بخش هایی از کتاب رومن به روایت پولانسکی ترجمه ازاده اخلاقی که به قلم پولانسکی نوشته شده را نقل می کنم این بخش مربوط به خاطرات دوران کودکی رومن پولانسکی است
«بزرگترین ارزویم ساختن یک پروژکتور بود،می خواستم یک نوع ساده مثل همانی را که در مدرسه داشتیم ،بسازم ،جعبه ای مستطیل شکل که یک طرفش لنزی قرار می گرفت ،لنز چراغ قوه ای را جدا کردم ،حالا یک جعبه می خواستم ،همه ی سطل اشغال های محله را گشتم ،اما هیچ جیز به درد بخوری پیدا نکردم .
یک روز صبح یواشکی عقب ماشین اشغالی سوار شدم و تا محل تخلیه زباله ها رفتم،ان جا بعد از ساعتها زیر و رو کردن اشغال ها ،چیزی را که می خواستم پیدا کردم یک قوطی کوچک چای به رنگ قرمز و طلایی .
حالا باید مربعی در یک طرف و دایره ای در طرف دیگر جعبه می بریدم ،بی ان که حتی به ابزار بهتری فکر کنم یک راست سراغ میخ و چکش رفتم ،کار پر سر و صدایی بود ...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر