نیکی کریمی در مصاحبه ای که با روزنامه اعتماد انجام داده به سوال های بیتا موسوی و شراره داوودی پاسخ گفته ،این گفتگو که در شماره ۳۴۲۷ چهارشنبه نهم دی ماه منتشر شده است.
شما به عنوان يك زن فيلمساز مستقل تلاش كرديد فيلم چهارم خود را بدون هرگونه حمايتی اكران كنيد. شما به واسطه اين كه سالها در عرصه بازيگری در سينما فعاليت می كنيد، می دانيد كه اگر فيلم را در اكران رها كنيد هرگز به خوبی ديده نمی شود. به همين دليل كنار فيلم ايستادهايد تا از تمام شرايط تبليغی به خوبی استفاده كنيد. قطعا در اين شرايط فقط نيكی كريمی به عنوان يک بازيگر كه مخاطب شناخت خوبی از او دارد، مطرح نمی شود؛ بلكه فيلمسازی برايتان خيلی جدی است و تمام تلاش خود را می كنيد تا «شيفت شب» به خوبی ديده شود.
يك فيلم از زمان شكلگيری فيلمنامه تا پايان مانند بچهای است كه بايد از آن مراقبت كنيم. در اين ميان ما هم جزء گروههايی نيستيم كه حامی داشته باشيم، بنابراين خودمان بايد شرايط را به وجود بياوریم. البته از چند ماه قبل كمپين تبليغاتی برای اين فيلم در نظر گرفته بوديم، ولی به دليل تاخيری كه در اكران فيلم اتفاق افتاد، خيلی شكل كاملی نگرفت.
بعد از تمديد اكران فيلم «محمد(ص)»، تاريخ اكرانها تغيير كرد. در نتيجه اكران «شيفت شب» هم به اين زمان موكول شد. ما هم مجبور شديم چون از قبل بيلبوردها را هماهنگ كرده بوديم، در همان تاريخ قبلی، تبليغات شهری را انجام دهيم. جالب بود به دليل همين تغييرات در حالی كه بيلبوردها «شيفت شب» را تبليغ می كردند، فيلم ما اكران نشده بود.
ولی با اين حال فكر می كنم كه شايد همين تاخير در زمان اكران هم اتفاقات خوبی را به همراه داشت.
شما در «شيفت شب» و «سوت پايان» به سراغ دغدغههای اجتماعی خود رفتيد و به نظر می رسد پرداختن به چنين موضوعاتی كه برگرفته از دل جامعه باشد در دو فيلم آخرتان پررنگتر شده است. خصوصا در «شيفت شب» كه به نظر می رسد ما با فيلمی روبهرو هستيم كه لايههای بيشتری دارد.
شايد در ظاهر اين گونه درباره فيلم صحبت شود كه بيشتر فيلمساز از ساخت چنين اثری قصد دارد به زندگی زوجی بپردازد كه دچار مشكلاتی شدهاند ولی تلاش می كنند زندگيشان را حفظ كنند. اما اين فقط لايه ابتدایی فيلم است.
بله. دقيقا همين طور است. داستان «شيفت شب» روايت زندگی يک زن و مرد نيست، بلكه لايههای بيشتری دارد كه حتی در آن به بحث روانشناسی هم پرداخته می شود.
وقتي در جامعه ما به دليل تحريمها، با مشكلاتی روبهرو می شويم، قطعا اين اتفاقات می تواند در كانونهای مختلف بازتابهای متفاوتی داشته باشد. در اين ميان وقتی اوضاع اقتصادی بهم می ريزد، افرادی هم تلاش می كنند از اين آب گل آلود ماهی بگيرند، اما ممكن است نتوانند به نتيجه دلخواه برسند.
مرد قصه «شيفت شب» هم دقيقا همين شرايط را دارد. او حالا به دليل چنين مشكلاتی، در زندگی و كانون خانوادگی هم دچار مشكل شده است. من در اطراف خودم چنين افرادی را زياد ديدم. در تمام اين سالهای تحريم و شرايط اقتصادی، مردهایی را می ديدم كه شب و روز در چند شيفت كار می كنند و در همان زمان فكر می كردم همسران اين افراد در خانه مشغول چه كاری هستند؟!
البته بعضی خانمها هستند كه خودشان هم كار بيرون انجام می دهند. اما برخی ديگر تمام مدت در خانه سرشان گرم ماهواره است و اصلا خبر ندارند كه شرايط اقتصادی در جامعه چگونه است. اين موضوع دقيقا مسالهای بود كه در اين فيلم دنبال می كردم.
البته بعضی خانمها هستند كه خودشان هم كار بيرون انجام می دهند. اما برخی ديگر تمام مدت در خانه سرشان گرم ماهواره است و اصلا خبر ندارند كه شرايط اقتصادی در جامعه چگونه است. اين موضوع دقيقا مسالهای بود كه در اين فيلم دنبال می كردم.
پس قصه و طرح اوليه از همين جا شكل گرفت؟
محمود آيدن پيش از اين برای من داستان مردی را روايت كرده بود كه به دلايل مشكلات زندگی، خود و خانوادهاش را كشته بود. او اين خط داستان را از بخش حوادث روزنامه خوانده بود.
چرا چنين اتفاقی بايد رخ دهد؟ مطمئنا حوادثی است كه باعث به هم ريختن روان آدمها می شود و فكر می كنند كه راه چارهای ندارند. اما من می توانستم قصه را از نگاه همسر اين مرد ببينم. همان خانمی كه از چيزی خبر ندارد و مانند اين است كه به شكل ناگهانی با كوهی از مشكلات روبهرو ميشود ولی چون فرد منفعلی نيست، سعی می كند با مبارزه مشكلات را حل كند.
بله. ما در ابتدا شخصيت زن قصه را به شكلی می بينيم كه غرق در روزمرگی است و اصلا خبر ندارد در اطرافش چه اتفاقهايی می افتد. زندگی هایی كه اين روزها در اطرافمان زياد ميبينيم.
دقيقا زن قصه نيز چنين شخصيتی دارد.
شما در اين فيلم تلاش می كنيد، نگاه تک بعدی به زنان قصه نداشته باشيد. در واقع «شيفت شب» نگاه فمينيستی ندارد. در حالی كه عمدتا اين تصور وجود دارد كه زنان فيلمساز می توانند به راحتی در آثارشان به اين نگاه دچار شوند.
من هميشه در پاسخ به چنين سوالی ترجيح می دهم با مثالی از فيلم صحبتم را تكميل كنم. در سكانسی كه فرهاد، ناهيد را كتک می زند. پس از اين صحنه ما به جای اين كه با ناهيد همراه شويم، فرهاد را می بينيم و با او به ايوان خانه می رويم در حالی كه سيگار می كشد.
من درماندگی جامعه را برای زن و مرد به یک اندازه می دانم. شخصيت فيلم هم دقيقا با همين موضوع روبهرو است. ما نمی خواهيم بگوييم كه زن خوب است و مرد بد. اصلا چنين ديدگاهی ندارم.
البته همان طور كه اشاره كرديد شما در نگارش فيلمنامه «شيفت شب» يک همكار فيلمنامهنويس هم داشتيد كه قطعا در به تصوير كشيدن اين نگاه نقش مهمی داشته است.
در حقيقت محمود آيدن در همان ابتدا به من سيناپس يک صفحهای داد كه در آن درباره مردی نوشته شده بود كه به بنبست رسيده و از لحاظ روانی شرايط خوبی ندارد و می خواهد خودكشی كند.
او در تمام مدت به اين فكر می كند كه بايد كسی را بكشد.
اما من فكر كردم كه می خواهم فيلمی درباره ايران امروز تعريف كنم. چيزی كه باعث بروز خشونت در جامعه امروز شده است. همين موضوع كه اصلا خشونت از كجا می آيد؟ يا اين كه يک فرد در چه شرايطی عصبی می شود؟ يا فشار مالی می تواند منجر به چه اتفاقاتی بشود. مسایلی بود كه دوست داشتم در اين فيلم به آنها بپردازم. در اصل كل داستان را خودم نوشتم و بعد براي پروانه ساخت اقدام كرديم. البته پس از آن با علی اصغری متن را بازنويسی كرديم.
خيليها در شرايط تحريم سعی كردند درباره اين موضوع فيلم بسازند و داستانهايی را روايت كنند كه در آن به شكل زندگی افرادی پرداخته می شود كه با چنين مشكلاتی دست و پنجه نرم كردند. چه تمهيداتی انديشيديد كه فيلم شما نسبت به اين آثار تفاوتهايی داشته باشد ولي همچنان لايههای اجتماعی را به تصوير بكشد. خصوصا اين كه چنين فيلمهایی به راحتی می توانند به ورطه شعار بيفتند.
من سينمای مستند و سينمای مينيمالی كه درباره واقعيت صحبت می كند را دوست دارم. حالا اين قرار نيست كه حتما در خارج از شهر باشد. خودم فكر می كنم زيباترين فيلم رئالی كه ساخته شده است، «گزارش» عباس كيارستمی است كه درباره يک خانواده است. ولی ما به قدری آن ها را باور می كنيم كه من در كمتر فيلمی اين واقعيت را ديدهام.
به هر حال من سالها دستيار آقاي كيارستمی بودهام و اين سبک و نوع كار را می شناسم. بنابراين به اين معتقدم كه حتی اگر به دنبال روايت داستان هستيم، به شكلی اين كار را انجام دهيم كه باورپذير باشد. البته خود من در اين فيلم دوست داشتم، بيشتر قصه بگويم و همين موضوع «شيفت شب» را از ديگر فيلمهايم متفاوت كرد.
بله، دقيقا اين نگاه مستندگونهای كه به آن اشاره كرديد را ما در فيلمهای قبلیتان پررنگتر ديديم.
بله. اما در اين فيلم لازم بود كه ما به سمت قصهگويی برويم. چون بايد شرايط شخصيتهای قصه را تعريف می كردم.
ما در اين فيلم با شخصيتهايی فرعی روبهرومی شويم كه در برخی مواقع به كمک قصه می آيند و هر كدام از آنها خرده داستانهایی دارند. مانند شخصيت زن همسايه كه خودتان آن را ايفا كرديد يا سحر قريشی. البته به نظر می رسد هر كدام از اين شخصيتها برای شما بيانگر قشری از جامعه هستند.
به هر حال وقتی ما قصه را در يک آپارتمان به تصوير می كشيم، بايد به همسايهها هم می پرداختيم. اما همه اين شخصيتهای فرعی داستان كه اتفاقا خودم هم در يكي از آن ها بازی كردم، برايم بسيار اهميت داشت.
اتفاقا اين شخصيت ابتدا قرار بود آرايشگاهی از خودش داشته باشد كه با علی اصغری به اين نكته رسيديم، بهتر است محل كارش در خانه نباشد. شخصيت اين زن، نماد زنانی است كه همه ما آن ها را به خوبی می شناسيم. آن هایی كه با داشتن فرزند بزرگ، طلاق گرفتهاند و نبايد به دليل نگاهی كه در جامعه وجود دارد، با فرد ديگری ارتباط داشته باشند،اما در قصه می بينيم اين زن چون مستقل است و كار می كند، حالا با فردی آشنا شده و ازدواج هم كرده است، ولی نمی تواند به دخترش بگويد.
اتفاقا يكی از دوستان من دقيقا با چنين مشكلی در زندگيش روبهرو شده است، به همين دليل می خواستم خودم اين نقش را بازی كنم چون اين افراد در جامعه خيلی مورد قضاوت قرار می گيرند. البته می دانيد كه در كشور ما بحث قضاوت هميشه وجود دارد. برای اين نقش بازيگرهای زيادی را در ذهن داشتيم و حتي چند نفری هم به دفتر آمدند، اما شايد براي اين كه كمی بيشتر ديده شود و مورد توجه قرار بگيرد، خودم آن را بازی كردم.
شايد برايتان جالب باشد، كه من از وكيلی شنيدم، جامعه امروز ما پر از دخترهایی شده است كه به دليل فرار از خانواده ازدواج می كنند و اتفاقا با يك فرد پولدار آشنا می شوند و بعد از مدتی بهانهای براي طلاق پيدا می كنند و حالا كه پول زيادی به دست آوردهاند، سراغ شوهر دوم و سوم می روند.
نقشی كه سحر قريشی در «شيفت شب» بازی می كند، براي من نمادی از همين افراد است. ميخواستم ما اين دو خواهر را در كنار يكديگر ببينيم. اين كه ناهيد اصلا فرد مادی نيست ولي خواهرش دقيقا برعكس اوست. همان طور كه ما امروز با بمباران تبليغاتی در شبكههای مختلف روبهرو هستيم. همه انگار به ما می گويند كه چطور خوبتر زندگی كنيم و افراد را راهنمایی می كنند.
در حقيقت فرهاد و ناهيد در معرض بمباران چنين موضوعاتی هستند تا يك قدم به جلو بردارند و بيشتر زندگی مصنوعی خود را بچرخانند. در اين مورد هم من آدمهاي زيادی را ديدهام كه می خواهند زندگيهايشان را جور ديگری نشان دهند. البته در ميان همكاران بازيگر خودمان هم چنين افرادی ديده ميشوند. آن ها برای اين كار مجبور هستند زير بار مسائل مختلف مالی بروند. درست مثل شخصيتي كه فرهاد در اين فيلم دارد. او براي اين كه همپای شوهرخواهر زنش و همين طور جامعه حركت كند، مجبور است كارهایی را انجام دهد كه باعث گرفتاريش می شود.
ما با اين كه در ابتدا شخصيتی از ناهيد در قصه ميبينيم كه اصلا متوجه نيست زندگیش دچار چه مشكلاتی شده است، اما كمكم كه جلو می رويم، می بينيم كه او اتفاقا برخلاف آن چه نشان ميدهد، تلاش می كند بنيان خانوادهاش را نگه دارد. با اين كه كتك می خورد و حتی مجبور به ترک خانه می شود.
دليل اين موضوع را می توان در دوست داشتن ناهيد ديد، چون از زمان دانشگاه همسرش را دوست داشته و حالا نمی خواهد به هيچ قيمتی زندگیش را از دست بدهد.
حرفهای كه برای شخصيت فرهاد در فيلم در نظر گرفتيد، خيلي بكر است؛ يک موشكش! آيا انتخاب اين شغل به دليل گرهی است كه می تواند در قصه به وجود آورد يا كدهایی كه ميتواند ذهن مخاطب را به هم بريزد. به طور مثال مرگ موش.
واقعيت اين است كه ما اول شغل را انتخاب كرديم و بعد كدها را پيدا كرديم.
ذهنيت اين شغل از كجا شكل گرفت؟
من و علی اصغری، زمانی كه روی فيلمنامه كار می كرديم، اصلا پايان را ننوشته بوديم و شغلی را برای اين شخصيت در نظر نداشتيم. كامبوزيا پرتوی و كيانوش عياری هم دستياران ما بودند و ماهی يک بار بعد از اينكه ما روی فيلمنامه كار می كرديم، جلسه مشترک می گذاشتيم و صحبت ميكرديم.
برای شغل ايدههای مختلفی داشتيم تا اين كه يک روز آقای اصغری عكسهای واقعی از افرادی كه به استخدام شهرداری درآمدهاند و شبها موش می كشند، آورد.
من فكر كردم كه چرا اين افراد از خواب شبانه خودشان می زنند و براي كشتن موشها بيرون می آيند و از همين رو قضيه برايم جالب شد كه اين آدمها با وسيله و خيلی مجهز اين كار را با تفنگ و كنار جوبها انجام ميدهند،آن شغل به ما كمک كرد و در مسير داستان چيزهایی را اضافه كرديم و با تسلط كامل از آن بهره برديم از طرفي وقتی علی اصغری اين شغل را به من گفت، هم به اين فكر كرديم كه چقدر شبيه به نشانهگذاريی های جامعه خودمان است و خيلی ها پولهای بیشماری به دست می آورند و اختلاس می كنند ولی هيچ اتفاقی نمی افتد، اما آدمی به خاطر پانصد ميليون تومان بايد با چنين مشكلاتی روبهرو شود و جامعه ما همين افراد را مانند موشهایی از بين می برد، چون هركدام به نوعی در حال از بين رفتن هستند.
پس بيشتر اين حرفه برای شما يک نوع نماد است.
بله، چون هم نشاندهنده خشمی است كه آن را خالی می كند و هم اين كه شخصيت فرهاد از كودكی به تفنگ علاقه زيادی داشته است.
درباره انتخاب بازيگران توضيح بدهيد. آيا حضور سحر قريشی صرفا برای جذب گيشه بود؟
بحث توجه به گيشه اصلا برايم مهم نبود. وقتی تركيب بازيگران درست باشد قطعا بخشی از راه را رفتهايم و نتيجه هم خوب خواهد بود. برای من بيشتر انتخاب بازيگرانی مهم بود كه با نقش همخوانی داشته باشند.
آيا براساس بازيگر خاصی فيلمنامه را نوشتيد؟
در زمان بازنويسی ليلا زارع را در ذهن داشتيم و بعد از اينكه كمی جلوتر رفتيم به محمدرضا فروتن هم برای نقش فرهاد رسيديم.
شما در «شيفت شب» تلاش می كنيد ارزشهای اخلاقی را كه در جامعه كمرنگ شده است دوباره يادآوری كنيد. از اين جهت معتقدم كه فيلم دارای چندين لايه است. به طور نمونه بحث قضاوت كردن افراد درباره يكديگر مسالهای است كه در فيلم به درستی ديده می شود.
بله اين موضوع برای خودم هم خيلی مهم است. و بارها شاهد اين موضوع بودم و شنيدهام كه افراد به راحتی با يک برداشت اشتباه درباره يكديگر قضاوت می كنند.
اتفاقا هميشه هم درباره اين موضوع واكنش نشان دادم، شرايط جامعه ما به گونهای است كه همهچيز به افراد امر و نهی می شود و به نوعي مرز بين خوب و بد خطكشی شده است.
در چنين شرايطی كمتر با رفتار واقعی افراد روبهرو می شويم، همين موضوع باعث می شود كه مردم به راحتی يكديگر را قضاوت كنند. اما من سعی كردم از اين موضوع دور شوم و هميشه تلاش می كنم آدمها را كمتر قضاوت كنم.
برای شغل ايدههای مختلفی داشتيم تا اين كه يک روز آقای اصغری عكسهای واقعی از افرادی كه به استخدام شهرداری درآمدهاند و شبها موش می كشند، آورد.
من فكر كردم كه چرا اين افراد از خواب شبانه خودشان می زنند و براي كشتن موشها بيرون می آيند و از همين رو قضيه برايم جالب شد كه اين آدمها با وسيله و خيلی مجهز اين كار را با تفنگ و كنار جوبها انجام ميدهند،آن شغل به ما كمک كرد و در مسير داستان چيزهایی را اضافه كرديم و با تسلط كامل از آن بهره برديم از طرفي وقتی علی اصغری اين شغل را به من گفت، هم به اين فكر كرديم كه چقدر شبيه به نشانهگذاريی های جامعه خودمان است و خيلی ها پولهای بیشماری به دست می آورند و اختلاس می كنند ولی هيچ اتفاقی نمی افتد، اما آدمی به خاطر پانصد ميليون تومان بايد با چنين مشكلاتی روبهرو شود و جامعه ما همين افراد را مانند موشهایی از بين می برد، چون هركدام به نوعی در حال از بين رفتن هستند.
پس بيشتر اين حرفه برای شما يک نوع نماد است.
بله، چون هم نشاندهنده خشمی است كه آن را خالی می كند و هم اين كه شخصيت فرهاد از كودكی به تفنگ علاقه زيادی داشته است.
درباره انتخاب بازيگران توضيح بدهيد. آيا حضور سحر قريشی صرفا برای جذب گيشه بود؟
بحث توجه به گيشه اصلا برايم مهم نبود. وقتی تركيب بازيگران درست باشد قطعا بخشی از راه را رفتهايم و نتيجه هم خوب خواهد بود. برای من بيشتر انتخاب بازيگرانی مهم بود كه با نقش همخوانی داشته باشند.
آيا براساس بازيگر خاصی فيلمنامه را نوشتيد؟
در زمان بازنويسی ليلا زارع را در ذهن داشتيم و بعد از اينكه كمی جلوتر رفتيم به محمدرضا فروتن هم برای نقش فرهاد رسيديم.
شما در «شيفت شب» تلاش می كنيد ارزشهای اخلاقی را كه در جامعه كمرنگ شده است دوباره يادآوری كنيد. از اين جهت معتقدم كه فيلم دارای چندين لايه است. به طور نمونه بحث قضاوت كردن افراد درباره يكديگر مسالهای است كه در فيلم به درستی ديده می شود.
بله اين موضوع برای خودم هم خيلی مهم است. و بارها شاهد اين موضوع بودم و شنيدهام كه افراد به راحتی با يک برداشت اشتباه درباره يكديگر قضاوت می كنند.
اتفاقا هميشه هم درباره اين موضوع واكنش نشان دادم، شرايط جامعه ما به گونهای است كه همهچيز به افراد امر و نهی می شود و به نوعي مرز بين خوب و بد خطكشی شده است.
در چنين شرايطی كمتر با رفتار واقعی افراد روبهرو می شويم، همين موضوع باعث می شود كه مردم به راحتی يكديگر را قضاوت كنند. اما من سعی كردم از اين موضوع دور شوم و هميشه تلاش می كنم آدمها را كمتر قضاوت كنم.
شايد به خاطر همين موضوع است كه شما هميشه از حاشيه دوری می كنيد.
اتفاقا چند روز قبل خبرنگاری در گفتگویی عنوان كرد كه نسل شما در بازيگری نسل ديگری بود.
اتفاقا من اصلا موضوع را اين گونه نمی بينم. قصد قضاوت ندارم. اما ممكن است در نسل من هم افرادی اين گونه باشند.
نبايد بين نسلها خط كشی كنيم. اتفاقا در نسل جديد هم ما بازيگرانی داريم كه كار خودشان را بلد هستند. من هيچوقت با اين فاصلهگذاری ها ارتباط برقرار نمی كنم.
شما در طی تمام اين سالها درباره ديدهنشدنهای كارهايتان هم سكوت كرديد. فكر می كنم شما به عنوان بازيگر در طی تمام اين سالهایی كه در سينمای ايران فعاليت كرديد، آن طور كه بايد تقدير نشديد. البته در خارج از ايران بيشتر آثار شما حضورهای بينالمللی داشته و اتفاقا در اين بخش به ديده شدن سينمای ايران در مرزهای بينالمللی هم كمک كرديد.
من نبايد جوابی به اين مسائل بدهم و ديگران بايد درباره آن صحبت كنند.
نيكي كريمی به خاطر دغدغههای اجتماعی اش به فيلمسازی رو آورده يا اساسا كارگردانی برايش دغدغه است و می خواهد كارهای تازهای انجام دهد؟
هر دوی آن ها باهم.
بازيگرهایی كه وارد دنيای كارگردانی می شوند، يا ظرف بازيگری آنها پر شده يا دغدغه فرم و محتوا دارند. برای شما اين ظرف بازيگری پر نشده و همچنان حضور داريد، دغدغهای كه به دنبالش هستيد، چيست كه شما را در اين حوزه با جديت و تلاش نگه می دارد؟
فكر می كنم علاقه است. از طرفی نمی خواهم فيلم سفارشی بسازم و واقعا بر اساس موضوعاتی كه در ذهن دارم به سراغ ساخت فيلم می روم.
من به همه آن ها ايمان دارم و مدام به اين فكر می كنم كه چطور آن ها روايت كنم.
همه آدمها وقتی با خودشان تنها می شوند و به قطعيت انجام كاری می رسند، در آن صورت با جان و دل حاضر هستند برايش وقت بگذارند. همين موضوع دليلی است كه من می خواهم هميشه روی اين دغدغهها كار كنم و همچنان ادامه بدهم.
چقدر به حضور بينالمللی فيلم فكر كرديد.
اين موضوع هميشه برايم مهم است ،هميشه تلاش می كنم كه فيلم عمدتا در جشنوارههای مختلفی ديده شود. البته اين مدت درگير اكران «شيفت شب» بودم و نتوانستم خيلی در نمايشهای فيلم در جشنوارههای خارجی حضور پيدا كنم.
قطعا از حالا به فكر فيلم بعدی هم هستيد.
عمدتا مرحله نگارش فيلمنامه برايم طولانی است، اينبارهم می خواهم با تمركز زيادی كار كنم. سراغ قصهای از يک نويسنده ايرانی رفتم و هدفم اقتباس ادبی است اما اينبار فيلم درباره زنان نيست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر