دوشنبه، دی ۰۳، ۱۳۹۷

نگاهی به فیلم «استیگمات»

دنیای فیلم سینمایی استیگمات به کارگردانی مجید رضا مصطفوی، سه نسل را در کنار هم و در یک خانواده به تصویر کشیده،خانواده ای از طبقه اقتصادی متوسط  که تلاش می کند از سقوط نجات پیدا کند و شاید روی اب بماند.

شاید استیگمات چرخه ی  بازتولید اسیب های فردی و اجتماعی را نشان داده که  از نسل قبل تا نسل های بعد ادامه دارد با این تفاوت که  اسیب ها به شکل های متفاوتی« به روز »می شوند.

 فیلمساز در استیگمات خواسته نشان بدهد که شخصیت ها به نوعی محکوم سرنوشت و تقدیر ناخواسته ای هستند که به خاطر خودشان یا اجتماع به ان ها تحمیل شده و شاید کسری فرزند نوجوان خانواده را هم  قربانی این شرایط می داند،پسر نوجوانی که فیلمساز رفتارهای  درست و غلط او  را بازتاب محیط خانواده و اجتماع  به حساب می اورد.



استیگمات در حفظ ریتم مناسب قصه گویی و کشش های دراماتیک فیلم به خوبی عمل می کند ولی فیلمساز همه شخصیت ها را در هزارتوی مشکلات تنها و منفعل باقی گذاشته،پسر نوجوانی که کمتر شبیه یک نوجوان شخصیت پردازی شده و سخت می توان همه ی  تحلیل رفتارهایش را به دوش مشکلات خانوادگی و اجتماع انداخت .

موضوع نامه نویسی اشتباه و کودکانه ی او هم منجر به برخورد خشونت بار مسوولین مدرسه و  اخراجش  می شود وبه نظر می رسد،خانم معلم مهربان (نیکی کریمی )که خودش هم  قربانی رفتارهای پرخاشگرایانه همسرش(هادی حجازی فر) است،منفعل عمل  کرده و فقط به همان توصیه دقیقه اخری به والدین شاگردش برای «بردن او پیش یک مشاور»اکتفا می کند.

استیگمات،نظام معیوب اموزش و پرورش را هم به درستی مورد سوال قرارداده ولی کاش شخصیتی که از یک معلم در این قصه به تصویر کشیده  دارای شخصیت قوی تر و تاثیرگذارتری در روند داستان بود  و به بهبود شرایط شاگردش  به خصوص بعداز جریان «نامه» کمک بیشتری می کرد  و فیلمساز  این قضیه را به شکل بهتری نشان می داد،صد البته این یک انتخاب است و فیلمساز حق داشته با جهان بینی خودش دنیای فیلم را برای مخاطب بسازد.

شغل پرورش زالو که به طور طبیعی برای هر مخاطبی دافعه شدیدی به وجود می اورد و شاید فیلمساز روی نگاه نمادین ان حساب  باز کرده ،در هر صورت به عنوان یک شغل خانگی مورد تایید به رسمیت شناخته شده ،پس نمی توان پرورش زالو ها را به این شکل به همه چیز ربط داد،حتی اگر فیلمساز زالوها را  نماد و سمبل فرصت طلبی های اجتماعی هم در نظر گرفته باشد،باز همه مسائل زیر سر ان ها نیست!!!

  شاید مشکلات شخصیتی پدر کسری (محسن کیایی ) به خاطر اعتیادش به الکل با وجود تاکید زیاد روی  زالوهای چندش اور به حاشیه رفته و کمتر به چشم می اید و همین طور مشکلات ارتباطی میان پدر (محسن کیایی ) و همسرش(باران کوثری) هم در مخلوطی از شرایط خاص شخصیتی ادم ها و گره زدن ان به معضلات اقتصادی به تصویر روشنی نمی رسد.

داستان اشنایی مادربزرگ خانواده(مهتاب نصیرپور) با کارمند اموزشگاه(حسین پاکدل) هم در همان مسیری ترسیم شده که به نوعی پیش بینی می شد تا  به تلخی برسد،همان طور که پدربزرگ ( سیامک صفری ) معتاد و بدهکار  هم هیچ نقطه روشنی باقی نمی گذارد و همه شخصیت های فیلم در این جهت حرکت می کنند.

به نظرم استیگمات ،کولاژ بدون وقفه ای از گره های سفت و محکم در  زندگی شخصیت هایی است که خلق کرده، شخصیت هایی که تا پایان فیلم هم  به بازشناسی خاصی از خودشان نمی رسند و مغلوب همان جهان بسته ای می شوند که  خودشان یا اجتماع برای ان ها ساخته،شاید فقط تاکید پدر خانواده به فرزندش برای حمایت از او در سکانس اخر،تنها روزنه ایست در جهان استیگمات.

پی نوشت:به این فکر می کنم که چرا با وجودی که شخصیت های« استیگمات»تصور می شود برای تغییر وضعیت و بهبود اوضاع تلاش می کنند ولی به نظر منفعل می امدند؟!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر