نیکی کریمی در مصاحبه ای که با نشریه «زنان امروز » داشته به مطالب متنوع مختلفی اشاره کرده، از نمایشگاه عکس «گل مردگی» و تاثیر زنده یاد عباس کیارستمی تا فیلمسازی و تهیه کنندگی در سینمای ایران و...این گفتگوی نیکی کریمی با فرانک ارتا که در شماره ۳۲ نشریه«زنان امروز»(فروردین و اردیبهشت۹۷) منتشر شده است.
تازه ترین کار هنری که از تو دیدم نمایشگاه عکس هایت بود با نام «گل مردگی» که بهمن ماه سال گذشته در گالری اعتماد (باغ نگارستان) افتتاح شد ،نمایشگاه موفقی بود؟
نمایشگاه انفرادی جهان پیچیده ی هر شخص را نشان می دهد ،حرفی که زدم برایم بسیار مهم بود،بیش از هر چیزی به این نتیجه معتقد هستم و این که کاری مفید ارائه کنم.
یعنی در فرایند خلاقیت هست،اما تولید و نتیجه موثرتر است؟
بله،به نظرم همه کارهای هنری به هم وابسته اندو به خصوص برای من این کنکاشی درونی است تا بتوانم خودم را بهتر بشناسم و ببینم در میان عکاسی ،ترجمه،نوشتن،بازیگری و فیلمسازی حالا برایندش برای خودم چیست.
همه این ها دنیای شخصی من است که با دیگران در میان می گذارم،در نتیجه،رضایت من وابسته به علاقه ام است،یک مورد دیگر این است که به کار و تولید اعتقاد دارم و اگر کاری را شروع کنم ،دنبال می کنم تا تمام کنم و به نتیجه برسانم.
بین این نمایشگاه با دو نمایشگاه عکس قبلیت فاصله ای افتاد،اولین نمایشگاه عکست با عنوان «افق ها» در سال ۸۸ در گالری گلستان و نمایشگاه بعدیت هم در گالری کورت یارد امارات برگزار شد ،چرا این قدر فاصله افتاد؟
یکی از دلایلش این بود که من یک سری عکس گرفته بودم با عنوان «دست ها» ،اول اسمش «عشق» بودکه نتوانست مجوز بگیرد،موضوع عکس ها هم ادم های مختلفی در شهر رم بودند که در سنین متفاوت دست های یکدیگر را گرفته بودند.
بعد هم در این فاصله فیلمنامه «سوت پایان» را نوشتم و کارگردانی کردم و همین طور«شیفت شب» را،وارد مجموعه «روزی روزگاری فوتبال » شدم که دو قسمت اول ان را ساختم ولی بعد اجازه ندادند که ادامه بدهم بعد از ان هم وارد تولید پروژه «اذر» شدم و در کنار این ها به بازیگری و ترجمه هم مشغول بودم.
اصلا چطور سراغ دوربین عکاسی رفتی و وارد این کار شدی؟
از طریق دوستی و اشنایی با عباس کیارستمی ،اشنایی ما که درست بعد از فیلم «طعم گیلاس» اتفاق افتاد باعث شد از همان موقع پله به پله عکاسی را یاد بگیرم.
بیشتر در سفرها روی عکاسی متمرکز بودیم و فرصتی برایم فراهم کرد که به این موضوع عمیق تر نگاه کنم.
به نظر می رسد نمایشگاه «گل مردگی» هم تحت تاثیر درگذشت عباس کیارستمی شکل گرفت ،البته خیلی ها به فراخور در رثای این فیلمساز بزرگ مطلبی نوشتند،اما واکنش تو در قالب نمایشگاه عکس جالب بود،گویی احساساتت را در مسیر خلق یک اثر هنری به کار گرفتی.
من عکس از گل ها را قبلا گرفته بودم،چند ماه قبل از بیماری اقای کیارستمی و در حال اتود بودم و داشتم روی ان ها کار می کردم که اقای کیارستمی فوت کردند،همین اتفاق باعث شد من به ان رنگ و تصاویر برسم در حقیقت ان چه می بینید جهان بینی من بعد از مرگ اقای کیارستمی است.
رنگ در عکس پیام هایی به مخاطب می دهد،چیزی که از طریق رنگ های عکس های این نمایشگاه به ما منتقل می شود حالتی از غم و اندوه است ،مثل عکس های مارک روتکو،هنرمند اکسپرسیونیست انتزاعی که تبحر خاصی در بیان احساسات از طریق رنگ ها داشت و در دوره ای از زندگیش نزدیک شدن به رنگ های خاکستری وتیره از اوج مشکلات روحی و افسردگی او خبر می داد.
به هر حال احساس من در این کارها مشخص است،ان حس و حالی که در وجودم لانه کرده بود ناخوداگاه در کارهایم هم دیده می شود.
واقعیت این است که در کشور ما به کسانی که عمرشان را در راه هنر می گذارند بهایی داده نمی شود.
وقتی خبر فوت اقای کیارستمی را شنیدی دقیقا چه اتفاقی برایت افتاد؟
(کمی مکث می کند)خیلی شوکه شدم ،این شوک مدت ها با من بود،البته چنین حالتی برای خیلی ها پیش امد ،انگار همه او را خوب می شناختند ،معتقدم بعضی ادم ها ان قدر انرژی مثبت دارند که هیچ کس نمی تواند مرگشان را باور کند ان هم به این صورت.
چطور خودت را از ان فضا بیرون اوردی؟
با کار،کیارستمی جمله ای داشت که به نظرم برای همه راهگشاست،او می گفت«فقط با کار می توانی خود را نجات دهی» در کارهایش نظم عجیبی وجود داشت ،همیشه مشغول انجام کاری بود و به شدت عمل گرا بود.
من هم سعی کردم خودم را با کار مشغول کنم به همین دلیل خیلی سریع وارد مرحله پیش تولید «اذر» شدم.
در مواردی نگذاشته اند کار کنی ،مثلا از برگزاری نمایشگاه عکس «دست ها» ممانعت شد اما هیچ وقت نشنیدم جایی گله کنی ،به جز درباره فیلم« اذر» که ظاهرا ناچار به واکنش شدی رویارویی ات با این موانع چطور است؟
همه ما درگیر قوانین هستیم،اما کاش پشت هم بودیم،زمانی کتاب «عشق زمان غم»(نوشته حنیف قریشی) را ترجمه کردم که سومین کتاب ترجمه ام بود و قرار بود نشر چشمه ان را چاپ کند، اما چاپش ممنوع شد،ان موقع مشکلاتی برای نشر چشمه به وجود امده بود که نتوانست کتاب ساده ای از حنیف قریشی را که من از او کتاب دیگری هم ترجمه کرده ام منتشر کند.
وقتی به ارشاد رفتم ،دیدم روی برگه ای درباره این کتاب نوشته شده «مادام العمر نمی شود این کتاب به چاپ برسد»واقعا نمی دانستم چه بگویم،در عین حال کاری هم نمی توانستم انجام دهم.
بنابراین خودم را رها کردم و به کار دیگری مشغول شدم،جالب است بعدا که خواستم فیلمنامه شیفت شب را چاپ کنم در ارشاد به من گفتند«می خواهی ترجمه عشق زمان غم را چاپ کنیم؟» و بعد هم چاپ شد.
الان هم قرار است رمان «نزدیکی »حنیف قریشی در نشر چشمه دوباره منتشر شود،جالب است بدانید که این کتاب را پانزده سال پیش اقای کیارستمی از لندن برای من اورده بود که در سال ۸۴منتشر شد،اما امسال به نشر چشمه گفتم می خواهم ان را دوباره ویرایش کنم.
در مورد اولین فیلمم یعنی «یک شب »هم یادم می اید که به جشنواره فیلم کن رفت،اما در ایران به ان پروانه نمایش ندادند،ما فیلم را در قاب یکی از فیلم های رخشان بنی اعتماد جاسازی کردیم و فرستادیم.
علت مخالفتشان با فیلم«یک شب» چه بود؟
گفتند که پانزده دقیقه از فیلم را باید در بیاورید من هم به ان ها گفتم که می دانید چقدر از داستان فیلم حذف می شود؟!اما بالاخره فیلم بعد از ده سال در گروه «هنر و تجربه»اکران شد.
فیلم «چند روز بعد» را اقای تخت کشیان تهیه کرده بودند،ایشان رایت DVD فیلم را با رقم زیادی فروخت و اکرانش نکرد.
خصوصیت من این است که وقتی این اتفاقات برایم پیش می ایند به راحتی کنارشان می زنم و توقف نمی کنم ،اخیرا هم که ان بی انصافی راجع به فیلم «اذر» صورت گرفت اما الان وقتی جدول فروش فیلم ها را می بینم می دانم که فقط برای فیلم اذر نیست،همه فیلم های مستقل مثل اذر اسیب دیده اند،چون تهیه کنندگی در سینمای انحصاری شده و فقط در گرو گروه خاصی است.
الان دسته بندی بین سینمای مستقل و غیر مستقل در پررنگ ترین حالت خودش بروز و ظهور دارد که بی انصافی مطلق است و من نامش را بساز بفروش سینمایی گذاشته ام .
جالب است بگویم سال گذشته یک فیلم در شهریور ماه ساخته شد و سه ماه بعد یعنی در اذرماه اکران شدو میلیاردی هم فروش کرد.
ان وقت برای تو این سوال پیش می اید که چرا چنین اتفاقی می افتد،چطور بقیه فیلم ها باید چندین ماه تا اکران صبر کنند و فقط گروه کوچکی می توانند از چنین رانتی استفاده کنند؟!پس تکلیف بقیه فیلمسازان و تهیه کنندگان چه می شود؟
الان در زمانه ای به سر می بریم که مثلا برای ساخت یک برج در نیاوران دست کم دو سال باید صبر کنند تا بتوانند اصل سرمایه را به دست بیاورند،اما در سینما این روند سه ماه طول می کشد.
خب چه بساز و بفروشی از این بهتر؟!امروز دیگر زمان ساختن فیلمی از نوع« پری »مهرجویی نیست ان زمان فیلم های اقای مهرجویی در صدر جدول بود،چون فیلم ها را بر اساس کیفیت درجه بندی می کردند مثلا به فیلم «الف ستاره دار» سه سالن می دادند و به فیلم« ج »یک سالن،اماالان شرایط برعکس شده!
چنین نگاه هایی از زمان ساخت« یک شب» وجود داشت؟
زمان ساخت «یک شب»هنوز این نگاه نازل تجاری نبود و هنوز سینمای مولف وجود داشت ،ماجرای ان فیلم ،سانسورهای بیهوده بود که کماکان هست.
اما به نظرم در سه چهارسال اخیر است که حمایت از فیلم های نازل فراوان شده و در نتیجه،در همین سال ها «بساز و بفروش های سینمایی»به وجود امده اند و قدرت بین تهیه کننده ها توزیع شده است.
با چه انگیزه ای تهیه کننده شدی؟
بعد از فیلم «چند روز بعد» تصمیم گرفتم خودم فیلم هایم را تهیه کنم و از صفر تا صد بالای سر فیلم هایم باشم.
دو سال پیش که در جشنواره فیلم فجر داور بودم ،دیدم بچه های جوان دارند خوب کار می کنندو فکرکردم من هر سال نمی خواهم فیلم بسازم در نتیجه می توانم یک فیلم از بچه های جوان را تهیه کنم و مطمئن باشید باز هم تهیه خواهم کرد.
در هیچ کدام از فیلم هایی که ساخته ای به وضوح به مسئله زن اشاره نکرده ای حتی در شیفت شب زن را به مدارا با مرد ترغیب کردی اما در اذر قضیه کمی فرق کرد،جایی هم گفتی که این بار می خواهم فیلمی فمینیستی و درباره ی حقوق زنان بسازم بر تو چه گذشت که به چنین تصمیمی رسیدی؟
وقتی به عنوان بازیگر می روی سر صحنه تا بازی کنی مسئله ای نیست ،کارت را انجام می دهی و تمام می شود،اما وقتی تهیه کننده و کارگردان هستی با «دنیای مردانه» از نزدیک مواجه می شوی ،فقط همین مختص ایران نیست در کشورهای دیگر و در لندن هم همین طور است.
به همین دلیل زنان زیادی در این کار نیستند،چون فشار روانی دارد،برای مردان حرف شنوی از زنان سخت است و انواع رفتارهای کارشکنانه را از ان ها می بینی .
وقتی فیلم تولید می کنی محصولی داری که از نظر اقتصادی و هنری باید از ان مراقبت کنی اما در عمل هیچ کس چنین مراقبتی نمی کند،تو با محصولت تنها می مانی و وقتی تهیه کننده هستی این پایمال شدن حق ملموس تر است.
من متوجه شده ام که در جامعه ما به زنان حس بدی منتقل می شود،خودم هم طعمش را چشیده ام ،نگاه جنس دومی حاکم است و به زن گفته می شود که کافی یا مطلوب نیست ،این مسئله کاملا در فرهنگ ما ریشه داردو حتی باعث می شود در برخورد با یکدیگر هم الفاظ رکیک و نادرست به کار ببریم .
البته این موضوع صد در صد نیست و جایگاه مادر و خانواده ارزشمند است ولی این واقعیتی است که در ناخوداگاه مردان وجود دارد.
فیلم اذر درمورد زنی است که در جامعه ای کوچک زندگی می کند و شوهرش به او برچسب می زند که با پسر عمه اش ارتباط داشته است و خانواده می خواهند او را تغییر دهند.
ما از داستان فیلم به کمپینی رسیدیم با این مضمون که «هر چه هستی خوبی،خودت باش» از زنانی که در جامعه مردسالار کارهای مدیریتی می کنند ،مثل رستوران داری یا تجارت و خیلی مشاغل دیگر خواستیم تجارب ،مسائل و مشکلاتشان را بگویند و راهکار بدهند برایم مهم است که این را ترویج کنم تا زنان در جامعه همدیگر را تحسین و ترغیب کنند و بدون حسادت و با همبستگی به هم کمک کنند.
به نظرت چه راه حل هایی برای مبارزه با مافیای پخش فیلم وجود دارد؟
فیلمسازان در هیچ جای جهان نمی توانند به تنهایی کاری بکنند،علت این که بسیاری از فیلمسازان منزوی شدند و رفتند این است که تنها بودند،مثل عباس کیارستمی که اینجا فیلم نساخت و زمانی هم که می ساخت چندان حمایتی از او نمی شد.
همه فیلمسازان باید در کنار هم بک حرکت را برنامه ریزی کنند سال ۹۶می دانم که خیلی ها افسرده و منزوی شدند،به نظرم کسانی که در صدر کار هستند ظاهرا گمان می کنند که چرخ سینما دارد خوب می چرخد.
این اواخر فعالیت های اجتماعی غیر سینمایی هم انجام داده ای،مثلا در زمان زلزله کرمانشاه مشارکت هایی داشتی و یک سری کارهای اموزشی هم انجام دادی ،کمی درباره این فعالیت ها حرف بزنیم.
روزی که زلزله امد ایران نبودم ،هفته بعد برگشتم و به ان جا رفتم،برخی از NGO هایی که در کرمانشاه فعالند،امدند و با هم حرف زدیم ،با ان ها مشورت کردم که بهتر است با پولم کانکس بخرم یا کار دیگری انجام بدهم ان ها اعتقاد داشتند که این کار را نکنم چون مشکلشان این بود که جوانان و نوجوانان بلافاصله می خواهند به شهرهای بزرگ بروند و درگیر مهاجرت اجباری هستند،مخصوصا حالا که زلزله امده ،ما هم در سر پل ذهاب دیدیم که مردم هیچ امکانات تفریحی ندارند،به خصوص جوان ها،به همین دلیل برنامه هایی اجرا کردیم که روحیه بخش باشد.
برای بچه ها با حضور معلمان برنامه های شعرخوانی ،داستان خوانی و نقاشی برگزار کردیم الان خانه ای گرفته ایم که معلم در ان حضور دارد،کلاس برگزار می شود و کارهای فرهنگی می کنیم.
جالب است که مردم به اعتبار تو ،علی دایی و صادق زیباکلام پول ریختند،تحلیلت از این اعتماد چه بود؟
خدا را شکر که مردم همیشه به من لطف داشته اند،کسی که صداقت داشته باشد مورد اعتماد است،مردم تصور می کنند ما در جامعه دستاویزی داریم ،در حالی که ما هم نداریم ،چه برسد به کسانی که بی پناهند و نمی دانند سراغ چه کسی را بگیرند.
چه کسی از ادامه مجموعه «روزی روزگاری فوتبال »ممانعت کرد؟
وقتی سوت پایان را تمام کردم،می دانستم که هر سال فیلم نمی سازم و یک سال وقت برای خودم می گذارم .
با گروهی از دوستانم تصمیم گرفتیم مستندی درباره ی فوتبال بسازیم ،من اولین مستندم را به نام «داشتن یا نداشتن »ساخته بودم،به فدراسیون فوتبال پیشنهاد دادیم مستندی درباره تمام تیم های فوتیال بسازیم که بعدا بشود از ان به شکل یک مجموعه استفاده کرد.
مستند های استقلال و سپاهان را گرفتیم و بعد به ما زنگ زدند که ادامه ندهیم ،گفتند احتمالا شما برنامه ای دارید که مثلا بعد ها زنان بیایند ورزشگاه!
یک جورهایی خوشحال هم شدم ،چون بیش از این نمی خواستم روی این موضوع وقت بگذارم و اعتقاد دارم «الخیر فی ما وقع» و فکر کردم هر کس جای خودش را دارد و فوتبال جای من نیست.
اگر به تو بگویند فمینیست هستی واکنشت چیست؟
خیلی ها این را می گویند که ما جزء هیچ دسته و گروهی نیستیم ،در حالی که این برخورد دست کم در کشور ما جواب نمی دهد،امسال هم با پدیده عجیبی رو به رو شدیم ،کمپین Metoo در جهان موجب شد در اسکار امسال همه هنرپیشگان درباره حقوق زنان صحبت کنند،یا در گلدن گلوب همه سیاه پوشیدند،بنابراین ما نیاز داریم این مشکلات مطرح شودکه البته در جامعه ما به این زودی ها اتفاق نمی افتد،چون ادم ها ان قدر حالشان خوب نیست که به دیگران کمک کنند.
برای کمک به دیگران اول باید حال خودت از لحاظ روانی خوب باشد،در جامعه سینمایی هم حال خیلی ها خوب نیست ،البته این برایند شرایط جامعه است.
وقتی جایزه ویژه هئیت داوران جشنواره فیلم فجر را برای فیلم «شیفت شب» گرفتی ،گفتی که سی سال است تنها زندگی می کنی و خانواده ات ایران نیستند چرا این را مطرح کردی؟
البته من ان جا کمی احساساتی شده بودم ،پیش از ان که شاگرد مکتب کیارستمی باشم،در خانواده ای بزرگ شده ام که به من گفته اند باید مستقل باشی و حق خودت را بگیری این در زندگی خیلی تاثیرگذار بوده است،پدر و مادری دارم که همیشه پشت من بوده اند و هنوز درباره بیشتر کارهایم با ان ها مشورت می کنم.
با همه موانع باز هم می خواهی ادامه بدهی؟
بله ،حتما،من عاشق کارم هستم،هر روز که می نویسم و در وادی هنر نفس می کشم ان روز زنده هستم،شاید از همان سال های اول خود را پرچمدار تغییر و رشد نسل خودم دیدم و خواستم که باشم.
زنان جامعه ما به کمک نیاز دارندو هنر و سینما می تواند این الگو و ذهنیت را برایشان ایجاد کندکه تنها نیستند.
ان ها وقتی قصه های ما را می بینند متوجه می شوندکه می توانند و حتما خیلی جاها باید«نه»بگویند،درباره موانع هم باید بگویم که موانع برای من فقط موقعیت هایی برای تلاش بیشتر هستند که باید ان ها را کنار زد و فضا را تغییر داد.