نیکی کریمی در گفتگو با روزنامه اعتماد ، نقطه نظرات خود درباره ی سینمای دفاع مقدس را مطرح کرده ،این مصاحبه در تاریخ هفتم مهرماه ۹۲ شماره ۲۷۸۹ منتشر شده است که نقل می کنم :
اين يك واقعيت است كه زنان در جنگ ما نقش مهمي برعهده داشتند و اتفاقا در موقعيتي كه تصور ميشود واكنش نشان ميدهند، كنشمند هستند. به عنوان مثال خواهري كه در «بوي پيراهن يوسف» است، عملا يك فعل انجام ميدهد و به واسطه كار او است كه داستان پيش ميرود.
در «برج مينو» هم من شخصيت خواهر را به هيچ عنوان منفعل نميبينم. در آن جا هم همراهي خواهر شهيد و دوست او موجب پيش رفتن اتفاقات ميشود.
«سفر به چزابه» يكي ديگر از فيلمهايي است كه ميبينيم شخصيت زن نقشي جدي و پررنگ در كار برعهده دارد، همين طور در برخي از فيلمهاي ديگري كه با موضوع جنگ توليد شدهاند. به همين دليل است كه به قطعيت ميتوانم بگويم ما قهرمانهاي زن تاثيرگذاري در حوزه سينماي دفاع مقدس داريم.
از نگاه شما فيلمهاي جنگي در ايران تا چه حد در زمينه به تصوير كشيدن نقش زنان در جريان دفاع مقدس موفق بودهاند؟ البته بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه ذات جنگ به دليل مردانه بودنش به طور كلي عرصه چنداني براي حضور زنان فراهم نميكند.
از دوران قبل از ورودم به دنياي بازيگري فيلمهاي ارزشمندي را در حوزه دفاع مقدس به خاطر دارم كه از جمله آن ها ميتوانم به «آن سوي آتش» ساخته كيانوش عياري اشاره كنم.
بعد از آن كه وارد اين عرصه شدم نيز كارهاي قابل توجهي در اين زمينه ساخته شد كه از جمله آن فيلمهايي از احمدرضا درويش و زندهياد رسول ملاقليپور يا سريالهاي تلويزيوني هستند. اين را قبول دارم كه جنگ فضايي مردانه دارد، اما ميتوانيم در سينماي ايران به نمونههاي قابل توجهي اشاره كنيم كه فضاي جنگ به واسطه پرستاري كه در جريان جنگ بوده يا همسر شهيد تصوير شده است.
«بوي پيراهن يوسف» يكي از كارهايي است كه من در زمينه جنگ كار كردهام و در آن فيلم مسير ورود به موضوع جنگ به واسطه بازگشت خواهر يك مفقودالاثر به كشور و جستوجويش براي يافتن برادر، است.
تصويري كه در «برج مينو» از جنگ ميبينيم نيز از زاويه نگاه زني است كه برادرش شهيد شده است. همه اين ها از نگاه من تصوير كاملي از زن را در جنگ به نمايش ميگذارد.
از دوران قبل از ورودم به دنياي بازيگري فيلمهاي ارزشمندي را در حوزه دفاع مقدس به خاطر دارم كه از جمله آن ها ميتوانم به «آن سوي آتش» ساخته كيانوش عياري اشاره كنم.
بعد از آن كه وارد اين عرصه شدم نيز كارهاي قابل توجهي در اين زمينه ساخته شد كه از جمله آن فيلمهايي از احمدرضا درويش و زندهياد رسول ملاقليپور يا سريالهاي تلويزيوني هستند. اين را قبول دارم كه جنگ فضايي مردانه دارد، اما ميتوانيم در سينماي ايران به نمونههاي قابل توجهي اشاره كنيم كه فضاي جنگ به واسطه پرستاري كه در جريان جنگ بوده يا همسر شهيد تصوير شده است.
«بوي پيراهن يوسف» يكي از كارهايي است كه من در زمينه جنگ كار كردهام و در آن فيلم مسير ورود به موضوع جنگ به واسطه بازگشت خواهر يك مفقودالاثر به كشور و جستوجويش براي يافتن برادر، است.
تصويري كه در «برج مينو» از جنگ ميبينيم نيز از زاويه نگاه زني است كه برادرش شهيد شده است. همه اين ها از نگاه من تصوير كاملي از زن را در جنگ به نمايش ميگذارد.
تمامي اين هايي كه گفتيد در سينماي جنگ قابل مشاهده است، اما نكته اين است كه كمتر شاهد كنشمند بودن زنان در زمينه جنگ هستيم.
اين يك واقعيت است كه زنان در جنگ ما نقش مهمي برعهده داشتند و اتفاقا در موقعيتي كه تصور ميشود واكنش نشان ميدهند، كنشمند هستند. به عنوان مثال خواهري كه در «بوي پيراهن يوسف» است، عملا يك فعل انجام ميدهد و به واسطه كار او است كه داستان پيش ميرود.
در «برج مينو» هم من شخصيت خواهر را به هيچ عنوان منفعل نميبينم. در آن جا هم همراهي خواهر شهيد و دوست او موجب پيش رفتن اتفاقات ميشود.
«سفر به چزابه» يكي ديگر از فيلمهايي است كه ميبينيم شخصيت زن نقشي جدي و پررنگ در كار برعهده دارد، همين طور در برخي از فيلمهاي ديگري كه با موضوع جنگ توليد شدهاند. به همين دليل است كه به قطعيت ميتوانم بگويم ما قهرمانهاي زن تاثيرگذاري در حوزه سينماي دفاع مقدس داريم.
نگاه شما به نقشهايي كه اغلب درباره زنان در حوزه سينماي دفاع مقدس در نظر گرفته ميشود، چيست؟ به نظرتان اين نقشها ميتوانند به اندازهيي كه در جنگ اتفاق افتاده تصويري درست از زنان در اين عرصه نشان دهد؟ مثلا در «بوي پيراهن يوسف» قد و قواره نقش شما در حد شخصيت اصلي ديده ميشود و حالا اين كه اين نقش تا چه حد ميتواند تاثيرگذاري داشته باشد و ماجرا را پيش ببرد، سوالي است كه مطرح ميشود
قد و قواره يك نقش را قطعا اندازه آن تعيين نميكند، بلكه تاثيرگذاري آن در كل روند داستان است كه ميتواند ابعاد و اندازه نقش را مشخص كند. من همچنان با آدمهايي مواجه ميشوم كه ميگويند چندي قبل «بوي پيراهن يوسف» را در تلويزيون ديدهاند و تحت تاثير آن قرار گرفتهاند.
«بوي پيراهن يوسف» از آن فيلمهايي است كه بسيار تاثيرگذار ساخته شده و عملا فيلم درستي است. كارگردان براساس شناختي كه از جنگ داشته سراغ ساخت اين فيلم آمده و همين نكته اهميت بسيار بالايي دارد.
قد و قواره يك نقش را قطعا اندازه آن تعيين نميكند، بلكه تاثيرگذاري آن در كل روند داستان است كه ميتواند ابعاد و اندازه نقش را مشخص كند. من همچنان با آدمهايي مواجه ميشوم كه ميگويند چندي قبل «بوي پيراهن يوسف» را در تلويزيون ديدهاند و تحت تاثير آن قرار گرفتهاند.
«بوي پيراهن يوسف» از آن فيلمهايي است كه بسيار تاثيرگذار ساخته شده و عملا فيلم درستي است. كارگردان براساس شناختي كه از جنگ داشته سراغ ساخت اين فيلم آمده و همين نكته اهميت بسيار بالايي دارد.
اين شناخت نسبت به جنگ و به نوعي لمس جنگ را چقدر در رسيدن به نگاهي
درست از سوي كارگردانان در فيلمهاي مربوط به دفاع مقدس موثر ميدانيد؟
شناخت دقيق از جنگ و قرار گرفتن در آن فضاست كه
ميتواند موجب رسيدن به تصويري درست و منطبق با واقعيت در فيلمهاي سينمايي شود.
بعضي از افراد درباره جنگ حرف ميزنند كه در طول عمر خود يك بار هم جبهه نرفتهاند
و آن فضا را از نزديك لمس نكردهاند، روشن است كه حاصل كار چنين كارگرداناني به دل
نمينشيند، اما وقتي ابراهيم حاتميكيا درباره جنگ صحبت ميكند، ميتواند بسيار
درست از اين موضوع بگويد، به گونه ای كه روايت او به دل بنشيند. خود او در
ميدان جنگ بوده و آدمهاي جنگ را ديده است، بنابراين حرفش كاملا درست و دلنشين
است.
بر اين اساس حداقل درباره تجربيات خودم در سينماي جنگ ميتوانم بگويم نقشهايي
كه داشتم، نقشهايي درست و لحظاتي عميق بودند كه به خوبي از آب درآمدند
.شما در جايگاه
كارگردان به اين موضوع چطور نگاه ميكنيد؟ سوژه جنگ چقدر ميتواند براي امروز ما
جذابيت و موضوعيت داشته باشد؟
وقتي راجع به جنگ صحبت ميكنيم قرار نيست
مستقيما تمامي داستان در ميان جبهه جنگ پيش برود. ميتوانيم از نتايج و تاثيرات آن
صحبت كنيم. وقتي ابراهيم حاتميكيا «از كرخه تا راين» را ميسازد، با همين رويكرد
به موضوع جنگ نزديك ميشود.
خيلي از فيلمهاي ديگر او هست كه در تهران ميگذرد، اما
عملا ميتوانيم خطي كه از فضاي جنگ در آن ايجاد شده را ببينيم. من به عنوان كسي كه
بخشي از جوانيام را در جنگ گذراندهام شايد بتوانم زماني درباره آن دوران فيلم
بسازم، بمبارانها و اتفاقاتي كه براي خود من قابل لمس بوده موضوعاتي است كه من ميتوانم
در قالب يك فيلم سينمايي به آن نزديك شوم. نسبت به يك موضوع اطمينان دارم و آن هم
اين است كه سراغ ساخت فيلمي درباره جنگ نخواهم رفت كه هيچ تصوير حقيقي و واقعي از
آن نديده باشم. طبيعي است كه وقتي من ميخواهم درباره جنگ فيلم بسازم به دليل
اعتقادي كه نسبت به لزوم واقعي بودن تصاوير دارم، ميدان جنگ و جبهه را تصوير
نخواهم كرد.
كدام بخش از فضاي جنگ است كه در سينماي ايران مغفول مانده و مورد توجه قرار نگرفته است؟
از طريق يكي، دو دوست نويسنده ای كه دارم، با برخي از كتابهاي مربوط به جنگ آشنا شدم و اين كتابها را مطالعه كردهام، اما باز هم كملطفي و بيانصافي است كه بگوييد سينماي جنگ ما بيرنگ بوده و در آن به درستي كار نشده است
من درباره فيلمهايي صحبت نميكنم كه در آنها تصاويري سطحي از جنگ ارائه ميشد و فقط عراقيها به عنوان شخصيتهاي بد نشان داده ميشدند،در طول سالها تعدادي از فيلمها درباره جنگ ساخته شد كه در آن تصاويري كاريكاتورگونه از عراقيها در جنگ تصوير ميشد. وقتي من از موضوعات مطرح شده در سينماي جنگ و تصوير زنان در اين عرصه صحبت ميكنم اشارهاي به اين نوع از فيلمها ندارم، بلكه درباره فيلمهايي مانند «اتوبوس شب» صحبت ميكنم.
شايد نظر همه اين نباشد، اما اعتقاد من بر اين است كه فيلمهاي ايراني ساخته شده درباره جنگ كارهايي قابل تامل و بحث بودهاند و نميتوان درباره برخي از آنها سطحي از آن گذشت.
از طريق يكي، دو دوست نويسنده ای كه دارم، با برخي از كتابهاي مربوط به جنگ آشنا شدم و اين كتابها را مطالعه كردهام، اما باز هم كملطفي و بيانصافي است كه بگوييد سينماي جنگ ما بيرنگ بوده و در آن به درستي كار نشده است
من درباره فيلمهايي صحبت نميكنم كه در آنها تصاويري سطحي از جنگ ارائه ميشد و فقط عراقيها به عنوان شخصيتهاي بد نشان داده ميشدند،در طول سالها تعدادي از فيلمها درباره جنگ ساخته شد كه در آن تصاويري كاريكاتورگونه از عراقيها در جنگ تصوير ميشد. وقتي من از موضوعات مطرح شده در سينماي جنگ و تصوير زنان در اين عرصه صحبت ميكنم اشارهاي به اين نوع از فيلمها ندارم، بلكه درباره فيلمهايي مانند «اتوبوس شب» صحبت ميكنم.
شايد نظر همه اين نباشد، اما اعتقاد من بر اين است كه فيلمهاي ايراني ساخته شده درباره جنگ كارهايي قابل تامل و بحث بودهاند و نميتوان درباره برخي از آنها سطحي از آن گذشت.
شما عرصه سينماي جهاني را نيز تجربه كردهايد. در مقايسهي ميان سينماي جنگي كه در كشورهاي صاحب صنعت سينما مشاهده ميشود و توليدات سينماي ايران ميتوانيم با كارهايي مواجه شويم كه در حد جهاني قابل توجه باشند؟
درمدتي كه من در جشنوارههاي خارجي داور بودم، فيلمهاي چنداني كه به موضوع جنگ پرداخته باشند وجود نداشتند. اتفاقا خيلي جالب است كه اخيرا فيلمي درباره جنگ صربها ديدم. اين فيلم از زاويه نگاهي جذاب موضوع جنگ را مطرح كرده است.
در طول اين سالها فيلمهايي كه از امير كاستاريكا درباره جنگ ديدهام يا كارهايي كه برخي از فيلمسازان عراقي توليد كردهاند؛ فيلمهايي با ارزش بودند. اما نكته ای كه شما گفتيد مقايسه اي ميان آن كارها و توليدات جنگي سينماي ايران بود. اگر بخواهم اين مقايسه را انجام دهيم بايد تاكيد كنم خلوصي كه در آثار جنگي كارگردانان ايراني وجود دارد در فيلمهاي جنگي خارجي ديده نميشود. حتي اگر به فيلمهاي سعيد سهيلي يا كارگرداناني همانند او كه جزء دسته اول فيلمسازان جنگي ما نيستند نگاه كنيم باز هم با دغدغه و خلوصي در فيلمها مواجه ميشويم كه فقط مختص سينماي خودمان است.
اين نتيجه حضور فيلمسازاني همانند او در جبهه است كه ميتواند به شكل يك حس، در قالب يك حال و هوا به مخاطب آثارشان منتقل شود. بر همين اساس است كه اگر بخواهم به پرونده سينماي جنگ در ايران نگاهي كنم، ميتوانم بگويم فيلمسازانمان در اين عرصه كارنامه بسيار خوب و قابل قبولي دارند.
درمدتي كه من در جشنوارههاي خارجي داور بودم، فيلمهاي چنداني كه به موضوع جنگ پرداخته باشند وجود نداشتند. اتفاقا خيلي جالب است كه اخيرا فيلمي درباره جنگ صربها ديدم. اين فيلم از زاويه نگاهي جذاب موضوع جنگ را مطرح كرده است.
در طول اين سالها فيلمهايي كه از امير كاستاريكا درباره جنگ ديدهام يا كارهايي كه برخي از فيلمسازان عراقي توليد كردهاند؛ فيلمهايي با ارزش بودند. اما نكته ای كه شما گفتيد مقايسه اي ميان آن كارها و توليدات جنگي سينماي ايران بود. اگر بخواهم اين مقايسه را انجام دهيم بايد تاكيد كنم خلوصي كه در آثار جنگي كارگردانان ايراني وجود دارد در فيلمهاي جنگي خارجي ديده نميشود. حتي اگر به فيلمهاي سعيد سهيلي يا كارگرداناني همانند او كه جزء دسته اول فيلمسازان جنگي ما نيستند نگاه كنيم باز هم با دغدغه و خلوصي در فيلمها مواجه ميشويم كه فقط مختص سينماي خودمان است.
اين نتيجه حضور فيلمسازاني همانند او در جبهه است كه ميتواند به شكل يك حس، در قالب يك حال و هوا به مخاطب آثارشان منتقل شود. بر همين اساس است كه اگر بخواهم به پرونده سينماي جنگ در ايران نگاهي كنم، ميتوانم بگويم فيلمسازانمان در اين عرصه كارنامه بسيار خوب و قابل قبولي دارند.
خيلي از بازيگران نسبت به اظهارنظر درباره سينماي جنگ و نزديك شدن به آن واهمه ای دارند، ترسي كه نگراني از شعارزدگي را نشان ميدهد. اين در حالي است كه اگر بخواهيم به مجموعه فيلمهاي دفاع مقدس نگاه كنيم با كارهاي متفاوتي روبهرو ميشويم، از «گيلانه» رخشان بنياعتماد تا فيلمهاي ملاقليپور و حاتميكيا كه بستر خود جنگ را نشان ميداد. از منظر شما كه يك رويكرد روشنفكري در فيلمهايتان ديده ميشود، نگاهي نو و روشن به جنگ در فيلمهاي سينماي ما وجود دارد يا همهچيز در چارچوب تعصب و عرق نسبت به جنگ و دفاع و شعارهاي آن جاي ميگيرد، به نوعي تصوير شعارگونه خلوصي كه از آن ياد كرديد؟
اين كملطفي و بيانصافي است كه فيلمهاي جنگيمان را بخواهيم شعارزده و متعصبانه بدانيم. اتفاقا بسياري از افرادي كه دستاندركار اين عرصه نيستند حرفهاي شعاري بيشتري ميزنند.
اصلا بايد اين نكته را بدانيم كه سينماي جنگ سينماي شعاري است. براي بيان اين نكته چند دليل مشخص دارم؛ اولا معتقدم كاركرد برخي يا اغلب توليدات سينماي جنگ ايجاد تهييج است. نكته بعدي اين كه يك بعد از آنچه كه در جريان جنگ اتفاق ميافتد ماجرايي شاعرانه است، يعني ميتوان به حس و حالهايي كه در جنگ وجود دارد با رويكردي شاعرانه نزديك شد.
مجموعه اين ها ما را به اين نتيجه ميرساند كه توليدات سينماي جنگ ميتوانند شعاري هم باشند و اين اصلا هم امتيازي منفي براي آنان محسوب نميشود. از «پل رودخانه كوآي» تا ديگر فيلمهاي ديويد لين كه درباره جنگ بودند يا فيلمهاي كاستاريكا همگي وجهي شعارگونه را نيز در خود جاي ميدهند و هيچگاه نديديم كه از وجود اين وجه در اين فيلمها به عنوان نكته ای منفي ياد شود. اما چطور ميشود كه بحث شعارزده بودن فيلمها مطرح ميشود؟ اين كه طرح يك شعار در فيلم جنگي نكته ای منفي در آن است؟ به نظرم پاسخ اين سوال در يك كلام قابل بيان است و آن هم وجود نگاه سطحي در كسي است كه موضوع را تحليل ميكند. نگاهي به فيلمهاي حاتميكيا، ، كمال تبريزي، درويش و ملاقليپور بيندازيم، اين فيلمها به درستي نشان ميدهند كه سينماي جنگ در ايران چقدر قوي بوده و چه ارزشهايي در آن نهفته است.
به فيلمهاي اين فيلمسازان سرشناس اشاره كرديد. با در نظر گرفتن كارهايي كه اين كارگردانان انجام دادهاند و مدت زماني كه از پايان جنگ ميگذرد، تصور ميكنيد هنوز موضوعاتي از جنگ هشت ساله وجود دارد كه بتواند در قالب فيلم سينمايي مطرح شود و در عين حال براي مخاطبان جذابيت و تازگي نيز داشته باشد؟
كافي است كتابهاي حبيب احمدزاده را بخوانيم تا دريابيم كه همچنان تعداد بسيار بالايي از داستانها و موضوعات درباره دفاع مقدس وجود دارد كه هنوز به فيلم سينمايي تبديل نشده و اگر سرمايهگذاري وارد ميدان شود تا از توليد فيلمهايي با داستانهاي كتابهاي او حمايت كند، ميتواند مجموعه ای از فيلمهاي ارزشمند به آثار جنگي سينماي ايران افزوده شود.
پس همچنان ميتوان سينماي دفاع مقدس را در ايران گروهي از فيلمها دانست كه جذابيت خود را براي مخاطب دارا هستند و در صورت سرمايهگذاري در اين عرصه ميتوانند مخاطب را راهي سالن سينما كنند.
دقيقا همين طور است، اگر داستان مناسب و كارگرداني كه شناختي درست از جنگ دارد با حمايت و سرمايه ای مناسب همراهي شوند، آن گاه سينماي جنگ در ايران ميتواند جاني تازه بگيرد.
اين كملطفي و بيانصافي است كه فيلمهاي جنگيمان را بخواهيم شعارزده و متعصبانه بدانيم. اتفاقا بسياري از افرادي كه دستاندركار اين عرصه نيستند حرفهاي شعاري بيشتري ميزنند.
اصلا بايد اين نكته را بدانيم كه سينماي جنگ سينماي شعاري است. براي بيان اين نكته چند دليل مشخص دارم؛ اولا معتقدم كاركرد برخي يا اغلب توليدات سينماي جنگ ايجاد تهييج است. نكته بعدي اين كه يك بعد از آنچه كه در جريان جنگ اتفاق ميافتد ماجرايي شاعرانه است، يعني ميتوان به حس و حالهايي كه در جنگ وجود دارد با رويكردي شاعرانه نزديك شد.
مجموعه اين ها ما را به اين نتيجه ميرساند كه توليدات سينماي جنگ ميتوانند شعاري هم باشند و اين اصلا هم امتيازي منفي براي آنان محسوب نميشود. از «پل رودخانه كوآي» تا ديگر فيلمهاي ديويد لين كه درباره جنگ بودند يا فيلمهاي كاستاريكا همگي وجهي شعارگونه را نيز در خود جاي ميدهند و هيچگاه نديديم كه از وجود اين وجه در اين فيلمها به عنوان نكته ای منفي ياد شود. اما چطور ميشود كه بحث شعارزده بودن فيلمها مطرح ميشود؟ اين كه طرح يك شعار در فيلم جنگي نكته ای منفي در آن است؟ به نظرم پاسخ اين سوال در يك كلام قابل بيان است و آن هم وجود نگاه سطحي در كسي است كه موضوع را تحليل ميكند. نگاهي به فيلمهاي حاتميكيا، ، كمال تبريزي، درويش و ملاقليپور بيندازيم، اين فيلمها به درستي نشان ميدهند كه سينماي جنگ در ايران چقدر قوي بوده و چه ارزشهايي در آن نهفته است.
به فيلمهاي اين فيلمسازان سرشناس اشاره كرديد. با در نظر گرفتن كارهايي كه اين كارگردانان انجام دادهاند و مدت زماني كه از پايان جنگ ميگذرد، تصور ميكنيد هنوز موضوعاتي از جنگ هشت ساله وجود دارد كه بتواند در قالب فيلم سينمايي مطرح شود و در عين حال براي مخاطبان جذابيت و تازگي نيز داشته باشد؟
كافي است كتابهاي حبيب احمدزاده را بخوانيم تا دريابيم كه همچنان تعداد بسيار بالايي از داستانها و موضوعات درباره دفاع مقدس وجود دارد كه هنوز به فيلم سينمايي تبديل نشده و اگر سرمايهگذاري وارد ميدان شود تا از توليد فيلمهايي با داستانهاي كتابهاي او حمايت كند، ميتواند مجموعه ای از فيلمهاي ارزشمند به آثار جنگي سينماي ايران افزوده شود.
پس همچنان ميتوان سينماي دفاع مقدس را در ايران گروهي از فيلمها دانست كه جذابيت خود را براي مخاطب دارا هستند و در صورت سرمايهگذاري در اين عرصه ميتوانند مخاطب را راهي سالن سينما كنند.
دقيقا همين طور است، اگر داستان مناسب و كارگرداني كه شناختي درست از جنگ دارد با حمايت و سرمايه ای مناسب همراهي شوند، آن گاه سينماي جنگ در ايران ميتواند جاني تازه بگيرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر