جمعه، اردیبهشت ۱۹، ۱۴۰۴

یادداشت نیکی کریمی برای زنده یاد شیوا ارسطویی

 نیکی کریمی این یادداشت به همراه تصویری از زنده یاد شیوا ارسطویی را در صفحه شخصی خودش به اشتراک گذاشت.

«+متن کامل یادداشت نیکی کریمی» 

«چند روزی گذشت تا بهت خبر از بین برود تا چیزی بنویسم،از بچگی کتاب می خواندم و اتفاقا از یک سن علاقه ام به رمان های ایرانی بیشتر شد و کنکاش در میان زنان،مردان معاصر نویسنده،دوست داشتم بدانم خارج از بحث فرم و سبک کار چه کسی چه می نویسد،چقدر افکارش را روی کاغذ می آورد،چقدر گوشه کنارهای واقعی زندگی اش را با خواننده در میان می گذارد. 

چون خیلی از نویسنده ها خارج از داستان سرا بودن بخش هایی از زندگی شخصیشان را می نویسند یا لااقل تجاربشان را . به خصوص زنان نویسنده . خوب این موضوع از زمان فروغ شروع شد که پرچم دار شفافیت و خود بودن است.

برایم جالب بود که بدانم در نسل ما چقدر این نویسنده های زن خود سانسوری می کنند یا می گویند حرف هایشان را . بعضی ها می گفتند واقعا حتی با جزییات.

 یکی از آنها شیوا ارسطویی بود.البته نثر بسیار قوی ای داشت که این از قدرت بصیرت و تخیلش می امد.

 

 زنی در همین شهر شلوغ با تجاربش و با نوع مدرن بودن و آزاد اندیشی زندگی که لازمه یک زن نویسنده است که در این دوران زندگی کرده.

 کتاب هایش را دوست داشتم نوع جنون دیوانه وار روایت،تنهایی زن،روایت سر راست و واقعی و خیلی جزییاتی که شباهتش به ادبیاتی که دوست دارم کم نیست .

 با خیلی از نویسنده هایی که کارشان را دوست دارم ارتباط برقرار می کنم . از حنیف قریشی که کتاب هایش را ترجمه کردم تا خیلی ها . بعضی دور هستند از فضای داستان هایشان که مهم نیست و بعید هم نیست ، اما شیوا خودش بود. شکننده ، مهربان و دانا . اگر در قصه هایش صحبت از زن و اغواگری زنانه می‌کرد این اصلا به حالت کلیشه ای داستان هایی که می خوانیم یا می بینیم نبود بلکه خیلی درونی و خیلی واقعی بود . 

خودش هم مثل شخصیت هایش بود.با همان غم پنهان قصه هایش .با هم در تماس بودیم . یکی دو پنل با هم شرکت کردیم در ارتباط با ادبیات و بعد تر هم در نوشتن نریشن یکی از فیلم هایم به من کمک کرد .

 دیشب مسیج ها را مرور می کردم . کتاب هایی که به هم می گفتیم بخوان و تو این رو بخوان محشره . دیشب فکر کردم چقدر حیف شد “ خوف “ ساخته نشد … نمی دانم … احساس می کنم کم دارند راجع به شیوا ارسطویی می نویسند .

 بعضی از هنرمندان خیلی مهجور می آیند و می روند . شاید خودش هم نمی خواست خیلی آن وسط ها باشد. نه تقدیر و سپاس درست ‌‌حسابی برای کسی که عمرش را پای ادبیات گذاشته می شود و نه حالا که می‌رود … امیدوارم بیشتر راجع به کتاب هایش نوشته شود.»

شنبه، فروردین ۳۰، ۱۴۰۴

چهارشنبه، اسفند ۲۹، ۱۴۰۳

ابری تنها

چون ابری تنها که پنداری، سبکبارانه با باد می رود...«نور ماه بر درختان کاج ،ترجمه ی نیکی کریمی»

 عکس  گرفته شده توسط نیکی کریمی                            اولین نمایشگاه انفرادی عکس در گالری گلستان...۱۳۸۸

 


سه‌شنبه، بهمن ۳۰، ۱۴۰۳

بدون عنوان

 «شب به موقع رسید  

سپیده به موقع زد  خروس به موقع خواند 

 من بی موقع خوابیدم»...هایکو از زنده یاد عباس کیارستمی

 


 

پنجشنبه، دی ۱۳، ۱۴۰۳

نور ماه بر درختان کاج

 «بدون خستگی  بارها به تماشای ماه نشسته ام   نه یک بار   نه دو بار»

 

                                                                   نورماه بر درختان کاج ترجمه ی نیکی کریمی