سه‌شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۹۲

گفتگویی با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری اثار مطرح سینما

ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری اثار مطرح سینمایی مهم تاریخ سینما که همکاری با کارگردان های مطرحی مثل برتولوچی ،کاپولا ... را در کارنامه دارد .در جشنواره فیلم لوکارنو سال ۲۰۰۵ میلادی به همراه نیکی کریمی از اعضای هیئت داوران بودند ،در ان زمان روزنامه شرق گفتگویی را که با ویتوریو استورارو در لوکارنو انجام شده بود منتشر کرد،این مصاحبه ان طور که در متن گفتگو یاداور شده  با همکاری نیکی کریمی در ترجمه ی همزمان مصاحبه انجام شده بود .

با توجه به این که این روزها خبرهایی هم از مراحل اماده شدن فیلم سینمایی محمد (ص) به کارگردانی مجید مجیدی و مدیریت فیلمبرداری ویتوریو استورارو مطرح شده شاید دوباره خوانی بخش هایی از این گفتگو جالب به نظر برسد .«گزیده مصاحبه»

پنج سال پیش در هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر تهران بزرگداشتى براى شما برپا شد و آثارتان در ایران به نمایش درآمد و بسیار مورد استقبال سینمادوستان ایرانى قرار گرفت. سینماگران ایرانى خیلى خوب شما را مى شناسند، شما تا چه حد با سینماى ایران آشنا هستید و چرا در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا نکردید؟

از این كه در ایران مرا مى شناسند و آثارم را مى بینند واقعاً خوشحالم، باور نمى كنم كه چنین بزرگداشتى براى من گرفته شده باشد. كسى من را در جریان این اتفاق نگذاشت وگرنه برایم بسیار خوشایند بود كه به تهران مى آمدم. من مى توانستم فیلم ها و كتاب هایم را با خودم بیاورم و مطمئناً بهتر مى توانستم فلسفه ام را از نوع فیلمبردارى فیلم ها براى دانشجویان و سینمادوستان ایرانى توضیح بدهم. اتفاقاً وقتى چنین مواردى پیش مى آید دوست دارم تا آن جا كه مى توانم براى نسل جدید دانشجویان و هنرجویان مدارس سینما مفید باشم و به آن ها كمك كنم تا بتوانند اطلاعات بیشترى در مورد كار من و نوع فیلمبردارى ام به دست بیاورند. اما در مورد شناختم از سینماى ایران هم باید بگویم كه متاسفانه آشنایى زیادى با سینماى ایران ندارم. فیلم هاى ایرانى در ایتالیا به خوبى پخش و توزیع نمى شوند...

فیلم هاى ایرانى را فقط ممكن است بر پرده سینماها ببینم و من متاسفم كه تا به حال موفق به دیدن هیچ كدام از آنها نشده ام. من مطمئنم كه در بین آن ها فیلم هاى بسیار خوبى هست كه من مى توانم چیزهاى زیادى از آنها یاد بگیرم.




یك دوره اى فیلمبردارانى مثل شما و «سون نیك وست» در كنار كارگردانان بزرگى چون «برگمان» و «برتولوچى» یك نوع زیباشناسى خاص سینماى اروپا را به وجود آوردید كه تاثیر زیادى روى سینماى هنرى دنیا گذاشت. به طورى كه مورخان سینما این دوره را دوره شكوفایى هنرى سینما مى دانند. به نظر شما در آغاز هزاره با توجه به گسترش روزافزون رسانه ها و راه هاى ارتباطى آیا سینماى روشنفكرى دنیا مغلوب رسانه ها شده و دوران اوج را پشت سر گذاشته است؟

من همیشه معتقد به تحول بوده ام سینما هم از این قاعده مستثنا نیست و همزمان با تحولات روز جامعه دچار تغییر مى شود اما یك چیز اصیل از بین نمى رود، شكل عوض مى كند. سینما یك هنر گروهى و جمعى است و به هیچ وجه نمى توان آن را به چند فرد خاص نسبت داد. 

به نظر من این اشتباه است كه بگوییم «آثارى كه برتولوچى و یا برگمان ساخته اند.» به عنوان مثال سناریوى فیلم «1900» را برتولوچى به همراه فرانكو آركالى و جوزپه برتولوچى نوشته است.

 بازیگران فیلم «برت لنكستر»، «رومولو والى»، «آناماریا روراردى»، «رابرت دنیرو»، «رورار دپاردیو»، «لورا بتى» و... بوده اند، تدوین گر فیلم آركالى بوده است و من هم آن را فیلمبردارى كرده ام، حالا این فیلم را برتولوچى كارگردانى كرده است اما محصول نهایى یك كار گروهى است.در عین حال نقش كارگردان مثل رهبر اركستر است ...



از كار كردن با برتولوچى بگویید، آیا او رهبر اركستر خوبى در فیلمسازى بود؟

 برتولوچى در جزء جزء فیلم بسیار با دقت و تمركز عمل مى كرد و به این ترتیب از انرژى همه به بهترین نحو بهره مى گرفت. او به واقع در تعریف من از یك كارگردان كه باید مثل یك رهبر اركستر عمل كند كاملاً مى گنجید.

گویا شما كتابى به نام «نوشتن با نور» را منتشر كردید، مضمون این كتاب چیست؟ آیا یك اتوبیوگرافى است یا كلاً در ارتباط با كار فیلمبردارى است؟

نه، سه گانه من با نام «نوشتن با نور» در مورد خودم نیست. این كتاب مجموعه تحقیقات و مطالعات من در طول سال هاى گذشته است. «نوشتن با نور» مجموعه گفته ها، افكار فیلسوفان، شاعران ، دانشمندان و نقاشى هنرمندان مختلف در مورد نور، رنگ و تصویر است كه از جوانى بر من تاثیر گذاشتند و من با الهام از آن ها سعى كرده ام دیدگاه خودم را در فیلمبردارى كارهایم به كار ببرم، خوشبختانه حاصل كار تبدیل به یك فرهنگ بصرى شده است كه معناى سمبلیك سایه ها، نور و رنگ را توصیح مى دهد.

 بخش دوم این كتاب به عكس هایى اختصاص دارد كه من در طول فیلمبردارى فیلم هاى مختلف گرفته ام. این عكس ها نشان مى دهند كه این تحقیقات تا چه حد در كار من تاثیر گذاشته بودند. چرا كه در همان زمان كه مشغول مطالعاتم بودم فیلمبردارى چندین فیلم را هم بر عهده داشتم و تجربه هاى جدیدى كسب مى كردم.

 البته در همه موارد با كارگردان مشورت مى كردم و اگر او موافقت مى كرد این ابداعات را انجام مى دادم و به این ترتیب در هر فیلم تجربه جدیدى كسب مى كردم و این مفاهیم را براى خودم گسترش مى دادم. این كتاب چنین مضمونى دارد.

به هر حال در کنار این تجربیات از زندگی خود هم گفته اید؟

بگذارید داستان را برایتان بگویم. حرفه من زندگى من است. من با استفاده از رنگ و نور داستان فیلم را به صورت بصرى بیان مى كنم. درست مثل موسیقیدانى كه موسیقى اش را مى نویسد و ملودى هاى خاص خودش را به كار مى برد. البته در پایان هم مختصرى از شرح حال و عكس هایى آمده است اما آن ها بخش اصلى كتاب نیستند. این كتاب فعلاً به زبان انگلیسى ترجمه شده است و در حال ترجمه شدن به زبان اسپانیایى نیز هست. امیدوارم به زودى به زبان هاى فرانسوى، ژاپنى، چینى، فارسى و دیگر زبان ها نیز ترجمه شود.

هدف شما از انتشار این كتاب شرح تجربیاتتان بود یا مى تواند رویكرد آموزشی هم داشته باشد؟

فیلمبرداران نسل قبل از من همه دانسته هاى شان را نزد خودشان نگه داشتند و چیزى به ما انتقال ندادند و از آن جایى كه من این تجربه را پشت سر گذاشته ام سعى كردم برعكس آن ها عمل كنم. 

تجربیاتم و آن چه آموخته ام را به دانشجویان جوان و سایر همكارانم آموزش بدهم و دوست دارم كه آن ها هم مطالعات مرا ادامه بدهند.

 من چهل سال زحمت كشیده ام تا به این جا رسیده ام، ده سال در دانشگاه تدریس كرده ام و آن چه را كه طى سال ها آموخته ام در سه سال به دانشجویان یاد مى دهم تا آن ها بتوانند راه مرا ادامه دهند.

شما به عنوان فیلمبردار تاریكى شهرت دارید كه با كنتراست هاى بالا و استفاده از حركت هاى دوربین به شخصیت هاى فیلم ها عمق مى دادید. در سبك كار ى تان میان فیلمبرداران جوان تر چه كسى را مى شناسید كه با روش شما كار مى كند و فیلمبردارى آنها را قبول دارید؟

فیلمبرداران نسل قبل از من خیلى بااستعداد بوده اند، مثل «گرك تولند» كه فیلمبردارى همشهرى كین را انجام داده و یا «جانى والنسو» كه انقلابى در فیلمبردارى ایتالیا به وجود آورد.

 اما در میان هم دوره اى هاى خودم من كار «گوردون ولیس» را دوست دارم،او هر سه پدرخوانده را با كاپولا كار كرده است.

 امروزه فیلمبردار هاى خوبى مثل «رابرت سال» را در آمریكا داریم. فیلمبرداران ایتالیایى هنوز خیلى جوان هستند ولى بعضى از آن ها مثل دستیار من پائولو فرارى آینده درخشانى پیش رو دارند.

نظرتان درباره كار «داریوش خنجى» كه یك فیلمبردار دورگه ایرانى است، چیست؟

بعضی از کارهای داریوش را خیلی دوست دارم و در میان نسل جوان جزء موفقترین ها است کارهای کرستوفر دویل را هم دوست دارم،کارش در وونگ کاروای به نظر من جزء بهترین ها است 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر