رسانه های مختلف خبری از افتتاح نمایشگاه عکس نیکی کریمی با عنوان «گل مردگی» روز جمعه بیست و هفتم بهمن در نگارستان اعتماد خبر دادند.
به نقل از خبرانلاین محمود دولت ابادی،تهمینه میلانی ،سیف الله صمدیان،خسرو دهقان،کامبوزیا پرتوی،مهدی کرم پور،حبیب رضایی،هوشنگ گلمکانی،منصور ضابطیان،بابک صحرایی،بزرگمهر حسین پور و دیگر چهره های مطرح هنری و فرهنگی در اولین روز افتتاح این نمایشگاه حضور داشتند.
نمایشگاه عکس «گل مردگی» تا پانزدهم اسفند ماه در نگارستان اعتماد ادامه خواهد داشت.
نیکی کریمی در صفحه شخصی خودش عکس هایی از روز افتتاح نمایشگاه را به اشتراک گذاشت،عکس های مختلفی هم در رسانه های متفاوت منتشر شده که لینک و گزیده ای از این تصویرها را در این بخش قرار می دهم .
پی نوشت :نیکی کریمی که این روزها، نمایش عکس هایش (گل مردگی ) در گالری اعتماد ادامه دارد،یادداشت کوتاهی به همراه کلیپ تصویری کوتاهی از روز افتتاح نمایشگاه به اشتراک گذاشته که نقل می کنم:
«از سال هفتاد و شش عکاسی کرده ام ،با عباس کیارستمی همیشه آخر هفته ها به اطراف تهران می رفتیم و یا چند روزی به همدان و از آن جا سر از یکی از شهر ها و روستاهای کوچک کردستان در می آوردیم و یا می انداختیم به سمت شمال و گاهی مهمان خانواده های ترکمن می شدیم .
تقریبا تمام راه ها و گذر گاه های اطرف دماوند به سمت منزل فرشید مثقالی که از مقصدهای همیشگیمان بود و یا را ه های کردان اطراف منزل مرتضی ممیز را هر سال در فصل های مختلف عکاسی می کردیم و چه خوب بود این عکاسی از مکان های همیشگی و آشنا و غرق شدن در جادوی لحظه و زمان.
باید بگویم که عکاسی جدی را از عباس کیارستمی یاد گرفتم ،زاویه ها، افق ها، قاب ها و نور ها را. گاهی سفری چهار ساعته به شمال ده و یا ده ها ساعت طول می کشید .
بی وقفه می ایستادیم و عکس می گرفتیم، صبر می کردیم تا نور خوبی روی تپه ماهوری دیده شود و یا باد بر درختی بوزد .
پس از هر سفر عکس ها چاپ می شدند و به دقت دیده و بررسی و بحث می شدند و آن هایی را که بیشتر دوست داشتیم، کنار گذاشته می شدند و این گونه عکاسی شد یکی از کارهای روزانه من در کنار خواندن کتاب و فیلمنامه و ترجمه، البته آن عکس ها را هیچ گاه به نمایش نگذاشتم .
جهان عکاسی برایم هر روز مهم تر و قوی تر شد،مجموعه ” گل مردگی” را در سال نود و چهار آغاز کردم و برایم بسیار فراز و نشیب داشت تا به تصویر نهایی برسم.
این اولین بار بود که از طبیعت و خیابان و دوربین روی دست به استودیو می رفتم و صحنه ها را می چیدم. احساس یک فیلمساز/نقاش را داشتم که باید قابی ابدی از تصویرش می ساخت.
مردن و به استعاره از آن، پژمردن جهانم را به هم زده بود چرا که مرشد همیشگی ام را از دست داده بودم و درگیر ذهنی به تصویر کشیدن این فقدان بودم. همزمان اخبار نابسامانی های خاورمیانه من را بیشتر به مفهوم نیستی و فقدان درگیر می کرد.
احساس تک افتادگی و تنهایی در جهانی بی نور و بی امنیت. همه این ها من را رساند به "گلمردگی". اما هنوزعکاسی برایم یعنی عباس کیارستمی و آن شعف کودکانه و بی ادعا و شخصی ،یادش گرامی.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر