جمعه، مهر ۱۲، ۱۳۹۲

مصاحبه ی نیکی کریمی با روزنامه ایران

مصاحبه ی نیکی کریمی با روزنامه ایران که در تاریخ سی و یکم شهریور ۹۲،شماره ۵۴۶۷ منتشر شده را نقل می کنم.

خانم كريمي، تازه از سفر آمده‌ايد ازمراسم بزرگداشتتان‌بگوييد... 

جشنواره استراليا يك جشنواره ايراني بود،جشنواره‌اي كه به فيلم‌هاي ايراني مي‌پرداخت. در اين رويداد فيلم‌هاي زيادي از آثاري كه هم‌اكنون بر پرده سينماها است تا فيلم‌هاي قديمي‌تر نشان داده شد. برنامه گسترده‌اي بود. يك هفته در سانس‌هاي مختلف نمايش فيلم بود. سه فيلمي كه ساخته بودم «سوت پايان، يك شب و چند روز بعد » را نشان دادند به همراه يكي از فيلم‌هايي كه بازي كرده بودم « فيلم دو زن». در مجموع برايم خيلي لذت بخش بود.






اين توجه برون مرزي به تمام گونه‌هاي سينمايي ساخته شده در ايران وجود دارد يا تنها از منظر اجتماعي نگاه خاص و با دقتي دارند؟

اگر اين نوع توجه نيز وجود دارد، به خاطر اين است كه جشنواره معمولاً جاي نشان دادن فيلم‌هايي است كه اتفاقي خاص در يك كشور را بازگو مي‌كنند يا اين‌كه به يك مسئله خاص پرداخته‌اند، به هرحال بايد فيلم يك اهميت خاص و تازگي ويژه داشته باشد تا مدنظر داوران جشنواره قرار گيرد.

درقالب يك مثال از جشنواره كن مي‌گويم. دراين جشنواره بخشي وجود دارد به نام «نوعي نگاه ديگر» و اين يعني يك نوع نگاه متفاوت، واين نگاه خاص شايد در گونه‌هاي فيلمسازي كمدي يا اكشن كمتر از ژانر اجتماعي باشد. به خاطر اين‌كه گونه اجتماعي سينما بيشتر مورد توجه جشنواره‌هاي خارجي قرار مي‌گيرد.

گفتيد كه در استراليا فيلم «دو زن » شما اكران شد،آن هم در مراسم بزرگداشتتان، چرا «دوزن»! فيلمي كه در جشنواره سينمايي كشور خودمان داوران اعتقادي به بازي خاص از شما نداشتند، جايزه‌اي برايتان در برنداشت در حالي كه تماشاگران آن دوره جشنواره فجر نگاهي ديگر به بازي «نيكي كريمي» در آن فيلم داشتند. معتقد نيستيد داوران خارجي ديدگاه نزديكي به تماشاگران ايراني دارند و فيلم شناسي دلخواه مردم ايران را بيشتر مي‌شناسند؟

سؤال جالبي است. (با لحني توأم با خنده) آن جا اين سؤال را مطرح نكردم كه چرا «دوزن»؟ ولي فكر مي‌كنم احتمالاً مدير جشنواره اين فيلم را ديده و پسنديده بود.

 كمي از فضاي جشنواره و بزرگداشتتان خارج شويم و برويم به چرخه زمان، برويم به گذشته، به كودكي شما و مدرسه، جايي كه براي اولين مرتبه نقش بازي كرديد آن هم در فضاي تئائرهاي مدرسه‌اي، انتخاب حضور در فضاي بازيگري در آن زمان، تصميم شما بود يا كسي اين توانايي هنري شما را تشخيص داد؟

هميشه گفتم، علاقه اصلي‌ام به ادبيات است، ازكودكي خواندن متون ادبي و كتاب به‌طور جدي در برنامه‌هاي زندگي‌ام نقش داشت تا همين الان،آن زمان در مدرسه‌اي كه مشغول به درس خواندن بودم گفتند چه کسی تمايل دارد تئائر كار كنند. من هم گفتم: «دوست دارم تئاتر بازي كنم» وخودم دنبال متن گشتم، نمايشنامه‌اي نيم ساعته كه مناسب سن وسال هم مدرسه‌اي هايم باشد. متن پيدا شد و آن تئاتر به اجرا درآمد. پس از آن خودم شروع به نمايشنامه‌نويسي كردم، متن‌هاي كوتاهي مي‌نوشتم و تئائر اجرا مي‌كرديم.




 وقتي تصميم به صحبت از بازيگري باشد كه «زن» را در سينماي ايران ملموس وحقيقي به تصوير بكشد؛ با مخاطب ارتباطي نزديك برقرار كند، ذهن ناخودآگاه به سمت «نيكي كريمي » و كارآكتر‌هايي چون «سارا»،«پري»،«مهتاب»و...كشيده مي‌شود. برشي واقعي از زندگي زناني را كه درجامعه ما وجود دارند، بازي كرديد؛ زناني كه روايت داستان‌ها در گذر ذهن آن‌ها از مشكلات مي‌گفت.زناني كه در سياهي نماندند و زندگي را هماهنگ با عرف جامعه طي كردند، حضور در فضاي داستان‌هايي با چنين مضاميني، در كنار كارگرداناني كه دغدغه شان رفع آسيب‌هاي اجتماعي بود انتخاب شما بود يا تقدير؟

 واقعاً و كاملاً انتخاب شده بود. بهتر است اين‌گونه بگويم كه هم انتخاب كردم و هم شانس آوردم كه چنين نقش‌هايي نيز به من پيشنهاد شد. ازميان فيلم‌هاي زيادي كه آن زمان رد مي‌كردم، فيلم‌هايي با چنين مضاميني‌ را انتخاب مي‌كردم، مي‌توانستم نقش‌هاي ديگري را انتخاب كنم،نقش‌هايي كه به آسيب‌ها نمي‌پرداخت و حرفه بازيگري‌ام نوعي ديگر و در فضايي ديگر پيش مي‌رفت، اما قصدم سمبل‌سازي از آدمي بود كه شرايط سخت زندگي خود را تغيير مي‌دهد، بحث سمبل‌سازي در فيلم‌هايي چون «سارا»،«پري»،«بوي پيراهن يوسف»،«برج مينو»،«ديوانه از قفس پريد» و فيلم‌هاي خانم ميلاني كه دراين مبحث خود حرف بسيار دارند،...ادامه يافت.

 در مقطعي از تاريخ فيلمسازي ايران، گويي نگاه اجتماعي بر تم و درونمايه فيلم سايه مي‌اندازد. شايد فيلمساز در كسوت هنرمندي قرار مي‌گيرد كه در پي تاثيرگذاري فيلم بر يك نگاه نگرش كلان اجتماعي است. فيلم «زن دوم» با بازي شما هم در رديف همين‌گونه فيلم‌ها قرار مي‌گيرد.

نمي توانم داستان‌هاي زيادي را كه در مقطع‌هاي مختلف زندگي‌ام از بازخوردهايي كه گرفتم نقل كنم. آدم‌هايي كه حتي خارج از ايران آمدند و گفتند چقدر در تغيير روش زندگيشان تاثير‌گذار بوده است.
 يكي از نمونه‌ها زني بود كه ايراني هم نبود، خانمي در كشور سوئد، مرا كه ديد به سويم آمد و با صدايي بغض دار كه متأثر از حس دروني‌اش بود گفت:« وقتي فيلم «زن دوم» را ديدم، ناگهان فضاي زندگي‌ام تغيير كرد، فيلم مرا از بغضي چند ساله نجات داد راهي مؤثر براي خروج از شرايط نامناسب زندگي‌ام پيش رويم گذاشت. خوشحالم كه شانس حضور در فيلم‌هايي را داشتم كه نقش زن موفق در گذر از بحران‌ها را به من دادند؛ تا سهمي در تغييردرست فضاي جامعه و ديدگاه جامعه‌ام داشته باشم.

اما راست مي‌گوييد سال‌ها قبل پرداختن به اين‌گونه فيلم‌ها شرايط ديگري داشت. زياد آسان هم نبود،هنوز هم زياد راحت نيست،خلاصه هميشه طبقه سنتي و مدرن وجود داشته است. 

به نظر من سينما قطعاً مي‌تواند از مرحله سرگرمي عبور كند و اين را از خودم و فضاي زندگي‌ام بعد از ديدن يك فيلم خوب و آموزنده مي‌گويم، فيلم وقتي رئال باشد، با زندگي‌ام ملموس و تاثيرگذار خواهد بود.مي تواند نقطه نظرهاي تازه‌اي برايم همراه داشته باشد و فكر مرا به دنياي جديدي باز كند، وقتي اين تاثير را در خود مي‌بينم قطعاً تماشاگران ديگر نيز با ديدن يك اثر خوش ساخت كه براي هر پلان آن سنجيده فكر شده است، تاثيرمناسبي خواهند گرفت. 

تصورم اين است نسل ما در فيلم‌هايي كه ساخته شد، كم تاثير نبود و هر كدام از آثار موفق شد ايده‌اي نو داشته باشد و حرفي را منتقل كند.

جايي خواندم در مورد فيلم «زن دوم » گفته بوديد، ده سال براي ساختن اين فيلم صبر كرديد، از زماني كه كتاب «زن دوم » نوشته خانم طائرپور را خوانديد تا زماني كه مقابل دوربين سيروس الوند كارگردان اين فيلم قرار گرفتيد تا «مهتاب» داستان باشيد، زماني كه كتاب را مي‌خوانديد ميان سطرهاي آن چه حسي را دنبال مي‌كرديد كه اهميت ساخت فيلمي با روايت داستان آن كتاب برايتان پررنگ شد و پيشنهاد ساخت فيلم را به نويسنده داستان داديد. از ده سال صبر براي رسيدن به مقصود بگوييد، فيلم در نهايت همان شد كه مي‌خواستيد؟

من كتاب‌هاي زيادي را به فيلمسازان پيشنهاد دادم، بعضي‌ها فيلم شدند و بعضي‌ها نه، مثل فيلم «نيمه پنهان» كه برگرفته از كتاب «بعد از عشق» خانم فريده گلبو بود

. بعد از آن كه «بعد از عشق» را خواندم، به خانم ميلاني پيشنهاد ساخت فيلمي با داستان اين كتاب دادم و ايشان نيز سريع اين فيلم را ساخت.

درمورد «زن دوم »، بله، زمان خيلي گذشت، واقعاً پيگيري ساخت اين فيلم را با خانم طائرپورداشتم. البته خودشان نيز علاقه زيادي به ساخت فيلمي با چنين قصه‌اي داشتند، به كارگردانان زيادي براي ساخت اين فيلم فكر كرد تا اين‌كه در نهايت آقاي سيروس الوند كارگردان «زن دوم» شد.

در مجموع از ديدگاه من فيلم دلچسب و قشنگي است. از آن كارهايي بود كه دوست داشتيم اتفاق بیفتد و شد.



براي حضور در چه نوع فيلم‌هايي «بله » قاطع مي‌گویيد و به چه فيلمنامه‌هايي «نه» محكم به زبان مي‌آوريد؟

به خصوص دراين چند سال گذشته به فيلمنامه‌هاي سطحي قطعاً گفتم «نه». 

اگر فيلمنامه‌اي با عقايد شخصي‌ام هماهنگ نباشد ارزش‌هاي فكري‌ام را زير سؤال ببرد، مي‌گويم «نه».

 فيلم‌هايي با روايت‌هاي دم دستي را دوست ندارم. خواندن يك فيلمنامه خوب،واقعاً لذت بخش است. وقتي فكر مي‌كني فيلمساز مدرن و به روز مي‌انديشد، يا ايده‌اي را مطرح مي‌كند كه مي‌پسندي، باعث مي‌شود كه آدم سريع به اين‌گونه فيلمنامه‌ها «بله » بگويد.

 «نيكي كريمي» حضورش بر پرده سينما خلاصه نمی شود، دنياي ترجمه كتاب و عكاسي دغدغه‌هاي او را شكل داده است.... البته كارگرداني هم شما را در فضاي خود ديده است، از چه زماني، چرا و چه شد كه تصميم گرفتيد از مقابل دوربين به پشت دوربين برويد؟

اين كار، بيشتر به خاطر علاقه‌ام به ادبيات بود،تصور مي‌كنم بازيگري تا يك مرزي مي‌تواند تخيل را جامه عمل بپوشاند. مي‌دانستم كه بايد فيلم بسازم تا بتوانم آنچه دوست دارم را به مخاطب بگويم.

نخستين سال‌هاي ورودم به دنياي سينما، آن جسارت كافي براي فيلمسازي را نداشتم،زمان گذشت تا اين‌كه عكس گرفتم، دستياري را تجربه كردم،فيلم كوتاه ساختم تا اين‌كه به آنجا رسيدم كه اين توان را در خود ديدم كه الان مي‌توانم فيلم اولم را بسازم و ساختم.

 شما در فيلم هايتان خيلي «زن» هستيد، يك «زن» آشنا،كه مخاطب به راحتي مي‌تواند خود را در دنيايي كه به تصوير مي‌كشيد ببيند؛ يا با خود زمزمه كند» اين چقدر زندگي مرا به تصويركشيده است» اين گفتن از «زن»‌ها، زن‌هايي كه بايد سكوت را شكسته، ازحصار خارج شده و توانايي‌هاي خود را رشد داده و همراه جامعه مسير ترقي را طي كنند بيشترين كارآكترهايي است كه «نيكي كريمي» را در كسوت آنها ديده‌ايم چرا انتخاب اين نقش‌ها؟

زن‌ها توانايي گسترده‌اي دارند.مي توانند كارهاي زيادي را انجام دهند، همان طور كه اين روزها به وضوح درجامعه اين‌گونه زن‌ها را مي‌بينيم، زن‌هايي شاغل كه در كنار حرفه و حضور در جامعه درجايگاه همسر و مادر هم خوش مي‌درخشند، بعد از رسيدگي به زندگي و خانواده، حتي خلوتي دارند در گوشه همان كانون خانه، به طور مثال مي‌نويسند، نقاشي مي‌كنند، به كارهاي مختلف براي رشد خلاقيت و موفق بودن در روزگار امروز نيز بپردازند. 

زن بودن مي‌تواند بعد‌هاي مختلفي داشته باشد، تنها دريك بعد خلاصه نشود. البته اگر يك زن بخواهد كه اين‌گونه باشد. بارها اين جمله را شنيده‌ايم، از مردها شنيده‌ايم كه مي‌گويند «خب زن است ديگر!»،چرا اين را مي‌گويند؟!، براي اين‌كه زن‌هايي را ديده‌اند كه نمي‌خواهند توانايي‌هاي خود را باور كنند. 

و اما تأكيد مي‌كنم كه من آفرين مي‌گويم به زن‌هاي ايراني ،چه زن‌هاي هم نسل خودم،چه هم نسل مادرم و چه نسل‌هاي اين روزها كه هميشه تلاش كردن در جامعه را تداوم بخشيده‌اند. زناني كه مي‌خواهند هويت مستقل داشته باشند، مبارزه كنند وبراي پيشرفت خود در برابرمانع‌ها تسليم نشوند.

به اميد روزي كه ارزش واقعي زن ايراني هم براي ديگران و هم براي خودش مشخص بشود، اين واژه را «خودش» را براي اين به كار مي‌برم كه خيلي از زن‌ها ارزش خود را نمي‌دانند

زماني كه فيلم «عروس» اكران شد اكثر مخاطبان مي‌رفتند كه يك بازيگر تازه وارد شده به دنياي سينما ببينند، ستاره‌اي كه هرچند با چهره خود به جامعه معرفي شد ولي در فيلم‌هاي بعدي، ديگر چهره‌اش حرف اول را مي‌زد ، خود من تا مدت‌ها «نيكي كريمي» را پس از فيلم «عروس» با چهره‌اي با گريم‌هاي سنگين به ياد دارم، گريمي كه رنج و خستگي ناشي از تلاش براي رسيدن به حق را به مخاطب انتقال مي‌داد، خيلي زود دنياي بازيگري حرفه‌اي را شناختيد واز قالب بازيگر يك بعدي و چهره محور خارج شده و به اجتماع نزديك شديد،از اين شكست فضاي كاري و ورود به دنياي حرفه‌اي هنرهفتم بگوييد؟

دقيقاً درست مي‌گوييد، مثلاً روزهاي ضبط فيلم «سارا» خوشحال مي‌شدم كه آقاي معيريان يك چيزي حدود دوساعت چين و چروك با چسب و لاتكس روي صورتم ايجاد مي‌كرد.

 يا آقاي مهرجويي در لحظه‌هاي آخري كه مي‌خواستند پلان را بگيرند مي‌آمد و با يك شانه،ابروهايم را رو به پايين مي‌كشيد تا به خستگي ظاهري زني كه بايد كارآكتر آن را بازي مي‌كردم، نزديك ترشوم. 

هميشه از اين‌كه بازيگري باشم كه جامعه با تصويرم مرا در ذهن داشته باشد، فراري بودم، دوست داشتم پردازش به نقش هايم مرا در سينما مورد توجه قرار دهد.

 قبل از ورود به سينما كتاب زياد خوانده بودم، مسير طي شده در سينماي جهان را مطالعه كرده بودم، مي‌دانستم صرفاً ورود يك بازيگر به سينما اصل نيست، بقاي مناسب او در دنياي سينما اهميت دارد. تنها با يك چهره مناسب نمي‌توان تا مدت‌ها باقي ماند.

 دوست نداشتم «بازيگري عروسكي» شناخته شوم، تمايلم اين بود، مردم با فيلم‌هايي كه بازي كردم و نقش‌هايي كه به تصوير كشيدم، تفكرم را بشناسند.

 مرد كارگردان بودن در فضاي سينماي ما سخت است، چه برسد به اين‌كه در چنين شرايطي يك زن بخواهد كارگردان باشد آن هم سازنده فيلم‌هايي با سوژه‌هاي خاص! از دنياي متنوع سوژه فيلم‌هاي خود بگوييد؟

كار اولم را كه بدون مجوز ساختم، مي‌دانستم كه بايد اين فيلم را بسازم، آن زمان مجوز گرفتن دشواري‌هاي خاص آن مقطع زماني را داشت، تمايل داشتم فيلم در زمستان ساخته شود. نمي‌خواستم يكسال صبركنم كه آيا مجوز مي‌دهند يا نه، پس به اين نتيجه رسيديم كه بايد شروع كنيم و فيلمبرداري را آغاز كرديم. با فضاي فيلمسازي بيگانه نبودم، فيلم بازي كرده بودم.
فيلمسازي هر كجاي جهان كه باشي براي خانم‌ها سخت است. به همين دليل، تعداد زن‌هاي كارگردان در سينماي كل جهان، آمار زيادي نيست.

 چه سختي‌هايي دارد؟

فيلمسازي كاري است كه بايد بیست و چهار ساعته فكر و زمان و تمركزت معطوف آن باشد. معمولاً خانم‌ها بخشي از زندگي‌شان به خانواده، زندگي و... درگير است و بخشي از وجودشان به كار و شغل‌شان مشغول مي‌شود.

كارگرداني، هنري حرفه‌اي است كه هم انرژي فيزيكي مي‌خواهد و هم انرژي ذهني. بنابر اين بايد تمركز دقيقي بركار خود داشته باشيد و درنهايت هم فيلم به نام شما ثبت مي‌شود، هر فردي هم دوست دارد كه فيلمش خوب ديده شود، براي همين شايد اين نياز به تمركز و زمان مناسب باعث شده كه زن‌ها كمتر اين شغل را انتخاب كنند. به‌طور مثال نگاهي به تعداد كارگردانان زن در سينماي هاليوود با آن گستردگي بيندازيد شايد آمار به ده نفر نرسد. من واقعاً از عملكرد زنان كارگردان كشورمان لذت مي‌برم. كارگردان‌هاي زن فعال و پويايي در كشور ما وجود دارند، فيلم‌هايي كه در ميان آثار سينمايي كشور ما ماندگار و با ارزش هم هستند. مشكلات كارگرداني در ايران هم براي زن‌ها هست و هم مردها،گذر از هفت خوان فيلمسازي براي هر دو قشر وجود دارد. ولي براي زنان بيشتر است، چون ايران در كل كشور آقايان است.با تمام اين سختي‌ها، فيلمسازي با تخيل و روياي كارگردان در ارتباط است، تو در جايگاه يك كارگردان آنچه دوست‌داري را مي‌سازي و به تصوير مي‌كشي، بنابراين فيلمسازي زیباست.

فيلمنامه نويسان دنياي خاصي دارند. وقتي با آن‌ها براي گفت‌وگو تماس مي‌گيريم با اين جمله شان پشت خط تلفن مواجه مي‌شويم:«دارم فيلمنامه مي‌نويسم، وقت ندارم،تمركزم به هم مي‌ريزد» اطرافيانشان هم مي‌گويند به محلي خلوت رفته‌اند، شما وقتي مي‌نويسيد خلوتگاهتان كجاست و دنبالتان بايد كجا گشت؟

اين كه يك خلوت براي نوشتن باشد ايده‌آل‌ترين شكل است، حتي بهتر است تلفن‌ها را خاموش كرد و تنها به نوشتن تمركز داشت.من سعي مي‌كنم برنامه‌ريزي زندگي‌ام را تغييردهم. زمان حضور در فضاهاي ديگر زندگي‌ام را كم كرده و بيشتر بنويسم،اما ناپديد نمي‌شوم

 مثل اين‌كه نوع نگاه شما در فيلمسازي هم در تداوم همان خط فكري نقش‌هاي خاص است؛ گاه در فيلم‌هايتان به فضاهاي تازه‌اي نظر داريد؛ فضاهايي كه نمي‌توان رفت...

فيلم بايد محتوا و حرف با مخاطب داشته باشد، وقتي به حضور در فيلم‌هاي با ارزش تمايل دارم، فيلمي هم كه مي‌سازم بايد با مخاطب حرف بزند.

 در بيش از پانزده جشنواره بين‌المللي داور بوده‌ايد با اين تجربه از ديدگاه شما داوري حرفه‌اي چه لازمه‌هايي نیازمند است؟

واقعاً نمي‌توانم مقايسه كنم، براي اين‌كه اگر بخواهم واقعيت را بگويم با احترام زيادي كه براي همه اهالي سينما قائل هستم،آنچه مي‌شنوم اين است كه داوري‌هايي كه درفضاي جشنواره‌هاي داخلي صورت مي‌گيرد بيشتر داور نيست كه تصميم مي‌گيرد،وقتي رأي، اصل نظر آن داور نباشد به اين نتيجه مي‌رسيم كه مسائل مختلفي براي انتخاب وجود دارد كه هيأت داوري به چنين رأي‌ مي‌رسد. پس بنابر اين درست نيست كه من نيز بخواهم آن را با داوري در كشورهاي ديگر مقايسه كنم، از جشنواره كن تا جشنواره‌هاي ساده‌تر وقتي در تيم داوري حضورداشتم، شاهد اعمال نفوذ در فضاي عقيده و نظر داور نبودم.

 داوري درست در دنياي سينما از ديدگاه شما چگونه است؟

داوري درست مي‌تواند خيلي دموكراتيك اتفاق بيفتد. در مناسب‌ترين فضاهاي داوري كه حضور داشتم اين‌گونه بود كه شما نظر خود را روي كاغذ مي‌نويسي و درنهايت رأي‌گيري مي‌شود. در اشتباه‌ترين داوري‌هايي هم كه ديدم، سعي مي‌كردند رأي طرف را عوض كنند. به اين صورت كه مثلاً وقتي تو نظر مي‌دهي كه به عقيده ات يك فيلم با ارزش است ديگران سعي مي‌كنند با بزرگ نمايي نقص‌هاي فيلم، تو را متقاعد كنند كه نظر خود را تغيير دهي. در حالي كه هنر متقاعد كردني نيست، هر فردي با زاويه ديد خود، دوران حرفه‌اي كه گذرانده و كتاب‌هايي كه خوانده، آدمي است كه اكنون نظر مي‌دهد. در داوري درست اجبار و متقاعد كردن بي‌رنگ است.

 خيلي كم پيش مي‌آيد، فردي در شاخه‌هاي مختلف هنري حضور داشته باشد و از قضا در همه شاخه‌هاي انتخاب كرده‌اش موفق باشد،شما از جمله افرادي هستيد كه عكاسي، بازيگري، كارگرداني، ترجمه و...در پرونده كاري‌تان وجود دارد كه هيچ كدام شايد بي‌نقص نباشد ولي بي‌محتوا و ضعيف نيست. اين رسيدن به انتخاب‌هاي درست و شناخت صحيح از خود را برگرفته از چه مي‌دانيد؟

خوشحالم كه اين ديدگاه از من وجود دارد. من سه سال است فيلم نساخته‌ام، احساس مي‌كنم جامعه رخوتي داشت كه به من نيز رسوخ كرده بود. ولي در مجموع وقتي تصميم به آغاز كاري مي‌گيرم سعي مي‌كنم تصميمم را به فعل برسانم و انجام مي‌دهم، حالا فكر مي‌كنم «دلي» بودن ماجرا از همه عوامل ديگر حداقل در وجود من مهمتراست.

از جنس بازيگراني هستيد كه تا مدت‌ها بعد از پايان روزها فيلمبرداري در دنياي كارآكتر خلق شده خود باقي مي‌مانيد؟

فيلم‌هاي زيادي بوده كه اين طور بوده است. 
«من همسرش هستم»،«سه زن» وتئائري كه آخرين بار بازي كردم«شام با دوستان»،«ديوانه از قفس پريد»،«رواني» و «تختي» از جمله آن آثار بود.

 البته به مرور ياد مي‌گيري كه سريع‌تر از فضاي نقش خارج شوي. شايد باورتان نشود من با فيلم «دوزن» جشنواره‌هاي زيادي رفتم ولي تا يك سال توان ديدن پنج دقيقه آخر فيلم را نداشتم. به خاطراين‌كه ما دو روز براي ضبط اين پلان كار مي‌كرديم و من گفته بودم در اين دو روزهيچ كس با من حرف نزند،يادم مي‌آيد بعضي عوامل فيلم خيلي برايشان جا نمي‌افتاد كه چرا، ولي مي‌دانم اگر من آن تمركز دو روزه براي رسيدن به فضاي پلان پاياني فيلم را انجام نداده بودم، نتيجه آن گونه كه شد، نمي‌شد.




 كنار يك كارگردان معمولي هيچ وقت ديده نشده‌ايد؟

كار با كارگردانان مطرح، يك انتخاب دوطرفه بود، اما دوست دارم با كارگردانان نسل جديد، كارگردانان فيلم اولي كار كنم تا با نگاه تازه ها نیز اشنا شوم .

 در جوار كارگردانان خبره كار كردن چقدر در مسيرفيلمسازي‌هاي خودتان كمك بود؟

خيلي تاثير داشتند، هرچيزي كه در كنار كار با آن‌ها دوست داشتم يا دوست نداشتم بالاخره در كارم اثرگذاربود.

 چرا نيكي كريمي در تلويزيون كم پيداست؟

واقعيت اين است كه فيلمنامه‌هاي تلويزيوني اصلاً بد نيست، ولي از اين‌كه در يك سريال، يك سال يا حتي بيشتر سر يك صحنه باشم، برايم سخت است.

 جالب است كه در مصاحبه‌اي در مورد تئائر هم، همين را گفته بوديد، اين‌كه يك مدت طولاني در يك فضا باشم برايم دشوار است، اين دوري از فضاي تكراري از چيست؟

آدمي هستم كه روحيه يك جا ماندن را ندارم، دوست دارم سريع بروم سر كاري ديگر، فيلمي ديگر را در مكاني تازه و دنياي تازه تجربه كنم. ولي اگر داستان سريال يا تئاتري مرا جذب كند، مي‌مانم و از تكراري بودن فضا نيز خسته نمي‌شوم. وقتي علاقه ايجاد شود براي من با اين روحيه يك نوع مديتيشن محسوب مي‌شود. در نهايت نكات تازه‌اي ياد مي‌گيرم.

 «شام با دوستان» تنها حضورتان در صحنه تئاتر بود، دنياي تئاتر يعني تمرين در فضاي يكنواخت، آن هم ماه‌ها و در پس آن تكرار بازي با يك فضا . آيا باز در فضاي تئاتر از شما خواهيم ديد؟

تجربه خوبي بود كه نكات زيادي از آن ياد گرفتم، ولي كماكان براي من كه صبر و تحمل ندارم، سخت است. تجربه كردن خوب است حال در هر زمينه‌اي، اين‌كه باز در فضاي تئاتر خواهم بود يا نه اجازه بدهيد الان جواب ندهم. چون واقعاً جواب صريح را نمي‌دانم. شايد الان بگويم نه ديگر تجربه نكنم، ولي بعد شرايطي پيش آيد و نمايشنامه‌اي توجه‌ام را جلب كند كه مشتاقانه بار ديگر بازي در تئاتررا تجربه كنم.





 مثل اينكه سينما را از تئاتر و تلويزيون بيشتر دوست داريد؟

قطعاً.

 و احياناً برنامه‌هاي بعدي‌تان بيشتر بر كارگرداني متمركز است؟

اگر شرايط مهيا باشد فيلمسازي را ترجيح مي‌دهم اما باز هم اميدوارم كه آن قدر فيلمنامه‌هاي خوبي نوشته شود كه همه ما بخواهيم بازيگري را ادامه دهيم.

از پشت لنز دوربين نگاه كردن به سينما چه تفاوت‌هايي دارد؟

خيلي متفاوت است، كارگرداني پر از مسئووليت است.

 اگر بخواهيد فيلمي از ميان فيلم‌هايي كه بازي كرديد را براي تماشا انتخاب كنيد دستتان براي برداشتن كدام يك از ميان گنجه فيلم‌هايتان دراز مي‌شود و چرا؟

فيلم زياد مي‌بينم ولي نمي‌نشينم فيلم‌هاي خودم رانگاه كنم.

 چرا چند سالي است كارهاي خيلي خاص با كارآكترهاي ويژه از شما نديديم؟

وقتي جامعه از فضاي حرفه‌اي برخوردار نباشد اين فضا به سينما نيز منتقل مي‌شود،در اين دو،سه ساله فيلمنامه‌هاي زيادي پيشنهاد شد ولي در خيلي از فيلم‌ها دوست نداشتم حضور داشته باشم. در بعضي نيز به خاطر اين‌كه مشغول فيلمسازي بودم نتوانستم حضور بيابم.

 به هر حال مي‌خواهم بگويم دراين چند سال انتخاب زيادي نداشتم. يعني فيلمنامه‌هاي شاخص و خوبي نخواندم. خودتان ببينيد در اين چند ساله چه فيلم‌هايي ساخته شده است، بهترين فيلمي كه در اين چند سال بازي كردم «من همسرش هستم» بود كه براي بازي درآن نامزد دريافت جايزه نيز شدم.

 اما استادان سينمايي ما در اين چند ساله چه ساخته‌اند؟ در مقوله بازيگري يك مسئله دوطرفه مطرح مي‌شود. بايد كارگردان خوب باشد تا بازيگري خوب بازي كند. دراين چند سال در فيلم «خيابان‌هاي آرام» ساخته آقاي تبريزي نيز بازي كردم كه فيلم خوبي بود ولي نشد كه اكران شود.

 اكران نشدن فيلم چه پيامدي دارد. اين‌كه فيلمي مي‌سازيد يا در فيلمي بازي مي‌كنيد،فيلمي كه حرفي براي مخاطب دارد اما دست آخر به روي پرده نمي‌آيد...

آدم فيلم بازي مي‌كند كه ديده شود بعد مي‌بيند تمام زحمت‌هايي كه براي ساخته شدن آن فيلم كشيده شده با اعمال سليقه به فنا مي‌رود.

 فضاي باز و حرفه‌اي چگونه به ترقي هنرمندان كمك مي‌كند؟

سؤالي كه هميشه خبرنگارهاي خارجي از ما مي‌پرسند اين است كه واقعاً شما چگونه اين فيلم‌ها را مي‌سازيد؟ و من مي‌گويم: ما از كشوري هستيم كه يكي از قديمي‌ترين كشورهاي جهان است،تاريخ و تمدني كه ما داريم،فرهنگ وشعري كه ما داريم اينها همه پيش‌زمينه سينماگراني است كه از اين دنيا مي‌آيند و فيلم مي‌سازند.

 ولي درعين حال هميشه دلم براي سينماگرانمان مي‌سوزد،براي اين‌كه هيچ وقت نمي‌توانند آن گونه كه دوست دارند فيلم خود را بسازند، قادر نيستند فيلمنامه‌اي را به تصوير بكشند كه درست دلخواهشان است، امكانات لازم را ندارند. امكانات كه مي‌گويم منظورم هلي كوپتر و هواپيما و... نيست مقصودم اين است كه به آن‌ها پروبال داده شود.

 مثلاً وقتي در جشنواره‌هاي مختلف جايزه بردم، شايد دو خط دريك روزنامه نوشته شد. در دنيا به هنرمندانشان توجه ويژه مي‌كنند و بالطبع هنرشان نيز رشد سريعتري دارد.

 درايران همه ما عادت كرديم به ناديده شدن و ناديده گرفته شدن و به نظرم اين بدترين معضل است. بايد به هنرمند عرصه داد، موقعيت براي افرادي كه در فضاي سينما فعال هستند ايجاد كرد، بايد بخش خارجي تقويت شود، بايد بازاريابي براي فيلم هايمان انجام گيرد،

 فيلمسازان ايراني وقتي فيلمي مي‌سازند، خودشان فيلم‌شان را مي‌گذارند زيربغل و مي‌روند كشورهاي مختلف واكران مي‌كنند،اين كمك‌هايي است كه يك سازمان سينمايي بايد انجام بدهد و اين كمترين دلگرمي است كه سازمان سينمايي مي‌تواند به هنرمندان اين عرصه بدهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر