی   برای شکستن این قفل های طلسم شده،در حقیقت ارزش رفاقت و دوستی است که  فراتر از همه  مصلحت اندیشی هاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر