دوشنبه، دی ۰۷، ۱۳۹۴

گفتگوی نیکی کریمی با روزنامه سینما

نیکی کریمی در گفتگو با روزنامه سینما به سوال های خسرو نقیبی جواب داده،این مصاحبه که در شماره هفتاد و هشت،یکشنبه ششم دی ماه منتشر شده را نقل می کنم .

یک جمله ای در گفتگوهای اخیرت خواندم که گفته بودی یک سری فیلم ها را بازی می کنم برای این که فیلم هایی که دوست دارم بسازم ...

اگر چنین چیزی از قول من جایی منتشر شده،همین جا تکذیبش می کنم .مدت هاست که دیگر نمی خواهم بازی کنم ،مگر فیلم هایی که فیلمنامه اش را دوست دارم .

من فقط گفته ام با دستمزد خودم فیلم هایم را می سازم ،همین .ببین من توی دو سال گذشته توی چند فیلم بازی کرده ام.




به هر حال یک دوره ای نیکی کریمی بازیگر پرکاری بود...

مشکل این است که همه فقط نیکی کریمی را می بینند دوستان دیگری را که دائم می گویند من دیگر بازی نخواهم کرد اما هم زمان دارند هم فیلم بازی می کنند ،هم روی صحنه اند ،هم کارگردانی می کنند و هم تهیه ،نمی بینند.

من همیشه فکر می کنم اتفاقا منتقدان،رسانه ها ،باید روی این چیزها دقت کنند .من اگر بخواهم فکر می کنی نمی توانم مثل ان ها باشم .

می خواستم به همین برسم که نیکی کریمی حالا در جایگاهی در سینمای ایران رسیده که در همین عرصه ی بازیگری هم می تواند مثل کارگردانی اش گزیده تر کار تر و دقیقتر باشد دیگر احتیاجی نیست که  میان این همه فعالیت درجه یک هنری ،فیلمی مثل دو خواهر به کارنامه اش راه پیدا کنند.

ده سال از ان فیلم ها گذشته ،من به کلی در این مدت مسیر دیگری را رفته ام .سال پیش فقط «چهارشنبه نوزده اردیبهشت» و «مرگ ماهی» را بازی کردم 



رسیدیم به همان جایی که می خواستم شروع کنم .جشنواره ی گذشته از نظر من جشنواره ی نیکی کریمی بود .دو فیلم بازی کرده بودی که در هر دو ،یک تصویر متفاوت از نیکی کریمی می دیدیم توی مرگ ماهی مرکز ثقل خانواده بود .نقشی را بازی می کردی که در حضور ان جمع از چهره های سینمای ایران جایگاه نیکی کریمی بازیگر را کامل و دقیق نشان می داد که کجا ایستاده کنار این ادم ها و دارد چکارمی کند در کنارش چهارشنبه نوزده اردیبهشت را داشتی که باز یک نقش کاملا متفاوت بود با چیزی که همیشه از تو سراغ داشته ایم .

در کناراین ها هم یک فیلم داستانگوی خوب ساخته ای ،که معتقدم بهترین فیلم نیکی کریمی است توی جشنواره هر کس از من می پرسید فیلم های پرفروش سال کدام ها خواهند بود ؟شیفت شب را اسم می بردم بابت این که دارد قصه تعریف می کند و به نظرم خیلی هم خوب قصه اش را تعریف می کند .موقعیتی که داستان دارد توش اتفاق می افتد موقعیت خوبی است .کارکتر زنی که متوجه ماجرایی بیرون روزمره ی زندگیش می شود اتفاق خوبی است .

فکر می کنم این تصویری که ما امسال از نیکی کریمی دیدیم ،بعد از این سال ها ی تجربه کردن ،خیلی اتفاق درستی بود .نه ان کریمی بود که یک باره ما را با یک فیلم تجاری صرف غافلگیر کند و از خودمان بپرسیم چرا نیکی کریمی ان جاست .نه این طرف فیلمی که خودش ساخته ،یک فیلم زیادی تجربه گراست .انگار همان نیکی کریمی بازیگر سینمای خوب داستانگو ،حالا می خواهد قصه های خودش را برایمان تعریف کند.

از ان سال ها زمان گذشته ،از یک جایی دیگر این چیزهایی که گفتی در کارنامه ی من وجود ندارد انتخابگر شدم .سخت گیرتر از هر وقت دیگری .

سر فیلمی که می روم،فیلمنامه ای را که انتخاب می کنم،چیزیست که به خودم می گویم می شود برایش انرژی گذاشت .

وقتی متن خوب است ،گروه درست کارش را انجام می دهد ،تو هم جدیش می گیری .مدت هاست که دیگر فقط همین پروژه ها را انتخاب می کنم .

مثلا سر «من همسرش هستم »هم سه سال پیش همین انرژی را گذاشتم ،که امسال برای این فیلم ها.

می دانی گاهی اوقات هم هست که انرژی می گذاری و ان چیزی که روی کاغذ درست بوده ،در تصویر در نمی اید .سینما خیلی چیز حساسیست دیگر .خودت می دانی .

«من همسرش هستم »روی کاغذ فیلم خوبی بود؟اگر رک بگویم می گذارمش جزءهمان اشتباهات.

قبول ندارم .فیلم قصه گوی خوبی بود.






واقعا به نظرت ان قصه تا ته کار می کرد؟در امده بود؟

حتی اگر حرفت را قبول کنم هم ماجرا این است که همین الان برو و ببین همه ی فیلم های نیکول کیدمن در امده مثلا ؟نه .در نیامده .ببین سینما یک چیز محدود است .نمی شود همه چیزش را پیش بینی کرد.

من می گویم ممکن است برخی بگویند «مرگ ماهی »فیلم خوبی نیست ،ولی مشخصا فیلم قابل احترامی است .فیلم مهمی است .نیکول کیدمن هم اشتباه انتخاب می کند مورد انتقاد قرار می گیرد .الان بازیگران زن دیگرمان ،چهره هایی که گزیده هم کار می کنند ،همه ی انتخاب های معدودشان هم نتیجه نمی دهد .گاهی فقط در یک سال یک فیلم هم بازی کرده اند.

دایره ی انتخاب ها محدود است؟

دایره ی انتخاب محدود است و بعد هم که ان جمله ی معروف،سینما خیلی سلیقه ای است .

انتخاب های خوب محدود هم که معمولا درامد زیادی ندارد عددها پایین می اید چون قصه خوب است 

رفتیم یک فیلمی را بازی کردیم با عددهایی که بشنوی باورت نمی شود .پنج صبح بلند می شدیم می رفتیم ته دنیا .جز عشق و علاقه به این کار ،این حاصل چه چیز دیگری می تواند باشد؟این که می خواهیم یک فیلم محترم کارکنیم .تهش هم نه همان دستمزد کم را می دهند ،نه فیلم ان خروجی درخشان مورد انتظار را دارد .

می خواهم بگویم یک بخش مهمی از سینما هم واقعا شانس است ،یک بخش ان فیلمنامه ی درست است ،همه اش نیست .نمی دانی چقدر یک سری چیزها مهم است .

فیلمبرداری که برای یک کار درست است ،برای یک کار دیگر نامناسب ترین ادم جهان می شود وقتی می روی سر صحنه ،تازه این ها را می فهمی که انتخاب فلانی اشتباه بوده .صاحب کار هم که نباشی ،مجبوری تا اخر همراهی کنی .

حالا دیگر می خواهی همین روند را ادامه بدهی؟انتخاب هایی با حداقل ریسک ؟

ریسک کار با کارگردان های نوجو را که می کنم .برایم مهم است که خروجی فیلم محترم باشد که نمی شود هم این را گارانتی کرد.می شود امیدوار بود.

برسیم یه نیکی کریمی فیلمساز ،که به ظاهر دل بسته ی سینمای واقع گرا و مستند و تجربی بود مستند ساختی و فیلم های داستانیت هم حال و هوای مشابه داشتند . این حجم داستانگویی «شیفت شب»از کجا امد؟چه جوری بهش رسیدی؟فکر کردی سینمای ایران قصه تعریف نمی کند؟

نه اتفاقا ،فکر کردم سینمای ایران همیشه دارد قصه می گوید ،بگذار ما هم قصه بگوییم حالا.

واقعا توی جشنواره ی گذشته جزء معدود فیلم های قصه گوی ما بود.از A به B و به C می رسید.تماشاگر درش لحاظ شده بود .سینمای ایران مدت هاست تماشاگر را در نظر نمی گیرد .

چرا به این قصه رسیدی  ؟به سینمای کلاسیک قصه گو...

به نظرم ادم ها خودشان را محدود می کنند وقتی بگویند من فقط همین سبک را کار می کنم به اصغر فرهادی نگاه کن که از فیلم های مینیمال اولیه رسید به یک سینمای کاملا داستانگو.

همین طور قصه در کارهایی که ساخت بیشتر شد ،نهایتش همین فیلم «گذشته » بود که دیگر به ملودرام تنه می زند .در ان سکانس اخر توی بیمارستان .

اگر حتی یک ربع «گذشته » را بگذاری کنار «شهر زیبا» می گویی این کجا و ان کجا.

بحث ارزش گذاری نیست ،بحث تغییر ادم هاست .این اصلا چیز بدی نیست .من کلا  این بازیگوشی را دوست دارم و تصمیم گرفتم این دفعه قصه ی سرراست بگویم ،قصه ای که واقعا از ان سینمای مستند فاصله دارد ولی به اتفاق های جامعه در ان وفادارم .

همین ماجرای تحریم ها ،وضع معیشتی مردم ،همین اتفاق هایی که در این دو ،سه سال افتاد و باری که با خودش توی خانواده می اورد .

این اولین تصویر بود که خودم برای فیلم بعدی داشتم ،بعد محمود ایدن یک داستان تک خطی شبیه نوشته های روزنامه های حوادث به من داد .مردی که بنا به ماجراهایی که برایش پیش می اید می خواهد خودکشی کند و زن و بچه اش را هم با خودش بکشد .

من فکر کردم چقدر الان ما یک همچین چیزی را می بینیم توی جامعه مان .

توی همین دور و برمان .کم نیست بازتاب هایش .حالا ممکن است کم دور  برمان ببینیم ولی ان دوره ی زمانی شکل گیری قصه خیلی به لحاظ اقتصادی فضای وحشتناکی بود .این شد که فیلمنامه ی اول را نوشتم ،پروانه ساخت گرفتم و بعد با علی اصغری بازنویسیش کردیم.

یعنی این ایده که قصه از طرف زن روایت شود ،زنی که کم کم کندو کاو می کند و می فهمد شوهرش می خواهد ان ها را بکشد در متن خودت شکل گرفت ؟

دقیقا ،این را خودم نوشتم .

چرا؟چون در واقع  ان ور زنانه قصه برای تو مهمتر بود؟


نمی خواستم قصه مردی را تعریف کنم که تصمیم گرفته زن و بچه اش را بکشد و می کشت .

در قصه ی محمود ایدن ،یعنی یک روزی ان ها دیگر از خانه بیرون نمی امدند .مثل ان فیلم کوروساوا .

ولی من فکر کردم که نه،بگذار قصه را جوری دیگر تعریف کنم .از زاویه ی خودم .

همین کشف کردن اتفاق جذاب فیلم است این که الان توی تماشاگرها دارد جواب می دهد حاصل همین است که تماشاگر رفته رفته وارد زندگی یک زن می شود و باهاش پیش می رود به نظر می رسد تماشاگر فیلم،این رادوست دارد.پروسه ی نگارش چگونه است؟

نوشتم .پروانه ساخت گرفتم .یادم هست دو ،سه روز بعدش به علی اصغری زنگ زدم چون «دهلیز » را دیده بودم و دوست داشتم .

دلم می خواست مسائل اجتماعی مورد علاقه ام را با یک سری جزییات با یک ادمی که اهل این فضا هست کار کنم .نمی خواستم فوری بروم و یک ماه بعد فیلمبرداری کنم .





سر فرصت فیلمنامه نوشته شد.

بله نشستیم و کار کردیم .

فیلم کاملا در بخش خصوصی ساخته شده دیگر؟

کاملا .

ساز و کار تولید الان در بخش خصوصی جواب می دهد ؟یعنی می شود واقعا فیلم خصوصی ساخت و نتیجه گرفت ؟

ان بخش پیدا کردن سرمایه اش می دانی که سخت است ولی به هر حال شدنی است دیگر.

با بچه هایی که علاقه دارند وارد سینما شوند .

همان موقع که داشتیم فیلمنامه را بازنویسی می کردیم ،من داشتم این طرف جستجو می کردم برای منابع مالی .در نهایت خودم یک بخشی از سرمایه را گذاشتم و بخش دیگر را هم دوستی کمک کرد و سرانجام پروژه راه افتاد.

سرمایه ی فیلم های قبلی برگشته بود ؟«سوت پایان » مثلا؟


کامل نه ،ولی ضرر هم نداد.

شیفت شب اتمسفر دارد همان که بهش می گوییم «در امدن »،به عنوان کارگردان چه جوری به این فضا رسیدی ؟چه فعل و انفعالی اتفاق افتاد که فیلم گرمتری به نظر می رسد نسبت به فیلم های قبلیت ؟پای چی در میان است؟از انتخاب عوامل است یا قصه یا چیز دیگر؟

سه ،چهار سالی می شد که فیلم نساخته بودم و برایم مهم بود که چگونه فیلمی پس از این مدت می سازم .یک سال هم بود که روی فیلمنامه کار می کردیم و برای همین کاملا به متن احاطه داشتم .

فیلمنامه را از جوانب مختلف بررسی کردیم .کیانوش عیاری و کامبوزیا پرتوی هم واقعا زحمت کشیدند و درست است که نویسنده متن نیستند ولی راجع به این ادم ها دائم صحبت می کردیم و به زوایا ی تازه ای می رسیدیم .

این ها باعث شد که خیلی روی فیلمنامه مسلط شوم این اشراف به نظرم خیلی مهم است که ادم یک دفعه ای نخواهد یک کار سفارشی انجام بدهد یا یک چیز تقلبی بسازد .

بعد پای گروه وسط می اید با تمام بچه هایی که می خواستیم قرارداد بنویسیم یکی یکی حالشان را پرسیدم .یعنی گفتم «بچه ها من تمرکزتان را لازم دارم اصلا دلم نمی خواهد کسی فکرش جای دیگری باشد اگر این طوریست همین حالا بگویید تا اصلا با همدیگر کار نکنیم »از بازیگر گرفته تا فیلمبردارم علیرضا برازنده که واقعا از ادم های بااستعداد این دوران است .به شدت خوش انرژی است و خیلی متمرکز .


من اعتقاد دارم که زمان فیلمبرداری همه باید تمرکز داشته باشند خودم متمرکز بودم و این را از بقیه  بچه ها هم خواستم .به بازیگرانم تاکید کردم و گفتم بچه ها اصلا دلم نمی خواهد که ببینم ادم های این قصه بیرون برداشت هایشان نشسته اند یک جا و  دارند می گویند و می خندند یا با موبایلشان ور می روند .باید حواس سر صحنه باشد چون حال ان بازیگر به درون پلان منتقل می شود 





پس کار کردن با نیکی کریمی سخت است...

(می خندد)نه ،درست است که این ها را گفتم ولی سر صحنه خیلی خوش گذشت به همه مان.لازم داشتم که همه بدانند این فیلم قرار است فیلم مهمی باشد برایشان و برای من هم .

اصولا فکر می کنم مدیریت کارگردان و این که گروه بدانند او کار را جدی گرفته،به گروه هم منتقل می شود.

کارگردانی هستی که از  قبل همه چیز را روی فیلمنامه می چینی ؟یا نه ،سر صحنه تجربه می کنی و بر اساس شرایط و داشته ها میزانسن می دهی و دکوپاژ می کنی ؟

از قبل می بندم .توی پیش تولیدمان در ان بیست روزی که سر کار بودیم ،با دستیارانم و با علیرضا برازنده ،تقریبا نقشه ی همه چیز را چیده بودیم یا این حال ،خب ادم جا برای مانورهای سر صحنه هم باید بگذارد.

استوری برد داری؟

دارم ،نه البته به ان شکل که طراح بیاید بخش های زیادیش را خودم روی کاغذ می اورم و جاها و اتفاقات را مشخص می کنم.

توی فرم ،در فضاسازی هایی که کردی ،فیلم خیلی رئالیستی شروع می شود اما اواخرش کمی در اجرا به سمت تمثیل می روی درشتترینش سکانس اخر و ان موش کشی و نورهای توی تاریکی که فضاسازی صحنه را انجام داده .چرا ان جاها رئال تر برگزار نشد؟با باقی بافت فیلم همسان است ؟کمی فرمالیستی نمی شود؟از ان فضای رئالیستی بیرون نمی زند؟

فکر می کنم همه ی فیلم های رئال هم ،چنین فضاهایی دارند یعنی بک جاهایی هست که ادم ناخوداگاه این شکلی می بیندش ،این طوری به ذهنش می رسد و می گیرد.

ان بخش از فیلم،فضاهایی است که دیگر وارد ذهن ادم اصلیمان شده ایم .ان جا دیگر با لیلا همراه شده ایم و تمام مشکلات و گرفتاری هایی را که از او دیده ایم روی دوش ما هم هست .جهانش می تواند اغراق شده  و این اندازه سیاه و سفید باشد.





اتفاقات جشنواره مطابق میلت بود؟انتظار بیشتری داشتی یا کمتر؟انتظار چه بازخوردی داشتی از تماشاگران و داوران؟

به هر حال من تنها فیلمساز زن بخش مسابقه بودم .به نظرم فیلم خوب دیده شد توی جشنواره ی فجر .

در مورد داوری هم ،چند ماه پیش یکی از داوران رادیدم و گفت من اصلا فیلمت را ندیده ام .گفت برای ما نشان داده نشد .بنابراین بگذار بگویم که دیگر  اصلا نمی دانم ساز و کار این جشنواره ها به چه صورت است فقط دلم می خواست زحمت خیلی از بچه ها دیده شود که نشد.

در اکران چه ؟مردم دوستش داشتند؟

فیلم را در سالن با ان ها دیدم ،هم در جشنواره هم بعد .زن های زیادی برایم نوشتند که با ادم اصلی قصه همراه بوده اند و درکش کرده اند .عکس های بلیت هایشان را توی اینستاگرام می گذارند فکر می کنم تماشاگر راضی از سالن بیرون می اید.

الان بحث فیلم سوزی خیلی داغ است بحث این که فیلم ها دیده نمی شوند فیلمت را کنار ده ،پانزده فیلم دیگر اکران می کنند در مورد «شیفت شب»هم کاملا به طور مستقیم خورد به مهمترین فیلم سال که همه چیز را سر اکران قربانی می کرد...سر اکران چه اتفاقاتی افتاد؟می خواهم برگردیم به ان چیزی که اول گفتگو حرفش را زدیم .فکر می کنی اصلا فیلم خصوصی ساختن عاقلانه است ؟قاعدتا تو یک قول هایی به سرمایه گذاران می دهی .چقدر می شود روی اکران حساب کرد؟

این نوع سینما فقط عشق و علاقه است چیز دیگری نیست تو دو سال از عمرت را می گذاری و همین جوری باید مبارزه کنی و بعد چیزهایی پیش می اید که تو اصلا توی جریانش نیستی .

بنابراین هر چقدر هم تجربه داشته باشی ،باز هم می بینی یک چیزی پیش امده که فکر نمی کردی پیش بیاید .

مثل این که ما رفتیم  و صحبت کردیم ،بیلبورد ،تبلیغات و یک سری برنامه های دیگر را برای اکرانمان اماده کردیم بعد می بینیم سه ماه گذشته و فیلم اکران نمی شود ،همیشه با این چیزها مواجه اید.

همین حالا که دارم روی طرح فیلمنامه ی فیلم بعدیم کار می کنم ،واقعا به خودم می گویم چه چیزی این انرژی را به ادم می دهد که دو مرتبه بیاید پایین کوه و بگوید :«خب من باید بروم ان بالا ».خیلی سخت است .

چون ماها عضو هیچ باندی نیستیم ولی همین است دیگر .شاید نفس مبازره برایمان جذاب است که دوام اورده ایم .


                                                            ***

بخش هایی  از گفتگوی نیکی کریمی هم درباره ی انتخاب محمد رضا فروتن و لیلا زارع به عنوان بازیگران فیلم و همین طوراینترنت ،بدون درج پرسش در مصاحبه ی روزنامه سینما گنجانده شده که نقل می کنم :

از بین گزینه هایی که الان میان بازیگران مرد سینما داریم اقای فروتن بیشتر از همه به این نقش می خورد .البته که نمی خواستیم کاریکاتوری از نقش های دیگرش شود چون شخصیت ما پتانسیل این را که تبدیل به تیپ شخصیت های او شود ،داشت.

این نکته را خیلی خوب گرفت ،بعد تمرین کردیم و توی میزانسن دهی ها و قبل از این که برویم سر فیلمبرداری ماجرا را خوب دریافت کرد .برای هم هم خروجی فیلم مهم بود و برای همین با انرژی کامل سر کار امد .

                                                           ***


برای اولین فیلم هایم از لیلا تست گرفته بودم بعد توی جشنواره ی لوکارنو به فیلم «ما همه خوبیم »جایزه دادیم همان جا یادم است که خیلی طرفداری کردم در جمع داوران تا جایزه گرفت .

چهره ی لیلا همیشه توی ذهنم بود ،این حس و حالی که صورتش دارد بعد هم که فیلم «خداحافظ» را دیدم ازش .

سکوت ها و جزییات بازی در چهره اش به  نظرم خیلی خوب بود دلم می خواست با ادمی کار کنم که چهره اش برای تماشاگر عام یک جورهایی تازه باشد .می دانستم که ممکن است نسپردن نقش به یکی از ستاره های زن ریسک باشد ولی از طرفی هم گاهی اوقات مطمئنی که داری کار درستی انجام می دهی .

                                                      ***

در خدمت و خیانت فضای مجازی خیلی چیزها می شود گفت .همین اینستاگرام مثلا .ادم می بیند که چقدر برای همه مهم است .حتی ان طرف هم که انواع و اقسام تبلیغات را دارند .

چیزی است که رودرویی مستقیم است ،اصلا زمان نمی خواهد بگذرد چون اینستاگرام یعنی instance ،فوری دیگر .مثل قهوه فوری .همان لحظه اتفاق می افتد.

instance gram یعنی همان لحظه داری می نویسی یه نظر من خیلی چیز جالبی است نمی دانم بعدیش چه خواهد بود .اصلا ادم هیچ تصوری از سرعت پیش امدن تکنولوژی اینده ای که دور به نظر می رسید ،ندارد...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر