اکران موفق شیفت شب به تهیه کنندگی و کارگردانی نیکی کریمی ادامه دارد ،نیکی کریمی در گفتگویی که با نشریه صنعت سینما شماره۱۶۱ (پانزدهم اذرماه )انجام داده به سوالات امید نجوان پاسخ گفته،این مصاحبه درباره ی موضوعات مختلفی درباره ی بازیگری و فیلمسازی نیکی کریمی است .
چهارمین فیلم بلند شما در حالی به پرده راه یافته که کمتر از یک سال قبل نخستین تجربه کارگردانی شما هم در گروه هنر و تجربه به نماش در امد از این که یک شب سرانجام بعد از دوازده سال به نمایش گذاشته شد چه احساسی داشتید؟
در مجموع احساس خوبی داشتم ،ولی وقتی بعد از این همه سال فیلم خودم را روی پرده دیدم حالم خیلی گرفته شد ،البته همین جا باید از اقای علم الهدی و همه همکارانشان در گروه هنر و تجربه تشکر کنم که شرایط نمایش این فیلم و اثار مشابه را فراهم کردند ،اما متاسفانه برای این کار ،از روی نسخه دی وی دی فیلم ،کپی دی سی پی تهیه کرده بودند و این باعث شده بود کیفیت تصویر های فیلم ،افت فاحش و بدی پیدا کند ،از فیلم تقریبا چیزی نمانده بود .من و حسین جعفریان هم که به تماشای فیلم رفته بودیم نتوانستیم طاقت بیاوریم و بعد از چند دقیقه از سالن زدیم بیرون.
مگر خود شما نسخه نهایی را کنترل نکرده بودید؟
نه،من اصلا خبر نداشتم ،فقط تماس گرفتند و گفتند:«فردا نمایش فیلم شماست ،تشریف بیاورید»همین.
البته به اعتقاد من نمایش این گونه فیلم ها در گروه هنر و تجربه ایده بسیار خوب و جالبی است چندی پیش زمانی که برای شرکت در یکی از جشنواره ها به خارج از کشور سفر کرده بودم ،با کارگردان هایی مواجه شدم که نسبت به دیده نشدن فیلم هایشان در زادگاه خودشان اعتراض داشتند وقتی به ان ها گفتم که در ایران ،یک گروه سینمایی اقدام به نمایش عمومی این گونه فیلم ها می کنند برایشان خیلی جالب بود و می گفتند «خوش به حالتان که در کشورتان فضایی برای نمایش این گونه فیلم ها دارید.»
زمانی که یک شب را ساخته بودید در گفتگویی اعلام کردید کارگردانی ،عشق گمشده ای است که در کنار بازیگری می تواند شما را در حرفه سینما راضی نگه دارد ،درست است که بین فیلم هایی که می سازید خیلی فاصله ایجاد می شود اما با توجه به برایند فیلم هایی که در چند سال اخیر بازی کرده اید ،این طور به نظر می رسد که ارام ارام قصد دارید به جای بازیگری ،کارگردانی را در اولویت فعالیت خود قرار دهید.
اگر فیلم های چهارشنبه نوزده اردیبهشت و مرگ ماهی را دوتا از مهمترین تولیدات سینمایی سال گذشته بدانیم ،خود بازی من در این فیلم ها نشان می دهد چنین تحلیلی اصلا درست نیست .
به هر حال ادم قرار نیست در ده فیلم بازی کند تا نشان بدهد که به این حرفه علاقه دارد به نظر من یک بازیگر بایدان قدر فهم و درک داشته باشد که به جای بازی در فیلم های متعدد بتواند بازی در یک فیلم خوب را تشخیص داده و در همان بازی کند.
من برخلاف بعضی از همکاران خودم تظاهر نمی کنم و شعار نمی دهم .به عنوان مثال یکی از بازیگران را می بینید که مصاحبه می کند و می گوید گزیده کار شده ،در حالی که از این طرف و ان طرف می شنوید همزمان در دو فیلم مشغول بازی است .
من کار بازیگری را خیلی دوست دارم ،ولی واقعیت این است که نمی دانم که اگر هفت ،هشت سال پیش فیلم یک شب را نساخته بودم ،هنوز هم این راه را ادامه می دادم یا در این حرفه مسیر دیگری را انتخاب کرده بودم .تعبیر عشق گمشده که خود شما هم به ان اشاره کردید ،تشریح چنین شرایطی بود.
من در کنار بازیگری به کار دیگری نیاز داشتم تا احساس کنم فعالیتم این طوری کامل می شود و دیگر تا اخر عمر با خیال راحت می توانم این حرفه را ادامه بدهم .
کارگردانی یک حرفه است که ادم احساس می کند با انجام ان ،همه توانایی هایش را به کار می گیرد.خدا را شکر این اتفاق افتاد و تا این جای کار توانستم هر دو سه سال یک بار فیلم هایی که دوست داشتم را بسازم.
شاید باور نکنید ،ولی در طول این سال ها بازی در خیلی از فیلم ها را رد کرده ام .همین الان که من و شما در حال گفتگو هستیم چهار ،پنج فیلمنامه به دستم رسیده که باید مطالعه کنم .
وقتی سر فیلمی می روم که دوست ندارم ،خیلی اذیت می شوم .به همین دلیل از دو سه سال پیش به این طرف تصمیم گرفتم محکم "نه" بگویم و خودم را از مخمصه رها کنم .
من حتما باید نقشی را که می خواهم بازی کنم دوست داشته باشم تا بتوانم با انرژی کامل سر صحنه حاضر شوم اگر بخواهم به بحث اصلی برگردم باید بگویم از نظر من فیلمسازی و بازیگری مکمل همدیگر هستند .من یکی که معتقدم اگر کارگردانی نباشد ،بازیگری اصلا برایم کافی نیست.
بیشتر دوست دارید شما را بیشتر به عنوان کارگردان بشناسند یا بازیگر ؟
فرقی نمی کند.وقتی در یک فیلم خوب بازی می کنم ،همان قدر خوشحالم که وقتی فیلمم به نمایش گذاشته می شود .وقتی فیلمنامه ای را بخوانم و احساس کنم که می شود کارکرد ،از خودم می پرسم چرا که نه؟به هر حال الان سال هاست مشغول بازیگری هستم و روی تمام این سال ها که نمی شود خط کشید.
فعالیت های ادبی سال های اخیر و ترجمه هایی که از کتاب های مختلف انجام داده اید و هم راستای کارگردانی و موازی با ان است یا فقط یک نوع دلمشغولی است ؟
یکی از چیزهایی که همیشه وجود دارد ،این است که معمولا نویسنده ها را با کتاب هایشان می شناسند در حالی که کار نویسندگی فقط شامل چاپ کتاب نیست .من و علی اصغری حدود یک سال روی فیلمنامه شیفت شب کار می کردیم و این هم بخشی از زمانی است که ادم در طول عمر خود می گذارد تا به عنوان مثال متنی را بنویسد .خارج از این قضیه ،من بارها گفته ام خودم را مترجم نمی دانم ،اما به هر حال کار ترجمه هم انجام می دهم .ان هم به این عنوان که دوست دارم ترجمه کتاب هایی که از ان ها خوشم می اید را با مردم کشورم به اشتراک بگذارم تا ان ها هم بخوانند و لذت ببرند ،بنابراین گاهی که به خارج از کشور سفر می کنم ان کتاب ها را با خودم می اورم و ترجمه می کنم .اخرین کتابم «عشق سال های غم »نوشته حنیف قریشی از سر بدشانسی دو سه سال اجازه چاپ نداشت تا این که خوشبختانه امسال منتشر شد و واکنش های خوبی را هم در پی داشت ،به نظر من تمام این فعالیت ها مکمل همدیگر هستند ،نه جدا از هم .
هر کارگردان وقتی پشت دوربین می رود ،انبوهی از تجربه های موفق و ناموفق گذشته را مدنظر قرار می دهد تا فیلم بهتری بسازد شما هم از این نوع دغدغه ها داشته اید؟
بله و به همین خاطر دلم می خواست بیشتر به سمت سینمای داستانگو حرکت کنم با علی اصغری هم که صحبت می کردیم ،به همین نتیجه رسیدیم و تصمیم گرفتیم در این فیلم به جای بهره گیری از روایت های مینی مالیستی ،بیشتر داستان تعریف کنیم .
این تصمیم دلیل خاصی داشت؟
نه ،همین جوری .فقط دلم می خواست سینمای داستانگو را تجربه کنم .البته نه این که شیفت شب خیلی داستان پر نشیب و فرازی داشته باشد ،اما به هر حال دنبال کردن ماجراهای فیلم می طلبید که به این سمت حرکت کنیم .
می توان این گونه تفسیر کرد که کمتر دیده شدن دو فیلم قبلیتان که نتیجه داستان های کمرنگ ان ها بود در این تصمیم گیری موثر بوده است؟
نه.چرا که اتفاقا ممکن است فیلم بعدیم خیلی هم مینی مالیستی باشد این یک چیز حسی است و به خود داستان بستگی دارد .درست مثل این که وقتی شما دارید یک مقاله می نویسید ،باید بدانید ان را برای کجا می نویسید و نوشته تان را چطوری ارائه کنید.
البته فیلم قبلی ام (سوت پایان )هم کم موفق نبود ،اما همان طور که گفتم دلم می خواست سینمای داستانگو را بیشتر تجربه کنم .
فیلم دومتان (چند روز بعد)که اصلا به نمایش گذاشته نشد.
ان فیلم در دورانی ساخته شد که شبکه سینمای خانگی تازه داشت رونق پیدا می کرد و مدیران شرکت های ویدئو رسانه رایت فیلم ها را با قیمت بالا خریداری می کردند،به همین دلیل تهیه کننده تصمیم گرفت به جای پرداخت هزینه تبلیغات و مواجه شدن با مشکلات احتمالی پخش و توزیع ،ان فیلم را بدون این که اکران شود روانه شبکه نمایش خانگی کند.
البته به نظرم با این کار نسبت به ان فیلم خیلی اجحاف شد اما کاری از دست من بر نمی امد.
روش شما برای کارگردانی چیست ؟به دکوپاژ دقیق و فیلمنامه مصور (استوری برد )اعتقاد دارید یا همه چیز را سر صحنه می سازید ؟
به دکوپاژ و استوری برد خیلی اعتقاد دارم .اصلا خیلی با برنامه کار می کنم وقتی می خواهم فیلم بسازم همه چیز باید از یک ماه قبل اماده باشد ،حتی لباس ها ،جزییترین اجزای طراحی صحنه و محل هایی که فیلمبرداری در ان جاها صورت خواهد گرفت .
البته ما تمام این کارها را انجام می دهیم تا بدانیم شخصیت ها ی فیلممان چه کسانی هستند و چه جزییاتی دارند اما معتقدم که جادوی اصلی سر صحنه باید اتفاق بیفتد به همین خاطر هیچ کس را مقید و مجبور نمی کنم کارهایی که از قبل هماهنگ شده را انجام دهد در چنین وضعیتی تکنیک را اولویت کار خودم قرار نمی دهم و سعی می کنم کاری کنم تا همه اعضای گروه ،کار را باور کنند باوری که می تواند و باید بازیگران و همه اعضای گروه را به جلو هدایت کند.
پس به این ترتیب با دکوپاژ اهنین سر صحنه نمی روید.
نه ،اصلا ،چون بعضی چیزها سر صحنه فیلمبرداری به ذهن ادم می رسد یا متناسب با حال و هوای کار تصمیم ها عوض می شود.
استوری بردها را خودتان می کشید یا به طراح سفارش می دهید؟
استوری بردهایی که می گویم طرح هایی نیست که مثلا یک گرافیست یا طراح امده و ان ها را کشیده باشد .دکوپاژی است که تصویر ذهنی صحنه هم همراه ان است .
برای همین فیلم شیفت شب ،من و فیلمبردارم (علیرضا برازنده )از دو سه هفته قبل از شروع تولید نشستیم و طراحی اجرای تمام صحنه ها را انجام دادیم .به این ترتیب قبل از اغاز فیلمبرداری می دانستیم در هر صحنه دوربین کجاست و از چه لنزی باید استفاده کنیم .
در حقیقت با انجام این کار فیلمبردار متوجه می شود من چه ذهنیتی دارم و من هم خواسته هایم را با او مطرح می کنم تا اگر از نظر فنی به ابزار خاصی نیاز دارد ان را فراهم کنیم .
من از اولین فیلمی که کارگردانی کردم تا حالا همان چیزی که توی ذهنم بوده را ساخته ام .می خواهم بگویم شاید حسین جعفریان که مدیریت فیلمبرداری یک شب را بر عهده داشت ،این فیلم را به شکل دیگری می دید ،اما من به همین روش سعی کردم ذهنیت خودم را برای ایشان تشریح کنم
این نوع فیلم که کارگردان ،خودش نویسنده فیلمنامه ان هم هست یک جورهایی وابسته به سینمای مولفی است که همه جزییات ان توسط فیلمساز طراحی می شود ،به همین دلیل با کسانی کار می کنم که دید و نوع نگاهشان به من نزدیک باشد تا خدای ناکرده در هنگام ساخت فیلم دچار مشکل نشویم .
در حقیقت با این روش ،فیلمبردار از صافی ذهن شما اجرای تصویری صحنه ها را بر عهده می گیرد.
دقیقا ،این طوری دیگر سر صحنه ،من و فیلمبردار با هم کلنجار نمی رویم که مثلا دکوپاژ چطور باشد نماها چگونه فیلمبرداری شود و چیزهایی از این قبیل .
یکی از نقش های مکمل شیفت شب را خود شما بازی کرده اید .از ابتدا تصمیم داشتید اجرای این نقش را بر عهده بگیرید یا شرایط تولید این کار را به شما تحمیل کرد؟
این نقش از ان نقش ها بود که از زمان اغاز فیلمبرداری هیچ بازیگری برای ان پیدا نمی شد ،ولی حضور او در فیلم برای شخص من و همکار فیلمنامه نویسم خیلی اهمیت داشت .
چون در حال حاضر در کشور ما زنان و مردان بسیاری وجود دارند که از همسرشان جدا شده اند ،اما متاسفانه هنوز جامعه به ان ها و زندگیشان به چشم یک تابو نگاه می کند .من با طراحی این شخصیت دلم می خواست به نوعی تابو شکنی کنم ،اما بازیگر مناسبی برای اجرای ان پیدا نمی کردم ،تا این که اگر اشتباه نکرده باشم یک روز علی اصغری به من گفت :«راستی چرا خودت این نقش رو بازی نمی کنی ؟»و دیدم راست می گوید.بنابراین خودم اجرای این نقش را بر عهده گرفتم اتفاقا بعد که فیلم اماده شد به این نتیجه رسیدم چقدر بهتر شد که خودم این نقش را بازی کردم چون حضوراین شخصیت در فیلم برایم خیلی مهم بود و اگر کس دیگری ان را بازی کرده بود ،شاید کمی کمرنگ و حاشیه ای به نظر می رسید.
در زمینه انتخاب بازیگران برای نقش های اصلی چه ویژگی هایی در محمد رضا فروتن و لیلا زارع وجود داشت که احساس کردید به درد بازی در این فیلم می خورند؟
دانستن این که دو بازیگر به هم می ایند یا نه ،دیگر جزء چیزهایی است که هر کارگردان باید بداند و قدرت ان را داشته باشد که تصویر ان ها را در ذهن خود مجسم کند من هم از این قضیه مستثنا نیستم .
از ابتدا به همین ترکیب فکر می کردید یا از بازیگران دیگری هم تست گرفتید؟
نه ، از اول ،همین بازیگرها را برای ایفای نقش های اصلی در نظر داشتم .
تمهید شما برای ایجاد ارتباط ذهنی میان دو نفر چه بود؟
یکی از این تمهید ها برگزاری جلسات دورخوانی فیلمنامه بود که هفت ،هشت بار برگزار شد و خیلی موثر بود ،اما نکته این جاست که چون من خودم بازیگر هستم ،می دانم چطور باید با بازیگرها ارتباط حسی برقرار کرد .وقتی به ان ها توجه می شود،جلوی دوربین احساس خیلی خوبی دارند و از کار خود نیز ابراز رضایت می کنند .در حقیقت مطمئن می شوند که کارگردان مواظب ان هاست و تلاش می کنند تا در طول کار ،اتفاق های خوبی برایشان رقم بخورد.
خودم جزء کارگردان هایی هستم که حتی از ثبت یک نگاه ساده هم نمی گذرند.ضمن این که برایم خیلی مهم است اعضای گروهی که برای تولید فیلم دور هم جمع می شوند با همدیگر خوب و صمیمی باشند .در شیفت شب تمام سعیمان را کردیم با وجود مشکلات و اختلاف نظری که این دو نفر در طول فیلم با همدیگر دارند فضایی به وجود بیاوریم تا ان ها با هم دوست باشند و به لحاظ حسی بتوانند ارتباط مناسبی با همدیگر برقرار کنند.
برای شما که خودتان بازیگر هم هستید ،نحوه بازی گرفتن از بازیگرها چگونه است؟
این سوال را می توانید از بازیگرانی که در این فیلم و سایر کارهای من بازی کرده اند هم بپرسید ولی من در این زمینه واقعا سختگیر هستم .شاید باور نکیند ولی برای گفتن یک جمله یا حتی نوع نگاه کردن ،بارها با بازیگرانم تمرین می کنم .نمی توانم برایتان تشریح کنم ،اما حاضر شدن در مقابل دوربین فیلم من برای بازیگران اصلا راحت نیست .ان ها را کاملا زیر نظر دارم و نمی گذارم خلاف میل من رفتار کنند.
شما بازیگری هستید که کارگردانی را هم تجربه کرده.تا به حال پیش امده سر صحنه فیلمی که در ان بازی کرده اید ،به خاطر مشکلات یا نقطه ضعف های کارگردان اذیت شوید؟
بله ،خیلی .البته وقتی به عنوان بازیگر سر صحنه فیلمی حاضر می شوم ،وظیفه خودم می دانم به دنیای کارگردان فیلم نزدیک شوم ،اما از طرف دیگر نمی توانم از خیلی چیزها بگذرم و طبعا درباره شان سخت گیری می کنم .البته سعی می کنم در این زمینه طوری اعتدال برقرار کنم تا به تصویری که از من در بین اهل سینما وجود دارد خدشه وارد نشود .توضیحش کمی سخت است ،ولی سعی می کنم کاری کنم تا بین ان چه که کارگردان از من می خواهد و ان چه برخلاف میلم است ،تعادل برقرار شود.
شما نخستین بار ،کارگردانی را با ساخت فیلم مستند تجربه کردید ،ولی در نهایت مسیر خود را به سوی سینمای داستانی تغییر دادید .دلیل خاصی دارد که فعالیت در این حیطه را دیگر ادامه ندادید؟
راستش بعد از بودن یا نبودن که فیلم اولم بود ، ان قدر درگیر کارهای مختلف شدم که با تمام علاقه ای که به این حیطه داشتم ،دیگر نتوانستم فیلم مستند بسازم .کسی از اینده خبر ندارد .خدا را چه دیدید شاید زمانی هم فقط فیلم مستند بسازم و هیچ کار دیگری انجام ندهم .مثل دو سال پیش که درباره یکی از دو باشگاه فوتبال فیلم مستند ساختم و متاسفانه ناتمام ماند.
چرا؟
بعد از این که برای ساخت ان مجموعه وارد تعدادی از باشگاه ها شدم ،مسوولان که نسبت به موضوع حساس شده بودند با من تماس گرفتند و گفتند از ان جا که ورود خانم ها به ورزشگاه ها ممنوع است ،بهتر است این کار را ادامه ندهید .
ان ها معتقد بودند مصاحبه های من در ورزشگاه ها و با چهره های فوتبال می تواند جنجال ایجاد کند و من هم مجبور شدم ان کار را رها کنم .
به نظر می رسد فوتبال هم یکی دیگر از دغدغه های روزمره شماست ،ردپای این ورزش را درفیلم قبلیتان سوت پایان هم می توان دید.
بله .می توان گفت فوتبال هم یکی دیگر از علاقه مندی های من در زندگی است.
فوتبال هم بازی می کنید؟
اگر شرایطش باشد چرا که نه؟اتفاقا وقتی برای ساخت فیلمی درباره باشگاه ملوان به بندر انزلی سفرکرده بودم ،با تیم بانوان ملوان بازی کردم که تجربه بسیار خوب و لذت بخشی بود.
در شیفت شب جدا از کارگردانی ،نگارش فیلمنامه و بازی در یکی از نقش های فرعی ،تهیه کنندگی را هم بر عهده گرفته اید.
به نظرم کارگردانی و تولید فیلم در ایران واقعا کار بسیار سختی است و تهیه کنندگی و پخش فیلم در رتبه های بعد از ان قرار می گیرند ،ساخت و نمایش یک فیلم ،از زمانی که مراحل نگارش فیلمنامه انجام می شود تا زمانی که به نمایش در می اید ،حدود دو سال زمان می برد .
اگر بخواهیم این حرفه را در بین مشاغل زیان اور قرار دهیم ،قطعا به عنوان یکی از کارهای سخت و دشوار قابل دسته بندی است .انرژی و دغدغه فکری خاصی که انجام این کار از ادم می گیرد ،گاهی من را به این فکر وا می دارد که باور کنم فیلمسازی کار خیلی مردانه ای است .حرفه دشواری که البته لذت های خودش را هم دارد.
یعنی اگر به گذشته برگردیم باز هم کارگردانی را به عنوان مکمل حرفه بازیگری انتخاب می کنید؟
بله .با تمام این حرف ها اگر به گذشته برگردم باز هم در کنار بازیگری ،کارگردانی را انتخاب خواهم کرد.چون به نظرم کاری است که ادم با تمام وجود خود ان را انجام می دهد و به همین دلیل می تواند با تمام وجود اعلام کند که با علاقه کامل این حرفه را انتخاب کرده است ،خصوصا وقتی چکیده تمام مشکلات و گرفتاری ها روی پرده به نمایش گذاشته می شود .ان وقت است که ادم خستگی اش در می رود و لذت عجیبی تمام وجودش را پر می کند .لذتی که به وسعت سینماست .
من در کنار بازیگری به کار دیگری نیاز داشتم تا احساس کنم فعالیتم این طوری کامل می شود و دیگر تا اخر عمر با خیال راحت می توانم این حرفه را ادامه بدهم .
کارگردانی یک حرفه است که ادم احساس می کند با انجام ان ،همه توانایی هایش را به کار می گیرد.خدا را شکر این اتفاق افتاد و تا این جای کار توانستم هر دو سه سال یک بار فیلم هایی که دوست داشتم را بسازم.
شاید باور نکنید ،ولی در طول این سال ها بازی در خیلی از فیلم ها را رد کرده ام .همین الان که من و شما در حال گفتگو هستیم چهار ،پنج فیلمنامه به دستم رسیده که باید مطالعه کنم .
وقتی سر فیلمی می روم که دوست ندارم ،خیلی اذیت می شوم .به همین دلیل از دو سه سال پیش به این طرف تصمیم گرفتم محکم "نه" بگویم و خودم را از مخمصه رها کنم .
من حتما باید نقشی را که می خواهم بازی کنم دوست داشته باشم تا بتوانم با انرژی کامل سر صحنه حاضر شوم اگر بخواهم به بحث اصلی برگردم باید بگویم از نظر من فیلمسازی و بازیگری مکمل همدیگر هستند .من یکی که معتقدم اگر کارگردانی نباشد ،بازیگری اصلا برایم کافی نیست.
بیشتر دوست دارید شما را بیشتر به عنوان کارگردان بشناسند یا بازیگر ؟
فرقی نمی کند.وقتی در یک فیلم خوب بازی می کنم ،همان قدر خوشحالم که وقتی فیلمم به نمایش گذاشته می شود .وقتی فیلمنامه ای را بخوانم و احساس کنم که می شود کارکرد ،از خودم می پرسم چرا که نه؟به هر حال الان سال هاست مشغول بازیگری هستم و روی تمام این سال ها که نمی شود خط کشید.
فعالیت های ادبی سال های اخیر و ترجمه هایی که از کتاب های مختلف انجام داده اید و هم راستای کارگردانی و موازی با ان است یا فقط یک نوع دلمشغولی است ؟
یکی از چیزهایی که همیشه وجود دارد ،این است که معمولا نویسنده ها را با کتاب هایشان می شناسند در حالی که کار نویسندگی فقط شامل چاپ کتاب نیست .من و علی اصغری حدود یک سال روی فیلمنامه شیفت شب کار می کردیم و این هم بخشی از زمانی است که ادم در طول عمر خود می گذارد تا به عنوان مثال متنی را بنویسد .خارج از این قضیه ،من بارها گفته ام خودم را مترجم نمی دانم ،اما به هر حال کار ترجمه هم انجام می دهم .ان هم به این عنوان که دوست دارم ترجمه کتاب هایی که از ان ها خوشم می اید را با مردم کشورم به اشتراک بگذارم تا ان ها هم بخوانند و لذت ببرند ،بنابراین گاهی که به خارج از کشور سفر می کنم ان کتاب ها را با خودم می اورم و ترجمه می کنم .اخرین کتابم «عشق سال های غم »نوشته حنیف قریشی از سر بدشانسی دو سه سال اجازه چاپ نداشت تا این که خوشبختانه امسال منتشر شد و واکنش های خوبی را هم در پی داشت ،به نظر من تمام این فعالیت ها مکمل همدیگر هستند ،نه جدا از هم .
هر کارگردان وقتی پشت دوربین می رود ،انبوهی از تجربه های موفق و ناموفق گذشته را مدنظر قرار می دهد تا فیلم بهتری بسازد شما هم از این نوع دغدغه ها داشته اید؟
بله و به همین خاطر دلم می خواست بیشتر به سمت سینمای داستانگو حرکت کنم با علی اصغری هم که صحبت می کردیم ،به همین نتیجه رسیدیم و تصمیم گرفتیم در این فیلم به جای بهره گیری از روایت های مینی مالیستی ،بیشتر داستان تعریف کنیم .
این تصمیم دلیل خاصی داشت؟
نه ،همین جوری .فقط دلم می خواست سینمای داستانگو را تجربه کنم .البته نه این که شیفت شب خیلی داستان پر نشیب و فرازی داشته باشد ،اما به هر حال دنبال کردن ماجراهای فیلم می طلبید که به این سمت حرکت کنیم .
می توان این گونه تفسیر کرد که کمتر دیده شدن دو فیلم قبلیتان که نتیجه داستان های کمرنگ ان ها بود در این تصمیم گیری موثر بوده است؟
نه.چرا که اتفاقا ممکن است فیلم بعدیم خیلی هم مینی مالیستی باشد این یک چیز حسی است و به خود داستان بستگی دارد .درست مثل این که وقتی شما دارید یک مقاله می نویسید ،باید بدانید ان را برای کجا می نویسید و نوشته تان را چطوری ارائه کنید.
البته فیلم قبلی ام (سوت پایان )هم کم موفق نبود ،اما همان طور که گفتم دلم می خواست سینمای داستانگو را بیشتر تجربه کنم .
فیلم دومتان (چند روز بعد)که اصلا به نمایش گذاشته نشد.
ان فیلم در دورانی ساخته شد که شبکه سینمای خانگی تازه داشت رونق پیدا می کرد و مدیران شرکت های ویدئو رسانه رایت فیلم ها را با قیمت بالا خریداری می کردند،به همین دلیل تهیه کننده تصمیم گرفت به جای پرداخت هزینه تبلیغات و مواجه شدن با مشکلات احتمالی پخش و توزیع ،ان فیلم را بدون این که اکران شود روانه شبکه نمایش خانگی کند.
البته به نظرم با این کار نسبت به ان فیلم خیلی اجحاف شد اما کاری از دست من بر نمی امد.
روش شما برای کارگردانی چیست ؟به دکوپاژ دقیق و فیلمنامه مصور (استوری برد )اعتقاد دارید یا همه چیز را سر صحنه می سازید ؟
به دکوپاژ و استوری برد خیلی اعتقاد دارم .اصلا خیلی با برنامه کار می کنم وقتی می خواهم فیلم بسازم همه چیز باید از یک ماه قبل اماده باشد ،حتی لباس ها ،جزییترین اجزای طراحی صحنه و محل هایی که فیلمبرداری در ان جاها صورت خواهد گرفت .
البته ما تمام این کارها را انجام می دهیم تا بدانیم شخصیت ها ی فیلممان چه کسانی هستند و چه جزییاتی دارند اما معتقدم که جادوی اصلی سر صحنه باید اتفاق بیفتد به همین خاطر هیچ کس را مقید و مجبور نمی کنم کارهایی که از قبل هماهنگ شده را انجام دهد در چنین وضعیتی تکنیک را اولویت کار خودم قرار نمی دهم و سعی می کنم کاری کنم تا همه اعضای گروه ،کار را باور کنند باوری که می تواند و باید بازیگران و همه اعضای گروه را به جلو هدایت کند.
پس به این ترتیب با دکوپاژ اهنین سر صحنه نمی روید.
نه ،اصلا ،چون بعضی چیزها سر صحنه فیلمبرداری به ذهن ادم می رسد یا متناسب با حال و هوای کار تصمیم ها عوض می شود.
استوری بردها را خودتان می کشید یا به طراح سفارش می دهید؟
استوری بردهایی که می گویم طرح هایی نیست که مثلا یک گرافیست یا طراح امده و ان ها را کشیده باشد .دکوپاژی است که تصویر ذهنی صحنه هم همراه ان است .
برای همین فیلم شیفت شب ،من و فیلمبردارم (علیرضا برازنده )از دو سه هفته قبل از شروع تولید نشستیم و طراحی اجرای تمام صحنه ها را انجام دادیم .به این ترتیب قبل از اغاز فیلمبرداری می دانستیم در هر صحنه دوربین کجاست و از چه لنزی باید استفاده کنیم .
در حقیقت با انجام این کار فیلمبردار متوجه می شود من چه ذهنیتی دارم و من هم خواسته هایم را با او مطرح می کنم تا اگر از نظر فنی به ابزار خاصی نیاز دارد ان را فراهم کنیم .
من از اولین فیلمی که کارگردانی کردم تا حالا همان چیزی که توی ذهنم بوده را ساخته ام .می خواهم بگویم شاید حسین جعفریان که مدیریت فیلمبرداری یک شب را بر عهده داشت ،این فیلم را به شکل دیگری می دید ،اما من به همین روش سعی کردم ذهنیت خودم را برای ایشان تشریح کنم
این نوع فیلم که کارگردان ،خودش نویسنده فیلمنامه ان هم هست یک جورهایی وابسته به سینمای مولفی است که همه جزییات ان توسط فیلمساز طراحی می شود ،به همین دلیل با کسانی کار می کنم که دید و نوع نگاهشان به من نزدیک باشد تا خدای ناکرده در هنگام ساخت فیلم دچار مشکل نشویم .
در حقیقت با این روش ،فیلمبردار از صافی ذهن شما اجرای تصویری صحنه ها را بر عهده می گیرد.
دقیقا ،این طوری دیگر سر صحنه ،من و فیلمبردار با هم کلنجار نمی رویم که مثلا دکوپاژ چطور باشد نماها چگونه فیلمبرداری شود و چیزهایی از این قبیل .
یکی از نقش های مکمل شیفت شب را خود شما بازی کرده اید .از ابتدا تصمیم داشتید اجرای این نقش را بر عهده بگیرید یا شرایط تولید این کار را به شما تحمیل کرد؟
این نقش از ان نقش ها بود که از زمان اغاز فیلمبرداری هیچ بازیگری برای ان پیدا نمی شد ،ولی حضور او در فیلم برای شخص من و همکار فیلمنامه نویسم خیلی اهمیت داشت .
چون در حال حاضر در کشور ما زنان و مردان بسیاری وجود دارند که از همسرشان جدا شده اند ،اما متاسفانه هنوز جامعه به ان ها و زندگیشان به چشم یک تابو نگاه می کند .من با طراحی این شخصیت دلم می خواست به نوعی تابو شکنی کنم ،اما بازیگر مناسبی برای اجرای ان پیدا نمی کردم ،تا این که اگر اشتباه نکرده باشم یک روز علی اصغری به من گفت :«راستی چرا خودت این نقش رو بازی نمی کنی ؟»و دیدم راست می گوید.بنابراین خودم اجرای این نقش را بر عهده گرفتم اتفاقا بعد که فیلم اماده شد به این نتیجه رسیدم چقدر بهتر شد که خودم این نقش را بازی کردم چون حضوراین شخصیت در فیلم برایم خیلی مهم بود و اگر کس دیگری ان را بازی کرده بود ،شاید کمی کمرنگ و حاشیه ای به نظر می رسید.
در زمینه انتخاب بازیگران برای نقش های اصلی چه ویژگی هایی در محمد رضا فروتن و لیلا زارع وجود داشت که احساس کردید به درد بازی در این فیلم می خورند؟
دانستن این که دو بازیگر به هم می ایند یا نه ،دیگر جزء چیزهایی است که هر کارگردان باید بداند و قدرت ان را داشته باشد که تصویر ان ها را در ذهن خود مجسم کند من هم از این قضیه مستثنا نیستم .
از ابتدا به همین ترکیب فکر می کردید یا از بازیگران دیگری هم تست گرفتید؟
نه ، از اول ،همین بازیگرها را برای ایفای نقش های اصلی در نظر داشتم .
تمهید شما برای ایجاد ارتباط ذهنی میان دو نفر چه بود؟
یکی از این تمهید ها برگزاری جلسات دورخوانی فیلمنامه بود که هفت ،هشت بار برگزار شد و خیلی موثر بود ،اما نکته این جاست که چون من خودم بازیگر هستم ،می دانم چطور باید با بازیگرها ارتباط حسی برقرار کرد .وقتی به ان ها توجه می شود،جلوی دوربین احساس خیلی خوبی دارند و از کار خود نیز ابراز رضایت می کنند .در حقیقت مطمئن می شوند که کارگردان مواظب ان هاست و تلاش می کنند تا در طول کار ،اتفاق های خوبی برایشان رقم بخورد.
خودم جزء کارگردان هایی هستم که حتی از ثبت یک نگاه ساده هم نمی گذرند.ضمن این که برایم خیلی مهم است اعضای گروهی که برای تولید فیلم دور هم جمع می شوند با همدیگر خوب و صمیمی باشند .در شیفت شب تمام سعیمان را کردیم با وجود مشکلات و اختلاف نظری که این دو نفر در طول فیلم با همدیگر دارند فضایی به وجود بیاوریم تا ان ها با هم دوست باشند و به لحاظ حسی بتوانند ارتباط مناسبی با همدیگر برقرار کنند.
برای شما که خودتان بازیگر هم هستید ،نحوه بازی گرفتن از بازیگرها چگونه است؟
این سوال را می توانید از بازیگرانی که در این فیلم و سایر کارهای من بازی کرده اند هم بپرسید ولی من در این زمینه واقعا سختگیر هستم .شاید باور نکیند ولی برای گفتن یک جمله یا حتی نوع نگاه کردن ،بارها با بازیگرانم تمرین می کنم .نمی توانم برایتان تشریح کنم ،اما حاضر شدن در مقابل دوربین فیلم من برای بازیگران اصلا راحت نیست .ان ها را کاملا زیر نظر دارم و نمی گذارم خلاف میل من رفتار کنند.
شما بازیگری هستید که کارگردانی را هم تجربه کرده.تا به حال پیش امده سر صحنه فیلمی که در ان بازی کرده اید ،به خاطر مشکلات یا نقطه ضعف های کارگردان اذیت شوید؟
بله ،خیلی .البته وقتی به عنوان بازیگر سر صحنه فیلمی حاضر می شوم ،وظیفه خودم می دانم به دنیای کارگردان فیلم نزدیک شوم ،اما از طرف دیگر نمی توانم از خیلی چیزها بگذرم و طبعا درباره شان سخت گیری می کنم .البته سعی می کنم در این زمینه طوری اعتدال برقرار کنم تا به تصویری که از من در بین اهل سینما وجود دارد خدشه وارد نشود .توضیحش کمی سخت است ،ولی سعی می کنم کاری کنم تا بین ان چه که کارگردان از من می خواهد و ان چه برخلاف میلم است ،تعادل برقرار شود.
شما نخستین بار ،کارگردانی را با ساخت فیلم مستند تجربه کردید ،ولی در نهایت مسیر خود را به سوی سینمای داستانی تغییر دادید .دلیل خاصی دارد که فعالیت در این حیطه را دیگر ادامه ندادید؟
راستش بعد از بودن یا نبودن که فیلم اولم بود ، ان قدر درگیر کارهای مختلف شدم که با تمام علاقه ای که به این حیطه داشتم ،دیگر نتوانستم فیلم مستند بسازم .کسی از اینده خبر ندارد .خدا را چه دیدید شاید زمانی هم فقط فیلم مستند بسازم و هیچ کار دیگری انجام ندهم .مثل دو سال پیش که درباره یکی از دو باشگاه فوتبال فیلم مستند ساختم و متاسفانه ناتمام ماند.
چرا؟
بعد از این که برای ساخت ان مجموعه وارد تعدادی از باشگاه ها شدم ،مسوولان که نسبت به موضوع حساس شده بودند با من تماس گرفتند و گفتند از ان جا که ورود خانم ها به ورزشگاه ها ممنوع است ،بهتر است این کار را ادامه ندهید .
ان ها معتقد بودند مصاحبه های من در ورزشگاه ها و با چهره های فوتبال می تواند جنجال ایجاد کند و من هم مجبور شدم ان کار را رها کنم .
به نظر می رسد فوتبال هم یکی دیگر از دغدغه های روزمره شماست ،ردپای این ورزش را درفیلم قبلیتان سوت پایان هم می توان دید.
بله .می توان گفت فوتبال هم یکی دیگر از علاقه مندی های من در زندگی است.
فوتبال هم بازی می کنید؟
اگر شرایطش باشد چرا که نه؟اتفاقا وقتی برای ساخت فیلمی درباره باشگاه ملوان به بندر انزلی سفرکرده بودم ،با تیم بانوان ملوان بازی کردم که تجربه بسیار خوب و لذت بخشی بود.
در شیفت شب جدا از کارگردانی ،نگارش فیلمنامه و بازی در یکی از نقش های فرعی ،تهیه کنندگی را هم بر عهده گرفته اید.
به نظرم کارگردانی و تولید فیلم در ایران واقعا کار بسیار سختی است و تهیه کنندگی و پخش فیلم در رتبه های بعد از ان قرار می گیرند ،ساخت و نمایش یک فیلم ،از زمانی که مراحل نگارش فیلمنامه انجام می شود تا زمانی که به نمایش در می اید ،حدود دو سال زمان می برد .
اگر بخواهیم این حرفه را در بین مشاغل زیان اور قرار دهیم ،قطعا به عنوان یکی از کارهای سخت و دشوار قابل دسته بندی است .انرژی و دغدغه فکری خاصی که انجام این کار از ادم می گیرد ،گاهی من را به این فکر وا می دارد که باور کنم فیلمسازی کار خیلی مردانه ای است .حرفه دشواری که البته لذت های خودش را هم دارد.
یعنی اگر به گذشته برگردیم باز هم کارگردانی را به عنوان مکمل حرفه بازیگری انتخاب می کنید؟
بله .با تمام این حرف ها اگر به گذشته برگردم باز هم در کنار بازیگری ،کارگردانی را انتخاب خواهم کرد.چون به نظرم کاری است که ادم با تمام وجود خود ان را انجام می دهد و به همین دلیل می تواند با تمام وجود اعلام کند که با علاقه کامل این حرفه را انتخاب کرده است ،خصوصا وقتی چکیده تمام مشکلات و گرفتاری ها روی پرده به نمایش گذاشته می شود .ان وقت است که ادم خستگی اش در می رود و لذت عجیبی تمام وجودش را پر می کند .لذتی که به وسعت سینماست .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر