شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۴

به یاد مارلون براندو (Marlon Brando)

دیروز سوم اوریل سالگرد تولد مارلون براندو بازیگر به یاد ماندنی سینما بود که به همین خاطر بخشی از کتاب اواز هایی که مادرم به من اموخت (سرگذشت مارلون براندو) ترجمه نیکی کریمی را نقل می کنم:
«این داستان پایانی ندارد. اگر می دانستم ،خوشحال می شدم به شما بگویم .درست همان طور که نمی دانم پیشتر از ان که با دستان گشاده در انتظار ظهور ان معجزه ها زیر درخت نارون در انتهای خیابان سی و دوم بنشینم کجا بودم،پس از این هم برای خودم معمایی خواهم بود در دنیایی که هنوز هم گیج و متحیرم می کند.

با این که زندگی تفسیر ناپذیر باقی می ماند ،در این که در ناشناخته فرا زمان کجا خواهم بود ،جایی برای کنجکاوی نمی بینم ولی مطمئنم که وقتی نفسم به اخر می رسد ،از ان چه در خیابان سی و دوم بودم ،شگفت زده تر نخواهم شد.



هر وقت خودم را در حالی مجسم می کنم که شب هنگام ،در جزیره ام وقتی نسیمی نرم و ملایم می وزد ،نشسته ام ،ذهنم ارامش پیدا می کند.

با دهانی باز و سری به پشت خم شده ،در حال تماشای نقطه های نورانی گذرا ،در انتظار ان درخشش خوفناکم تا مرا با خود از این سوی اسمان سیاه به ان سو بکشاند و خاموشم کند ،دیگر دستانم را نمی گشایم ،ولی هرگز از انتظار کشیدن برای جادویی دیگر خسته نمی شوم.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر