پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۴

مصاحبه نیکی کریمی با نشریه بیست و چهار(۲۴) درباره بازیگری ،فیلمسازی و شیفت شب

 نیکی کریمی  مصاحبه ای با نشریه بیست و چهار (۲۴) انجام داده که در شماره هفتاد(اذرماه ) این نشریه منتشر شده ،در این گفتگو نیکی کریمی در پاسخ به سوال های  سعید قطبی زاده منتقد سینما به موضوعات جالبی درباره ی بازیگری ، فیلمسازی و همین طور فیلم سینمایی شیفت شب اثر خودش  که این روزها در حال اکران است پرداخته است.

بعد از سال ها ستاره بودن در سینمای ایران ،کسب جوایز مختلف ،محبوبیت میان مردم و همکاری با فیلمسازان بزرگ ،چیزی در بازیگری هست که به ان نرسیده باشید؟

چند روزی بیشتر نیست که بازی در فیلم جدیدی را شروع کرده ام ،باید بگویم همین الان که دارم این حرف ها را می زنم ،قلبم تند تند می زند .هر زمان کار جدیدی را شروع می کنم ،همین طور است.

هر زمان فیلمنامه ی خوبی می خوانم هم همین طور و هر روز صبح موقع رفتن به سر صحنه...و خلق یک نقش جدید و در اوردن یک شخصیت که خوب نوشته شده باشد.

در بازیگری به دنبال رسیدن به جایی نبوده ام ،لذت و هیجان و خودشناسی است که با خود داشته ام و ان را باتماشاگران قسمت کرده ام،باقی لطف خداست که شامل حال من شده و شکر که سهم من از زندگی ،لذت بردن از کاری است که دوست دارم.





بازیگرهای زیادی را می شناسیم که بعد از رو اوردن به فیلمسازی ،بازیگری دیگر برایشان اولویت اصلی نبود .شاید بیشتر با انگیزه ی امرار معاش یا ادامه ی مسیر حرفه ای همچنان به کار بازیگری در کنار فیلمسازی مشغول بودند ،درباره ی شما هم این موضوع صدق می کند؟

زمانی که کار فیلمسازی را شروع کردم این قضیه زیاد برایم مهم نبود...

چی مهم نبود؟

این که چقدر دوست دارم فیلمساز باشم و این فیلم ساختن چقدر مانع بازیگری است ،یا این که قرار است اصلا فیلمسازی را ادامه بدهم یا  نه .اما بعد کم کم برایم جا افتاد و تبدیل به روال حرفه ای زندگیم شد ،مثلا در دو ،سه سال گذشته اصلا برایم مهم نبود که بازی بکنم یا نکنم.




واقعا؟

مگر فیلمنامه ای باشد که اصلا نتوانم رد بکنم و مطمئن باشم که از ان یک فیلم خوب در می اید.

یعنی یک چیز دوشرطی است که از طرفی خیلی دلم می خواهد بازی کنم و جلوی دوربین باشم اما وقتی فیلمنامه ی خوبی به دستم نمی رسد و اغلب بد و ضعیفند ،نمی روم .با خودم می گویم می شود روی فیلمنامه خودم کار کنم . به کارهایم برسم.




جز علاقه ،این طور نیست که بخشی از درامدتان از بازیگری صرف تامین هزینه های فیلمی کنید که در اینده می سازید؟

من تهیه کننده ی  فیلم هایم هستم وهمیشه درصدی از سرمایه ی فیلم هایم را خودم تامین کرده ام ،بنابراین مجبورم این کار را بکنم و بخشی از دستمزد بازیگریم را بگذارم کنار،برای فیلمی که می سازم ،اما به این دلیل خودم را مجبور به بازی در هر فیلمی نمی کنم .

با این توضیحات ،می شود نتیجه گرفت که در انتخاب نقش هایی که بازی می کنید،ان حساسیت سابق را ندارید؟

اتفاقا حساسیت هایم بسیار بیشتر شده.

گفتید فیلمنامه هایی که این دو ،سه سال به شما پیشنهاد شده ،اغلب بد بوده و جای کار نداشته...

والبته باید گرفتاری های شخصی را هم به این ها اضافه کرد ،مثلا سفر زیاد می روم و وقتی که روی فیلمنامه های خودم می گذارم زیاد است ،در کنار این ها ترجمه هم می کنم .

از مهرماه دو سال پیش داشتم روی فیلمنامه ی شیفت شب کار می کردم و خب در این شرایط پیشنهاد بازی باید خیلی خوب باشد که ادم برای رفتن قانع شود،الان فکر می کنم موقعیتم طوری نیست که بخواهم فیلم بد کار کنم .

بازیتان در چهارشنبه نوزده اردیبهشت دیده شد و مورد توجه قرار گرفت با این که همکاری با یک کارگردان فیلم اول برای بازیگری در حد شما نوعی ریسک به حساب می اید ،اما نتیجه داد درباره ی این فیلم توضیح بدهید که چی شد این نقش را پذیرفتید؟

من بعد از عروس ،فیلم سارا را بازی کردم ،یعنی در بیست سالگی نقش یک زن سی ساله و بچه دار را به عهده گرفتم .جلال الدین معیریان حدود یک ساعت با لاتکس چسب می زد تا ان خطوط طبیعی از کار در بیاید .

نه تنها من که همه بازیگرها همیشه عاشق تجربه های سخت در کارشان هستند،نقش هایی که خیلی دور باشد از خودشان .

پارسال همه از من درباره ی چهارشنبه نوزده اردیبهشت می پرسیدند و کنجکاو بودند بدانند چرا در این فیلم کار کردم اما از همان ابتدا که فیلمنامه را خواندم ،مطمئن بودم کار جالبی می شود ،معلوم بود که پر از لحظه های زندگی است .







چند سال پیش با برگزاری بزرگداشتتان در جشنواره ی فجر مخالفت کردید و جایی ندیدم از دلایل این تصمیم بگویید واقعا دلیلش چه بود؟

دلیل ساده ای داشت ،سال هایی بود که من فیلم هایی بازی می کردم و برای ان ها در جشنواره فجر کاندیدای بهترین بازیگر زن می شدم ولی جایزه ای دریافت نمی کردم .

من منتظر جایزه نبودم اما وقتی همین جشنواره خواست برای من بزرگداشت داشته باشد فکر کردم من که هنوز به جایگاه و قدمتی نرسیده ام و این همه بازیگر درخشان قدیمی و با سابقه هستند که مستحق قدردانی هستند .

بعد هم این جشنواره که از دادن جایزه به من طفره می رود حالا می خواهد برای من بزرگداشت بر پا کند؟به نظرم کار صحیحی نمی امد.

از بیرون که نگاه کنید،دلیل ستاره ماندن نیکی کریمی را طی پیش از دو دهه در چه می دانید؟

ممنون ،البته قطعا من از بیرون نمی توانم نگاه کنم و این کاری است که شما باید بکنید اما واقعا نمی دانم چه بگویم من سعی کردم خودم باشم و نسبت به ان چه می پسندم و به ان اعتقاد دارم وفادار بمانم .

از اواخر دهه ی هفتاد ،گرایشی تازه در شخصیت شما دیده شد .روشنفکری که به بازیگر ماندن قانع نیست و با ترجمه متون ادبی و همکاری در پشت صحنه ی چند فیلم مهم و ساخت یکی دو فیلم کوتاه ،اماده ی ورود به عرصه ی فیلمسازی می شود ایا بازیگری برایتان جذابیت کافی را نداشت یا از ابتدا به کارگردانی تمایل داشتید؟

نه،این چیزی بود که همیشه در من وجود داشت ...علاقه به ادبیات و بیان قصه هایی که دوست داشتم درباره ی ان ها فکر و تخیل می کردم ،فکر نمی کنم هیچ کس یک دفعه تصمیم به فیلمسازی بگیرد بلکه احتیاج به تفکر و تعمق و بارها نوشتن طرح و مطلب دارد.

مسلما لذت کارگردانی بیشتر است چون درباره ی ان فکر می کنی و بعد فیلمنامه را می نویسی و دنیایی را که دوست داری خلق می کنی و این لذت بخش است .هیچ وقت بازیگری به تنهایی برایم کافی نبود.

در این سال ها همبازی بسیاری از بازیگران از نسل های گوناگون بودید ،کار کدام بازیگر یا بازیگران در این همکاری ها ،برای شما الهام بخش و اثر گذار بود؟


خاطره ی خوش همبازی شدن با بازیگران اصیل و کاملی مثل اقایان عزت الله انتظامی و علی نصیریان در دیوانه از قفس پرید همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند.





بازی های خوب شما در سال های نخست فعالیتتان در دهه هفتاد همواره با بی مهری داوران جشنواره رو به رو می شد ،در مرور خاطرات ان سال ها ،این ماجرا چقدر می توانست تاثیری روی انگیزه ی شما برای ادامه ی فعالیت داشته باشد؟

خب ،این چیزی بود که سال ها همه درباره ی ان صحبت می کردند و همین حالا هم شما باز ان را یاداوری می کنی ...اما خدا را همیشه شکر می کردم که چه خوب که فیلم هایی و نقش هایی را کار کرده ام که ان قدر دیده شده و ان قدر ارتباط برقرار کرده که همه دوست داشته اند.

از طرفی باز هم این را شانس می دیدم که شاید درستش همین بود که من از میان جماعت زیادی از همکارانم که در همان فیلم اول جایزه گرفته بودند و تشویق شده بودند شاید بعد از ده بار کاندیدا شدن جایزه نگیرم و این خودش انگیزه ی متفاوتی می دهد...بعد باز من این شانس را داشتم که از همان ابتدا فیلم هایم و بازی در ان ها هم از طرف منتقدان ایرانی و هم در جشنواره های بین المللی مورد توجه قرار گرفت .

تا پیش از ورود به فیلمسازی ،کار کدام کارگردان ایرانی شما را به این حرفه علاقه مند کرد؟یا می شود این طور پرسید که با دیدن کدام فیلم ها یا دقت در کار کدام فیلمساز ،کارگردانی را اموختید؟

من از همه ی فیلمسازانی که با ان ها کار کرده ام یاد گرفته ام ،حتی از ان هایی که با دنیایشان ارتباطی برقرار نمی کردم و در صحنه کارگردانیشان را نمی پسندیدم .

اما فیلمسازی و تجربه کار سینما یک طرف ،طرف دیگر تجربه  ی خود زندگی ،مشاهده کردن یادداشت کردن ،خودشناسی ،سفر ،موسیقی ،شعر و خلاصه تامل است .

چون زبان شعر را دوست دارم تمایلم چه در ایران و چه در جهان سینمای شاعرانه و انسانی است ،نمونه ای که می توانم بگویم خانه ی دوست کجاست عباس کیارستمی است.





فکر می کنید تا چه زمانی بشود بازیگری و کارگردانی را با هم تجربه کرد؟اگر روزی قرار بر انتخاب باشد ترجیح می دهید کدامیک را ادامه بدهید؟

هر دو.

جنس فیلم هایی که می سازید مورد توجه قشری از مخاطبان است و اثاری متناسب با ذائقه ی عامه ی تماشاگران نیست این ویژگی گاه نمایش فیلم هایتان را با مشکل روبه رو کرده است ،همچنان بر اساس این الگوی تجربه گرایانه پیش خواهید رفت یا امکان ساختن فیلم هایی بلندپروازانه با هدف جذب مخاطب بیشتر هم هست؟

نمی دانم ،من بیشتر چون خودم هم می نویسم کارهایم غریزی و حسی است .

نمی توانم بگویم چه راهی را ادامه خواهم داد اما من یک زن فیلمساز در این جامعه ،به اقتضای دنیای روحی و فکری خودم فیلم می سازم و امیدوارم مخاطب خودش را داشته باشد و بتواند ارتباط برقرار کند.

ایده ی  اولیه ی شیفت شب از کجا می اید ؟

ایده ی اولیه را محمود ایدن به من داد و من با توجه به مشاهداتم ،جامعه تهران حال حاضر و البته دوسال پیش ،اخبار ،روزنامه ها ،دوستانم و...فیلمنامه را نوشتم ،بعد به همراه علی اصغری ان را بازنویسی کردم .

برای فیلمسازان زن ،پرداختن به جایگاه زنان و مشکلات ان ها در عرصه های خانوادگی و اجتماعی در اولویت است .در شیفت شب نیز با وجود حضور نسبتا یکسان زن و مرد ،بار عمده ی قصه روی تنهایی زن و تردیدها و نگرانی های اوست .این امکان وجود دارد که فیلم های بعدی شما الزاما زن محور نباشند؟

بله ممکن است...

با وجود تجربیات فراوانی که در زمینه ی بازیگری اندوخته اید ،چه فرمولی برای هدایت بازیگران یا ایجاد بستری برای بروز خلاقیت هایشان دارید؟

من از زمان پیش تولید ،بر روی بازیگران و نزدیک شدنشان به نقش تمرکز می کنم ...به تمرین اعتقاد دارم و برای در امدن نقش بسیار با بازیگر ها ی فیلم کار می کنم ،معمولا ضعف ها و توانمندی هایشان را می شناسم و ان ها هم کاملا خود را رها می کنند و اجازه می دهند که این شکل گیری اتفاق بیفتد.در پروسه ی ساخت فیلم من و بازیگرانم بسیار به هم نزدیک هستیم .

حضور گاه و بی گاهتان در فیلم هایی که می سازید به دلیل علاقه ای است که به برخی نقش ها دارید یا به دلایلی مجبور به این کار می شوید؟

در جریان پیش تولید فیلم تصمیم گرفتم ان نقش را در شیفت شب بازی کنم ،چون ادمی است که همه می شناسیم ،زن جوانی که از شوهرش جدا شده و با دخترش زندگی می کند و مورد قضاوت در و همسایه است ،این قضاوت همیشه برای من جای سوال داشته .این که این قدر زود برای ادم ها داستان درست می شود .این زن تنها در جامعه ،مورد نقد همه است .خودم بازی کردم چون دلم می خواست تماشاگر را همراه با این شخصیت کنم .شاید یک دیدگاه اجتماعی را که باید عوض شود مورد نقد قرار دادم.






شیفت شب فیلمی است با طرح موضوعی ملموس و معاصر والبته هشدار دهنده .درباره ی فصل نهایی که از دید زن به تصویر کشیده می شود .از زمان اولین نمایشش در جشنواره حرف و حدیث زیاد بود .با این که می دانم هیچ کارگردانی رغبتی به توضیح دادن ابهامات فیلمش ندارد ،اما در پاسخ به عده ای که این پایان بندی را به دلایل منطقی و دراماتیک ،مناسب قصه ی فیلم تشخیص ندادند چه توضیحی دارید؟

هر کسی که فیلمی را می بیند نظری دارد،ولی من بیشتر نظر مثبت شنیدم و اتفاقا در جشنواره پایان فیلم را خیلی دوست داشتند و با ان ارتباط برقرار کرده بودند.این اولین باری است که چنین چیزی می شنوم .

ما زمانی که روی فیلمنامه کار می کردیم ،از خودمان می پرسیدیم که این مرد پس از طرد شدن از اجتماع و ترک کار و خانواده ،ممکن است به چه کار دیگری رو بیاورد .همان زمان علی اصغری عکس هایی اورد که در روزنامه همشهری چاپ شده بودند .این عکس ها از ادم هایی بود که به سفارش شهرداری ،شب ها در تهران موش ها را با تفنگ می کشتند.ما تقریبا همان عکس ها را بازسازی کردیم .همان زمان با دیدن این عکس ها فکر کردیم این ادم ها چه کسانی هستند؟حتما کسی که از ساعت دو تا چهار صبح دارد این کار را می کند ،در زندگیش مشکلاتی دارد که به این کار رو اورده و حتما از خانواده اش پنهان کرده چنین کاری را.





یک دلیلش این است که ان میزان بدهی و مشکلی که این مرد در زندگیش دارد با این شکار موش ها قطعا تامین نمی شود.

خب ادم باغیرتی است ،من خیلی وقت ها که از فرودگاه می ایم یا اژانس سوار می شوم با راننده ها حرف می زنم ،می بینم اغلب چند شغل دارند و ساعات طولانی شبانه روز درگیر کارهای مختلفی هستند مثلا برای تهیه جهاز دختران یا هزینه ی تحصیل بچه ها .این ها ادم های باشرف و باغیرتی هستند من دنبال این بعد از ماجرا بودم .

برای من مقاومت و صبوری شخصیت زن فیلم در برابر رفتارهای عجیب شوهرش ،بر اساس نوع تربیت و خانواده ای که از او می بینیم چندان متقاعدکننده نیست این استانه ی تحمل بالا و این انتظار کشنده به چه امیدی است ؟صرفا برای حفظ کانون خانواده ؟

زنی که من می خواستم ترسیم کنم به نظرم نمونه ی زنان اصیل ایرانی است که طوفان زندگیش را به هم نمی ریزد بلکه با تدبیر راهکار پیدا می کند همان طور که در روان شناسی می گویند بالغ کسی است که در مشکلات همیشه چاره ای به ذهنش می رسد .ناهید می خواهد زندگیش را حفظ کند ،فرهاد را می شناسد بنابراین پای زندگیش می ایستد.

البته باید بگویم که هر دروغ و هر پنهان کاری باعث می شود یکی از طرفین رابطه در موقعیتی قرار بگیرند که حالا باید فکر کنند ببینند ایا می خواهند ادامه بدهند یا نه .اما ناهید یا دیدن مشکل فرار نمی کند .می ایستد تا ان حل شود و حالا می تواند تصمیم بگیرد که برود یا بماند.

یک مضمون فرعی شبفت شب ستایش از صبوری و مقاومت زن است در برابر مشکلات خانواده .حتی با وجود رفتار عجیب و مرموز شوهرش ،او به رغم توصیه ی خانواده ،ایستادگی می کند این نوعی ترویج نگاه سنتی به زندگی زناشویی و خانواده نیست؟

زندگی این زوج از اول این طوری نبوده .یک جایی هم اشاره می شود که این دو در دانشگاه با هم اشنا شدند و این اشنایی به ازدواجشان منجر شد.بنابراین عشق و علاقه ای در کار بوده. من فکر می کنم قضیه چندان ربطی به زندگی ایرانی و سنت ها و فرهنگ ما ندارد .یک جایی در زندگی بحران ها فرا می رسند و در ان بحران هاست که ادم ها ثابت می کنند شخصیتشان به قول روان شناس ها چقدر بالغانه است .

در جریان نوشتن فیلمنامه ،موضوع را با تعدادی از دوستان روان شناسم در میان گذاشتم .دنبال شخصیتی بودم که نه کودک است و نه والد ،بلکه بالغ است .شخصیت بالغ همیشه سوال مطرح می کند و زود تسلیم نمی شود .همیشه دنبال راه حل است ،پس این زن سنتی نیست ،بالغ است 

درست است که چشمانش را بسته و موقعیت شوهرش را درک نکرده اما موقعی که این اتفاق می افتد ،تصمیم به ماندن و تغییر شرایط می گیرد .این موضوع حتی محدود به زن ها هم نیست ،مردها هم در موقعیتی مشابه می توانند بلوغ خود را نشان بدهند .بخشی از این ویژگی ها ،از خودم و شخصیتم می اید من هیچ وقت از بحران فرار نمی کنم ،دنبال راه حل می گردم .





با توجه به شباهت این شخصیت به خود شما ...

نگفتم این شخصیت شبیه من است ؛گفتم این ویژگی شخصیتیش از من و نگاهم به زندگی می اید.

در زندگی مشترک مرز توهین کجاست ؟یکی از دو طرف چقدر در دروغ گفتن یا پنهان کردن واقعیت ها و حتی اعمال خشونت محق است؟

قصه ی فیلم و شخصیت ها ،از واقعیت جامعه می اید .سه سال پیش در اثر تحریم ها ،وضعیت اقتصادی مردم کاملا به هم ریخت .خیلی ها در موقعیتی شبیه این خانواده بودند و این بحران ها را تجربه کردند ،بحران هایی که دامنه ی ان به روابط و اخلاقیات و سرنوشت زندگی هم کشیده شد .

در این شرایط نمی توانیم انتظار رفتاری نرمال و عادی از مرد داشته باشیم .در این چهار ،پنج سال طی جلسات متعددی که با افراد مختلف داشتیم ،مثل دکتر عارف،من ریشه ی بسیاری از مشکلات فرهنگی و بحران های خانوادگی و سست شدن پایه های زندگی خانوادگی را پخش سریال های ماهواره ای می دانستم .

من ادم  ازاده و دمکراتی هستم و مشکلم با این سریال ها چیزی نیست که در نگاه اول تصور می شود .در همان جلسات هم گفتم که این سریال ها با طرح موضوع خیانت و بی اخلاقی ،موجی را در جامعه ایجاد کرده که پیامدهای خوبی ندارد .

زنی که صبح تا شب مشغول دیدن این سریال هاست ،سوای وجه سرگرمی ،دارد از این حوادث ناخوداگاه تاثیر می گیرد .در این چند سال امار طلاق خیلی بالا رفته و کسی دیگر حال و حوصله ی تحمل شرایط سخت را در زندگی ندارد .این وسط من قصه ی زنی را دارم تعریف می کنم که خارج از این دایره است .مستقیما دنبال منافع شخصیش نمی رود و برای کشف ریشه های بحران زندگیش دنبال راه حل است می تواند چمدانش را بردارد و دست بچه اش را بگیرد و برود خانه ی مادرش ،تا اوضاع ارام بشود .اما این کار را نمی کند این برای من ارزشمند بود.

پس حرف فیلم بازگشت به برخی سنت های خوب فراموش شده است ؟

دعوت به عدم انفعال ،که می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد .من نگاه بدبینانه ای به جامعه ام ندارم اتفاقا فکر می کنم نسل جدید،از هر نظر شایسته احترام و توجه اند .

در عین حال احساس خطر می کنم از ابزار و سرگرمی های زندگیشان که ان ها را بیشتر از قبل دارد به انفعال می کشاند .ابزاری مثل موبایل یا گسترش روحیه ی خودخواهی و منفعت طلبی.

سعی کردم علیه این نوع روحیه و شکل زندگی فیلم بسازم و پیشنهاد تازه ای برای عبور از بحران ارائه بدهم.





سکانس خوب فیلم شما ،نمایش زن در محیط خانواده ی خودش است .در این صحنه می بینیم که امکان بازگشت به وضعیت قبل وجود دارد و خانواده با لحنی صمیمی و با حرف های منطقی ،پذیرای زن هستند.اینجاست که فیلم دارد راه خود را از فیلم های مشابه جدا می کند ،فیلم هایی که به دلیل نگاه سنتی و عقب افتاده ی خانواده یا به دلایل اقتصادی ،زن را علیرغم میلش مجبور به زندگی زناشویی نشان می دهند و این صبوری عملی می شود از سر ناچاری .در فیلم شما این صبوری حاصل انتخاب است .

کاملا درست است .او از ازادیش به نفع اسایش و راحتی استفاده نمی کند و به جنگ مشکلات می رود.

با توجه به این که کارگردان شیفت شب خودش یک زن است ،به شما به خاطر همین نوع نگاهی که در فیلم مطرح می کنید ،اعتراضی از طرف ادم هایی با جهت گیری های فمینیستی نشد؟

نه ،اتفاقا با استقبال رو به رو شد .موضوع بیشتر انسانی است تا زنانه .ضمن این که این زن بعد از به نتیجه رسیدن تلاش هایش ،ممکن است بعدا تصمیم دیگری برای زندگیش بگیرد .ما نمی دانیم اما تا لحظه ای که قصه ی فیلم پیش می رود او میدان را خالی نمی کند .

فیلم های شما موضوعاتی معاصر و به روز دارند و در کنار قصه ی ادم های عادی اجتماع ،حرف و پیامی هم منتقل می شود که دیدگاه شماست به زندگی و محیط اطرافتان .به غیر از این ،در فیلمسازی تا چه اندازه دنبال اموختن شیوه های جدید در اجرا و کارگردانی هستید؟

شیوه ی کارگردانی را خود فیلمنامه تعیین می کند در واقع فیلمنامه به شما جهت می دهد که از کدام مسیر بروید اما راحت بگویم اصلا به این موضوع فکر نمی کنم که دیگران درباره ی کارم چه قضاوتی دارند .من دنبال فیلم ساختنم و زبان سینمایی ان فیلم را پیدا می کنم .درباره ی موضوعاتی که من را به فیلمسازی علاقه مند می کنند شما راست می گویید .

من از اجتماع الهام می گیرم و شخصیت های فیلم هایم همین ادم های اطرافم هستند در عین حال که جامعه و ادم هایش رانشان می دهم اهل سیاه نمایی و کثیف دیدن نیستم .ادم های خوب و تاثیرگذار بیشتر به من انگیزه می دهند برای کار .کسانی که از مشکلات فرار نمی کنند.

به سینمایی با نگاه شاعرانه گرایش دارم که واقعیت را به شکلی خوب و امیدوارانه عرضه می کند ،نه این که به اسم واقعیت ،از داخل لنز کثیف و چرک ،فقط نمایشگر سیاهی ها باشم .

شاید تعدای از ان جنس فیلم ها باشند که دوستشان داشته باشم ،اما به عنوان فیلمساز دلم نمی خواهد ان مدلی بسازم .

گاهی به من می گویند فیلم هایت را از شدت تلخی نمی توانیم تحمل کنیم .مثل سوت پایان و یک شب و همین شیفت شب .اما این تلخی حاوی نگاه چرک نیست .به این فکر می کنم که جهان جای بدی نیست و این از نوع نگاه به زندگی می اید .

این هم اعتقاد قلبی شماست که به فیلم هایتان منتقل می شود؟

هر کارگردانی اعتقادات قلبی خودش را فیلم می کند.

نه الزاما ،گاهی برای بیکارنماندن یا از سر اجبار فیلم هایی می سازند که شاید با اعتقاداتشان سازگار نباشد؟

در مجموع باید دید .اگر به نقطه ی انتهایی خیره بشویم اعتقادات و جهان بینی فیلمساز را می بینیم زیاد بازش نکینم بهتر است.

راجع به کارگردانیتان بیشتر می خواهم بدانم .گفتید از کیارستمی و فیلم خانه ی دوست کجاست ؟تاثیر گرفته اید .یعنی فیلمی که در ان اصلا حضور نداشتید در این بیش از بیست سال که در سینمای ایران حضوری فعال داشته اید کار کدام کارگردان مثلا  در هدایت بازیگر الگویتان شد؟این که در صحنه استعداد ها کاملا مجال بروز یافت و بعد از تماشای فیلم ،احساس لذت برده اید؟

خیلی از فیلم هایی که بازی کرده ام با لذت همراه بوده اند ؛خدا را شکر.با این که از کارگردان های زیادی که با ان ها کار کرده ام طبعا  چیزهایی اموخته ام اما کسی که بیشترین تاثیر را در فیلمسازی روی من داشت کیارستمی بود ،حتی با وجود این که در فیلمی از او بازی نکرده ام و درباره ی فیلمی حرف زدم که هیچ گونه همکاری در ان نداشتم .

موضوع بر سر همان چیزی است که گفتم .جهان بینی .نوع فیلمسازی و نوع هدایت بازیگر و نابازیگر از همان جهان بینی می اید .من سر صحنه ی خیلی از فیلم ها زجر کشیدم ،به خصوص فیلم هایی که هیچ دنیای مشترکی با کارگردانش نداشتم .

وقتی به عنوان کارگردان کسی چیزی از من بخواهد و می دانم که حرفش اشتباه است و مطمئنم منجر به بازی غلطی خواهد شد ،خب زجر می کشم .اگر هم چیزی بگویم یا اعتراضی بکنم ،می گوید این سینمای من است و دنیای من است .پس کاری نمی توانم بکنم ،باید خودم را به خواسته ی او نزدیک کنم .

پارسال سر فیلم چهارشنبه  نوزده اردیبهشت دائما با وحید جلیلوند مستندهایی می دیدیم درباره ی زنان کارگر در محیط های خشن جنوب شهر .جلیلوند یکی از معدود کارگردان هایی است که روی جزییترین موارد بازی وقوف دارد .

گاهی تنها اظهار نظری که از یک کارگردان در هدایت بازیگر می بینیم یا می شنویم این است که مثلا کات می دهد که بگوید اینجای پیراهن بازیگر کج بود یا راست .ان لحظه ارزو می کنم کاش درباره ی چیزهای مهمتری حرف می زد ،درباره ی نگاه های یک بازیگر ،درباره ی حس ظریفی که می شود شخصیت را به واسطه ی ان به تماشاگر  باوراند .بنابراین حکایت ما حکایت «ادب از که اموختی ؟...»است .نمی خواهم قضیه را زیاد پیجیده بکنم اما بیشتر اموخته هایم این بود که چه کارهایی را در کارگردانی یا هدایت بازیگر نباید کرد.

جلیلوند هم مثل شما از بازیگری به کارگردانی رو اورده و شاید تجربه های گذشته ،نگاهتان را همسو کرده .همچنان که واقع گرایی و مستند نمایی چهارشنبه نوزده اردیبهشت بی شباهت به جنس کار خودتان هم نیست.

دقیقا .در نوع بازی کردن و بازی گرفتن ،اصولا ازاغراق و غلو کردن خیلی بدم می اید .گاهی سادگی و رسیدن به نمونه های عینی ،کار سختتری است از انواع شیوه های بازی کردن .

طبیعی است که به عنوان بازیگر ،حساسیت های بیشتر روی بازی های فیلمم داشته باشم و این سخت گیری به برداشت های زیاد و گفتگوهای فراوان با بازیگران برای رسیدن به یک حس مشترک بینجامد.البته اکثر بازیگران هم این نوع وسواس حرفه ای را دوست دارند ،دوست دارند که یکی باشد که اضافات کارشان را بگیرد.

خیلی از کارگردان های بزرگ سینمای ایران به هر دلیل تا به امروز با شما کار نکرده اند نمی خواهم این سوال تکراری را بپرسم که دوست داشتید با کدامیک از ان ها کار کنید؛سوالم باز درباره ی تاثیری است که به عنوان کارگردان می گیرید .مثلا بدون سابقه ی همکاری با فیلمسازانی مثل کیانوش عیاری ،رخشان بنی اعتماد یا اصغر فرهادی ،چقدر مهارت های ان ها در اجرا و خصوصا  در زمینه ی هدایت بازیگر روی شما تاثیر گذاشته؟

البته در موارد زیادی ،قرار همکاری بود اما به دلایلی نشد مثلا ابتدا قرار بود نقش اصلی درباره ی الی ... را من بازی بکنم .یک ماه هم تمرین کردیم که به خاطر قراردادی که شش ماه قبل من با تهیه کننده ی دیگری داشتم و ناگهان تولید ان فیلم به جریان افتاد ،با توافق فرهادی از پروژه انصراف دادم یعنی مجبور به کناره گیری شدم که بحثش مفصل است .امکان تاخیر در فیلمبرداری درباره ی الی...هم نبود چون ان ویلایی که در شمال گرفته بودند ،بلافاصله بعد از فیلمبرداری قرار بود تخریب بشود .به هر حال من برای این فیلم انتخاب شده بودم و کلی تمرین کرده بودیم .

فرهادی جزء افتخارات سینمای ایران است و طبیعی است هر بازیگری برای بازی در فیلمی از این کارگردان مشتاق باشد اما خب قسمت نبود...درباره ی خانم بنی اعتماد و اقای عیاری هم که قضیه کاملا مشخص است هر دوی این فیلمسازان در کارشان استادند .من هم که الان چهل و خرده  ای سن دارم و احتمال این همکاری ها در اینده وجود دارد ؛چه با این بزرگان و چه با فیلمسازان جوانتری که با ایده های بکر و درخشان در سینما کار می کنند.

برای خیلی از زنان بازیگر ،تغییر شمایل از ایفاگر نقش های جوان اول به نقش های میانسال با دشواری صورت می گیرد .درباره ی شما باید گفت که با وجود چهل و خرده ای سن که گفتید هنوز امکان بازی در نقش جوان اول وجود دارد .اما اگر پیشنهادی بیاید برای نقشی میانسال ،امادگی پذیرفتنش را دارید؟

نسل بازیگران متولد دهه ی پنجاه در سینمای ایران زیادند و خیلی از بازیگران فعال و موفق همسن و سالند، در واقع همسن و سالیم .خیلی وقت ها فیلمنامه نویس ها بر اساس ویژگی ها ی ظاهری و بر اساس شناختی که از ما دارند این نقش ها را می نویسند .البته در میان بازیگران دهه شصتی هم استعدادهای درخشانی وجود دارد ،اما وضعیت کنونی سینمای ایران فعلا این گونه است .

من از این قضیه نمی ترسم که نقشی بیشتر از سن و سالم بازی کنم .یک دیالوگی در فیلم پری بود که می گفت فکر کن همیشه بازیگر خدایی ،به قول کوزه به سرها .





من فیلمنامه نویسی و کارگردانی و ترجمه را دارم و سرم گرم است .از بازیگری هم کماکان لذت می برم و اماده ی پیشنهادهای خوب هستم .

حتی اگر برای نقش زن میانسال باشد؟

حالا که خبری نیست و هنوز که چیزی نرسیده ،اگر چنین نقشی پیشنهاد شد به ان فکر می کنم (می خندد )شاید یکی ،دو سال اینده خبرش را به شما بدهم ...از واقعیت نمی شود فرار کرد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر